مسئله عدالت در چند همسری از نظر اسلام

اسلام نه چند همسری را اختراع کرد، زیرا قرنها پیش از اسلام در جهان وجود داشت، و نه آن را نسخ کرد، زیرا از نظر اسلام برای اجتماع مشکلاتی پیش می آید که راه چاره آنها منحصرا به تعدد زوجات است. ولی اسلام رسم تعدد زوجات را اصلاح کرد. یکی از اصلاحاتی که اسلام در زمینه تعدد زوجات به وجود آورد، این بود که عدالت را شرط کرد و اجازه نداد به هیچوجه تبعیضی میان زنان یا میان فرزندان آنها صورت بگیرد. قرآن کریم در کمال صراحت فرمود: «فان خفتم ان لا تعدلوا فواحده» (نسا/آیه 129)؛ «اگر بیم دارید که عدالت نکنید، یعنی اگر بخود اطمینان ندارید که با عدالت رفتار کنید، پس به یکی اکتفا کنید». در دنیای قبل از اسلام اصل عدالت بهیچ وجه رعایت نمی شد، نه میان خود زنان و نه میان فرزندان آنها.
کریستین سن و دیگران نقل کرده اند که در ایران ساسانی رسم تعدد زوجات شایع بود و میان زنان و همچنین میان فرزندان آنها تبعیض قائل می شدند یکی یا چند زن، زنان ممتاز (پادشاه زن)، خوانده می شدند و از حقوق کامل برخوردار بودند، سایر زنان به عنوان چاکر زن و غیره خوانده می شدند و مزایای قانونی کمتری داشتند. فرزندان چاکر زن اگر از جنس ذکور بودند در خانه پدر به فرزندی پذیرفته می شدند و اگر دختر بودند به فرزندی پذیرفته نمی شدند. اسلام همه این رسوم و عادات را منسوخ کرد، اجازه نداد که برای یک زن یا فرزندان او امتیازات قانونی کمتری قائل گردند.

ویل دورانت در جلد اول تاریخ تمدن ضمن بحث از تعدد زوجات می گوید: "به تدریج که ثروت نزدیک فرد به مقدار زیاد جمع می شد و از آن نگرانی پیدا می کرد که چون ثروتش به قسمتهای زیادی منقسم شود سهم هر یک از فرزندان کم خواهد شد، این فرد به فکر می افتاد که میان زن اصلی و سوگلی، و همخوابه های خود فرق بگذارد تا میراث تنها نصیب فرزندان زن اصلی شود".
این جمله می رساند که تبعیض میان زنان و فرزندان آنها در دنیای قدیم امر رائجی بوده است. ولی عجیب این است که ویل دورانت بعد به سخنان خود چنین ادامه می دهد: "تا نسل معاصر، تقریبا زناشوئی در قاره آسیا بدین ترتیب بوده است. کم کم زن اصلی مقام زن منحصر به فرد را پیدا کرد و زنان دیگر یا محبوبه های سری مرد شدند و یا اصلا از میان رفتند". ویل دورانت توجه نکرده یا نخواسته توجه کند که چهارده قرن است که در آسیا در پرتو دین مقدس اسلام رسم تبعیض میان فرزندان منسوخ شده است. یک زن اصلی و چند محبوبه سری داشتن جزء رسوم اروپائی است نه آسیائی. این رسم اخیرا از اروپا به آسیا سرایت کرده است. به هر حال اصلاحی که اسلام در تعدد زوجات انجام داد این بود که تبعیض را چه در میان زنان و چه در میان فرزندان ملغی ساخت. از نظر اسلام "سوگلی" بازی به هر صورت و به هر شکلی جایز نیست. علماء اسلام تقریبا وحدت نظر دارند که تبعیض میان زنان تحت هیچ عنوانی جایز نیست. فقط بعضی از نحله های فقهی اسلامی حق زن را طوری توجیه کرده اند که با تبعیض سازگار است. به نظر من نباید تردید کرد که این نظر درست نیست و بر خلاف مفهوم آیه کریمه قرآن است. رسول اکرم (ص) جمله ای در این باره فرموده است که شیعه بالاتفاق آن را نقل و روایت کرده اند. فرمود: "هر کس دو زن داشته باشد و در میان آنها به عدالت رفتار نکند، به یکی از آنها بیشتر از دیگری اظهار تمایل کند، در روز قیامت محشور خواهد شد در حالیکه یک طرف بدن خود را به زمین می کشد تا سرانجام داخل آتش شود".

