غیبت از نظر قرآن و روایات

غیبت چنانکه از اسمش پیدا است این است که در غیاب کسى سخنى گویند، منتهى سخنى که عیبى از عیوب او را فاش سازد، خواه این عیب جسمانى باشد، یا اخلاقى، در اعمال او باشد یا در سخنش، و حتى در امورى که مربوط به او است مانند لباس، خانه، همسر و فرزندان و مانند اینها. بنابراین اگر کسى صفات ظاهر و آشکار دیگرى را بیان کند غیبت نخواهد بود. مگر اینکه قصد مذمت و عیبجوئى داشته باشد که در این صورت حرام است، مثل اینکه در مقام مذمت بگوید آن مرد نابینا، یا کوتاه قد، یا سیاهرنگ یا کوسه! به این ترتیب ذکر عیوب پنهانى به هر قصد و نیتى که باشد غیبت و حرام است، و ذکر عیوب آشکار اگر به قصد مذمت باشد آن نیز حرام است، خواه آن را در مفهوم غیبت وارد بدانیم یا نه. اینها همه در صورتى است که این صفات واقعا در طرف باشد، اما اگر صفتى اصلا وجود نداشته باشد داخل در عنوان تهمت خواهد بود که گناه آن به مراتب شدیدتر و سنگین تر است. به هر حال غیبت از بزرگترین گناهان است.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «و لا یغتب بعضکم بعضا أ یحب أحدکم أن یأکل لحم أخیه میتا فکرهتموه و اتقوا الله إن الله تواب رحیم؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمان ها گناه است، و هرگز (در کار دیگران) تجسس نکنید، و هیچیک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید، تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است» (حجرات/ 12).
گفته اند جمله «و لا یغتب بعضکم بعضا» درباره دو نفر از اصحاب رسول الله (ص) است که رفیقشان سلمان را غیبت کردند، زیرا او را خدمت پیامبر فرستاده بودند تا غذائى براى آنها بیاورد، پیامبر سلمان را سراغ اسامة بن زید که مسئول بیت المال بود فرستاد، اسامه گفت: الان چیزى ندارم، آن دو نفر از اسامه غیبت کردند و گفتند: او بخل ورزیده و درباره سلمان گفتند: اگر او را به سراغ چاه سمیحه (چاه پر آبى بود) بفرستیم آب آن فروکش خواهد کرد! سپس خودشان به راه افتادند تا نزد اسامه بیایند و درباره موضوع کار خود تجسس کنند، پیامبر فرمود من آثار خوردن گوشت در دهان شما مى بینم، عرض کردند: اى رسول خدا ما امروز مطلقا گوشت نخورده ایم! فرمود: آرى گوشت سلمان و اسامه را مى خوردید، آیه نازل شد و مسلمانان را از غیبت نهى کرد.
همچنین در حدیث است که زنی برای مسئله ای به حضور پیامبر اکرم رسید. وی زنی کوتاه قد بود. پس از این که رفت، عایشه کوتاه قدی او را با دست خویش تقلید کرد. رسول اکرم به وی فرمود: خلال کن. عایشه گفت: مگر چیزی خوردم یا رسول الله؟ حضرت فرمود: خلال کن. عایشه خلال کرد و پاره گوشتی از دهانش افتاد.
در حقیقت حضرت با تصرف ملکوتی، واقعیت اصلی و آخرت غیبت را در همین جهان به عایشه نشان داد.
از آنجا که قرآن مجید در این سوره به ساختن جامعه اسلامى بر اساس معیارهاى اخلاقى پرداخته، پس از بحث درباره وظائف مسلمانان در مورد نزاع و مخاصمه گروههاى مختلف اسلامى، به شرح قسمتى از ریشه هاى این اختلافات پرداخته تا با قطع آنها اختلافات نیز برچیده شود و درگیرى و نزاع پایان گیرد. خداوند اشاره می کند که گمان بد سرچشمه تجسس و تجسس موجب افشاى عیوب و اسرار پنهانى، و آگاهى بر این امور سبب غیبت مى شود که اسلام از معلول و علت همگى نهى کرده است. سپس براى اینکه قبح و زشتى این عمل را کاملا مجسم کند آن را در ضمن یک مثال گویا ریخته، مى گوید: آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟!. به یقین همه شما از این امر کراهت دارید.
