ارتباط فهم باطنی قرآن با امام شناسی در شیعه

سؤال هانری کربن:
با رجوع به حدیث مشهور: «ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنا الی سبعة ابطن» سؤال های زیر پیش می آید:
الف) در حقیقت درونی مذهب تشیع، درک معنوی و باطنی قرآن چه معنی دارد؟ (به احادیث و اخبار رجوع شود)
ب) چگونه این مدرک معنوی و باطنی قرآن، مستلزم امام شناسی یعنی تصور شخصیت و ظهور معنوی امام است؟

پاسخ علامه طباطبایی:
اخبار و احادیث ائمه شیعه، مطابق آنچه که از قرآن شریف دستگیر می شود، دلالت دارند بر این که انسان با ساختمان جسمانی خود در یک جهان جسمانی محسوس تحت سیطره طبیعت زندگی می کند که همه اجزای آن و از جمله خود انسان، رو به انقراض رفته و راه هلاکت می پیمایند و در عین حال، جهان و انسان پس از انقراض و انهدام، دوباره به زندگی خود برگشته و انسان در این نشأ دوم، طبق عقایدی که در زندگی اولی داشته، و اعمالی که پیش از مرگ انجام داده، زندگی سعادتمندانه یا شقاوتمندانه ای خواهد کرد.
از این جهت، او باید مطابق آنچه که وحی آسمانی از راه نبوت تشخیص می دهد، یک رشته اعتقادات پاک و اعمال نیکو را برنامه زندگی خود قرار داده و به واسطه ملازمت و مواظبت آنها، سعادت زندگی خود را هم در این جهان گذران و هم در آن جهان جاویدان تأمین کند.
قرآن کریم دلالت دارد و همچنین اخبار ائمه اهل بیت (ع) این معنی را به نحو کامل تعقیب می کند که نظام جاری در عالم طبیعی محسوس و از جمله خود عالم انسانی با وسعت و پهناوری که دارد، از یک عالم (یا عوالم) معنوی فوق این عالم سرچشمه می گیرد، مانند این که اجزای این عالم از آنجا نزول کرده و در این نشأه پر از تزاحم و کشمکش، مستقر شده، دوباره به جایی که آمده اند بر می گردند.
نظام اعتقاد و عمل که اسلام برای بشریت تهیه دیده و تنظیم نموده است و همچنین سایر ادیان آسمانی به سوی آن دعوت نموده اند، از یک سلسله مقامات روحی و معنوی سرچشمه می گیرد که انسان با عبودیت و اخلاص خود، در باطن امر در آنها سیر می کند و پس از برداشته شدن پرده غفلت در این نشأه، یا پس از مرگ، آنها را مشاهده خواهد نمود. آنها درجات قرب و مقامات ولایت می باشند که فهم عادی از درک کنه آنها و وصف کمال و نورانیت و طهارت و زیبایی آنها کوتاه است و در حقیقت صراط و جاده ای است که از اولین مقام ایمان شروع کرده، به حظیره قرب خدای پاک عز اسمه منتهی می گردد.
البته نه به این معنی که راهی است تصوری که تشریفا راه نامیده می شود، بلکه یک حقیقت و واقعیت نورانی زنده ای است که به عالم انسانی احاطه داشته و انسانیت را به سوی خود، به وسیله اعتقاد حق و عمل صالح و با تفاوت مراتب، هدایت می کند و اوست واسطه بین خدا و خلق که انسانیت را رهبری کرده و به خدا نزدیک می نماید.
این حقیقت زنده و نورانیت معنوی هرگز سقوط نمی کند و پیوسته از میان افراد انسان، حاملی دارد که به رهبری مردم قیام می نماید (رهبری حقیقی و جذب و کشش معنوی، نه رهبری صوری یه معنی دعوت و تبلیغ مردم). این فرد همان است که در عرف قرآن و حدیث، "امام" نامیده می شود.
