تاریخچه حسبه و احتساب در اسلام

در حدود هزار سال پیش تقریبا، این اصل در جامعه اسلامی و حکومت اسلامی دائره و تشکیلاتی به وجود آورده که در تاریخ اسلام آن دائره، دائره حسبه یا احتساب نامیده می شود و قرن ها ادامه یافت. من تاریخ دقیق پیدایش دائره حسبه را نمی دانم که از چه زمانی پیدا شده و به این نام نامیده شده، ولی قدر مسلم این است و شواهد تاریخی دلالت می کند که در قرن چهارم بوده است و علی الظاهر در قرن سوم پیدا شده باشد. این دائره به عنوان امر به معروف و نهی از منکر درست شده و پایه دینی داشته و از شؤون حکومت بوده است، همان طوری که تشکیلات و دوائر دیگری وجود داشته مثل دائره قضاء که این هم تاریخچه ای دارد و از زمان خلیفه دوم امر قضا را شخص دیگر غیر از شخص خلیفه با فرمان خلیفه عهده دار شد و تدریجا توسعه پیدا کرد تا در عهد هارون، به وسیله ابویوسف شاگرد ابوحنیفه تشکیلات نسبتا منظمی پیدا کرد و خود ابویوسف به عنوان قاضی القضاة در رأس تشکیلات قضائی قرار گرفت و همچنین دائره دیگری بوده به نام "دیوان مظالم" که علی الظاهر کار شهربانی را انجام می داده، و همچنین دوائر و مناصب زیادی از قبیل نقابت و غیره که در تواریخ مضبوط است. تمام این دوائر به نحوی وابسته به دستگاه خلافت و حکومت بوده است. به هر حال دائره حسبه همان دائره امر به معروف و نهی از منکر بوده و رنگ و صبغه دینی داشته. محتسبین و مخصوصا آنان که در رأس دائره حسبه بوده می بایست هم عالم و مطلع باشند و هم با ورع و تقوا و امانت، و یک نوع احترام دینی در میان مردم داشته باشند. محتسب ناظر و مراقب اعمال مردم بوده که مرتکب منکرات نشوند و مخصوصا می خوارگی و می خواران را سخت تحت نظر قرار می داده. به همین جهت شعرائی که به نام می و محبوب تغزل می کرده اند از جور محتسب زیاد نالیده اند و کلمه محتسب را زیاد در اشعار خود به کار برده اند. گاهی خدا را شکر می کنند که محتسب نیست و یا محتسب از جهان رفت. شاید حافظ از همه بیشتر نام محتسب را در اشعار خود آورده است. از جمله می گوید:
ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند *** وز می جهان پر است و بت می گسار هم
می گویند: نظر حافظ به امیر مبارزالدین است که مدتی برای جلب نظر مردم تظاهر به امر به معروف و نهی از منکر می کرد و مانند یک محتسب رفتار می کرد. نام محتسب را حافظ به او داد. و چون کار او تظاهر بود نه حقیقت، به همین جهت در اواخر، خود همه چیز را روی می خوارگی گذاشت، مورد طعن و استهزاء حافظ و دیگران است. یا مثلا سعدی درباب دوم گلستان می گوید: چندان که مرا شیخ اجل شمس الدین ابوالفرج بن الجوزی ترک سماع فرمودی و به خلوت و عزلت اشاره کردی عنفوان شبابم غالب آمدی و هوی و هوس طالب، هر وقت نصیحت شیخم یاد آمدی گفتمی:
قاضی ار با ما نشنید بر فشاند دست را *** محتسب گر می خورد معذور دارد مست را
از همین شعر سعدی معلوم است که قاضی غیر از محتسب بوده و قسمت قضاء غیر از قسمت احتساب بوده است.
اصطلاح حسبه و احتساب در مورد امر به معروف و نهی از منکر یک اصطلاح مستحدثی است که از همان زمان هائی که دائره احتساب در حکومت اسلامی به وجود آمد این کلمه هم به معنای امر به معروف و نهی از منکر استعمال شد وگرنه در قرآن کریم یا اخبار نبوی (ص) یا روایات ائمه معصومین (ع) این کلمه در مورد امر به معروف و نهی از منکر استعمال نشده. نه در اخبار و روایات شیعه این کلمه به این معنی دیده می شود و نه در اخبار و روایات اهل تسنن. در دوره های بعد که این کلمه در اجتماع اسلامی برای خود جا پیدا کرد تدریجا در اصطلاح فقهاء و علماء هم راه پیدا کرد و بعضی باب امر به معروف و نهی از منکر را "باب الحسبه" نامیدند. در میان علماء تشیع، از فقهاء، شهید اول محمد بن مکی است که در کتاب "دروس" رسما تحت عنوان کتاب الحسبه از امر به معروف و نهی از منکر نام می برد، و از محدثین، مرحوم فیض کاشانی است در کتاب "وافی". ولی مرحوم فیض حسبه را تعمیم داده به طوری که شامل کتاب جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و کتاب حدود می شود.
صاحب "مجمع البحرین" هم با اینکه تنها درصدد تفسیر و شرح لغاتی است که در قرآن کریم یا احادیث آمده است و در قرآن کریم و حدیث این ماده به معنی امر به معروف و نهی از منکر نیامده، در عین حال به ملاحظه اینکه در عصر صاحب "مجمع البحرین" این ماده به این معنی استعمال می شده، می گوید: "الحسبة هو الامر بالمعروف و النهی عن المنکر". به هر حال چنین دائره ای به نام امر به معروف و نهی از منکر در تاریخ اسلام به وجود آمده و دایره وسیعی بوده است. هر چند حسبه و احتساب از آن نظر که وابسته به دستگاه حکومت و خلافت بوده نمی توانسته کاملا اسلامی باشد، اما نظر به اینکه خواسته مردم در مورد اجرای احکام و مقررات اسلامی آن را به وجود آورده بود، نسبتا دائره مفید و ثمر بخشی بوده است، و حتی کتابهای بسیار خوب و نفیس در موضوع حسبه و وظائف محتسب نوشته شده است. کتابی هست به نام "معالم القربة فی احکام الحسبه" که یکی از فقهاء شافعیه نوشته است و یک نفر مستشرق اروپائی نسخه آن را در اروپا به چاپ رسانیده است. کتاب نفیسی است. وقتی که انسان این کتابها را می بیند متوجه می شود که در گذشته به چه دقائقی از اصلاحات اجتماعی توجه و عنایت کرده اند و شعور دینی مسلمانان چقدر وسعت داشته! روی احساس وظیفه دینی و شرعی و اصل امر به معروف و نهی از منکر وظیفه خود می دانسته اند که در جمیع شؤون زندگی اصلاحات به عمل آورند.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- کتاب ده گفتار- صفحه 73-70

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/26645