آرى آبروى برادر مسلمان همچون گوشت تن او است و ریختن این آبرو به وسیله غیبت و افشاى اسرار پنهانى همچون خوردن گوشت تن او است، و تعبیر به مرده به خاطر آن است که غیبت در غیاب افراد صورت مى گیرد که همچون مردگان قادر بر دفاع از خویشتن نیستند و این ناجوان مردانه ترین ستمى است که ممکن است انسان درباره برادر خود روا دارد. آرى این تشبیه بیانگر زشتى فوق العاده غیبت و گناه عظیم آن است. سرمایه بزرگ انسان در زندگى حیثیت و آبرو و شخصیت او است، و هر چیز آن را به خطر بیندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد، بلکه گاه ترور شخصیت از ترور شخص مهمتر محسوب مى شود، و اینجا است که گاه گناه آن از قتل نفس نیز سنگین تر است. یکى از فلسفه هاى تحریم غیبت این است که این سرمایه بزرگ بر باد نرود و حرمت اشخاص در هم نشکند و حیثیت آنها را لکه دار نسازد، و این مطلبى است که اسلام آن را با اهمیت بسیار تلقى مى کند. نکته دیگر اینکه غیبت بدبینى مى آفریند، پیوندهاى اجتماعى را سست مى کند، سرمایه اعتماد را از بین مى برد، و پایه هاى تعاون و همکارى را متزلزل مى سازد.
اسلام براى مساله وحدت و یکپارچگى جامعه اسلامى و انسجام و استحکام آن اهمیت فوق العاده اى قائل شده است. هر چیز این وحدت را تحکیم کند مورد علاقه اسلام است و هر چیز آن را تضعیف نماید منفور است، و غیبت یکى از عوامل مهم تضعیف است. از این ها گذشته غیبت بذر کینه و عداوت را در دلها مى پاشد، و گاه سرچشمه نزاعهاى خونین و قتل و کشتار مى گردد. خلاصه این که اگر در اسلام غیبت به عنوان یکى از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده به خاطر آثار سوء فردى و اجتماعى آن است.
قرآن کریم فوق العاده شدید نهی می کند از این که فحشاء (و به تعبیر قرآن: فاحشه) یعنی زشتیهای مسلمانان، حتی زشتیهای واقعیشان پخش بشود: «ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم؛ کسانی که دوست دارند فاحشه در میان کسانی که ایمان آورده اند شیوع پیدا کند برایشان عذاب دردناکی است» (سوره نور آیه 19). خدا نکند که یک وقت کسی اطلاع پیدا کند که لغزشی در فلان شخص پیدا شده است. تازه من راستها را می گویم. دروغ که دیگر واویلاست. چرا غیبت کردن حرام است؟ برای اینکه بدبینی ایجاد می کند. در حالی که غیبت کردن همان افشاء بدی هاست یعنی بدیهای واقعی را بازگو کردن.
البته درباره غیبت اینکه قانون غیبت مانند هر قانون دیگر استثناهائى دارد، از جمله این که گاه در مقام مشورت مثلا براى انتخاب همسر، یا شریک در کسب و کار و مانند آن کسى سؤالى از انسان مى کند، امانت در مشورت که یک قانون مسلم اسلامى است ایجاب مى کند اگر عیوبى از طرف سراغ دارد بگوید، مبادا مسلمانى در دام بیفتد، و چنین غیبتى که با چنین نیت انجام مى گیرد حرام نیست. همچنین در موارد دیگرى که اهداف مهمى مانند هدف مشورت در کار باشد، یا براى احقاق حق و تظلم صورت گیرد. البته کسى که آشکارا گناه مى کند و به اصطلاح متجاهر به فسق است از موضوع غیبت خارج است، و اگر گناه او را پشت سر او بازگو کنند ایرادى ندارد، ولى باید توجه داشت این حکم مخصوص گناهى است که نسبت به آن متجاهر است.
این نکته نیز قابل توجه است که نه تنها غیبت کردن حرام است، گوش به غیبت دادن و در مجلس غیبت حضور یافتن آن نیز جزء محرمات است، بلکه طبق پاره اى از روایات بر مسلمانان واجب است که رد غیبت کنند، یعنى در برابر غیبت به دفاع برخیزند، و از برادر مسلمانى که حیثیتش به خطر افتاده دفاع کنند، و چه زیبا است جامعه اى که این اصول اخلاقى در آن دقیقا اجرا شود.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 274

  2. مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 28-29

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 22- صفحه 194-188

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/27740