امام گاهی یکی از انبیای گرام بوده مانند نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد (ص) و پیغمبران دیگری که قرآن کریم آنها را به امامت معرفی می کند.
این افراد دارای دو منصب می باشند: یکی نبوت که گرفتن وحی و رسانیدن به مردم است و دیگری امامت که پیشوایی و رهبری باطنی مردم در صراط سعادت حقیقی است و گاهی نبوت را نداشته و تنها امامت و مقام ولایت را دارا می باشند، مانند اوصیای بعضی از انبیاء و اوصیای گرام پیغمبر اسلام. در هر حال، هرگز زمین از امام خالی نخواهد ماند، اگرچه ممکن است از نبی و رسول خالی بماند.
از این بیان روشن می شود که آنچه از باطن قرآن مربوط به عالم انسانی است، همان حقایق درجات قرب و مقامات ولایت می باشد که مراتب نورانیت امام است، و نیز روشن می شود که شناختن باطن قرآن مستلزم شناسایی مقام نورانیت و شخصیت معنوی امام است.
اما آنچه در ذیل سؤال اول گفته شده که نکات ذیل نیز شایسته جوابند:
نکته اول: روایات اهل سنت درباره این مسأله (باطنی بودن)
نکته دوم: تعیین ارزش روایات منسوب به ائمه
نکته سوم: انتخاب آن قسمت از احادیث و روایات که برای زندگانی معنوی و تفکر فلسفی دارای اهمیتند.
در مورد نکته اول باید گفت: روایات اهل سنت در این باب، بسیار کمتر از روایات شیعه است. از این روایات، آنچه که مربوط به حقایق عالم کبیر و یا عالم صغیر (عالم انسانی) است، مانند حدیث عماء و اخبار بدء آفرینش و اخبار عالم ذر و حدیث قرب نوافل و نظایر آنها در کتب روایات و جوامع حدیث اهل سنت، گاهی مطابق مذاق اهل حدیث شرح داده شده و گاهی با توجیهاتی، موافق مشرب اهل عرفان توجیه گردیده است.
روایات دیگری نیز از همین باب، در مناقب اهل بیت وارد شده و در کتبی که اهل سنت در مناقب و فضایل اهل بیت تألیف کرده اند، ضبط گردیده است که قسمت عمده آنها را که به چندین هزار حدیث می رسد، در کتاب غایة المرام سیدهاشم بحرانی، از محدثین شیعه می توان پیدا کرد.
درباره نکته دوم و تعیین ارزش روایات منسوب به ائمه، حجیت کلام اهل بیت، وابسته به حجیت کلام نبی اکرم بوده و حجیت کلام نبی اکرم نیز با نص صریح قرآن کریم به ثبوت رسیده است و آنچه از کلام ائمه که از راه روایت و نقل به ما رسیده است، پس از مراعات شرایط اساسی روایت و عرض به کتاب و سنت قطعیه، ارزش حجیت را پیدا خواهد کرد.
درباره نکته سوم (انتخاب قسمتی از روایات که برای زندگی معنوی و تفکر فلسفی دارای اهمیتند) باید گفت که این روایات دو دسته اند: یک دسته روایاتی است که مراتب کمال انسانیت و درجات قرب و ولایت را وصف کرده و توضیح می دهد و دسته دیگر که عدد آن بیشتر است، روایاتی است که حقایق هستی را از توحید ذات حق و وصف صفات شریفه او و پیدایش آفرینش و نظام هستی و رجوع همه به سوی حق، به دقیق ترین وجهی وصف کرده و از راه استدلال عقلی اثبات می نماید.
شمار زیادی از روایات هر دو دسته، در جوامع حدیث شیعه، موجود و کثرت و غموض آنها بالاتر از این است که آنها را در این مقاله گرد آورده و شرح دهیم.


Sources :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- شیعه- صفحه 64-60

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/27339