عدالت عالی ترین فضیلت انسانی است، شرط عدالت یعنی شرط واجد بودن عالی ترین نیروی اخلاقی. با توجه به اینکه معمولا احساسات مرد نسبت به همه زنها یکسان و در یک درجه نیست، رعایت عدالت و پرهیز از تبعیض میان زنان، یکی از مشکلترین وظایف بشمار می رود. همه می دانیم که رسول اکرم (ص) در ده سال آخر عمر خود یعنی در دوره مدینه که دوره جنگهای اسلامی بود و زنان بی سرپرست در میان مسلمین زیاد بودند زنان متعدد اختیار کرد. اکثریت زنان پیغمبر (ص) بیوه و بزرگسال بودند و غالبا از شوهران سابق خود فرزندانی داشتند. تنها دوشیزه ای که پیغمبر اکرم (ص) با او ازدواج کرد عایشه بود. عایشه به همین جهت همیشه تفاخر می کرد و می گفت من تنها زنی هستم که جز پیغمبر (ص) شوهر دیگری او را لمس نکرده است. رسول اکرم (ص) منتهای عدالت را درباره همه آنها رعایت می کرد و هیچگونه تبعیضی میان آنها قائل نمی شد. عروة بن زبیر،خواهر زاده عایشه است، درباره طرز رفتار پیغمبر اکرم (ص) با زنان خود از خاله خویش عایشه سؤالاتی کرده است.
عایشه گفت: "رسم پیغمبر این بود که هیچیک از ما را بر دیگری ترجیح نمی داد. با همه به عدالت و تساوی کامل رفتار می کرد. کمتر روزی اتفاق می افتاد که به همه زنان خود سر نزند و احوالپرسی و تفقد نکند، ولی نوبت هر کس بود نسبت به دیگران به احوال پرسی قناعت می کرد و شب را در خانه آنکس به سر می برد که نوبت او بود. اگر احیانا در وقتی که نوبت زنی بود می خواست نزد زن دیگر برود رسما می آمد و اجازه می گرفت، اگر اجازه داده می شد می رفت و اگر اجازه داده نمی شد نمی رفت. من شخصا اینطور بودم که هر وقت از من اجازه می خواست نمی دادم. رسول اکرم (ص) حتی در بیماریی که منجر به فوت ایشان شد که توانائی حرکت نداشت عدالت را در کمال دقت اجرا کرد. برای اینکه عدالت و نوبت را رعایت کرده باشد هر روز بسترش را از اتاقی به اتاق دیگر منتقل می کردند، تا آنکه یک روز همه را جمع کرد و اجازه خواست در یک اتاق بماند و همه اجازه دادند در خانه عایشه بماند".

علی ابن ابیطالب (ع) در اوقاتی که دو زن داشت حتی اگر می خواست وضو بسازد، در خانه زنی که نوبتش نبود وضو نمی ساخت. اسلام برای شرط عدالت آن اندازه اهمیت قائل است که حتی اجازه نمی دهد مرد و زن دوم در حین عقد توافق کنند که زن دوم در شرائطی نامساوی با زن اول زندگی کند. یعنی از نظر اسلام رعایت عدالت تکلیفی است که مرد نمی تواند با قرار قبلی با زن، خود را از زیر بار مسؤولیت آن خارج کند. مرد و زن هیچکدام حق ندارند چنین شرطی در متن عقد بنمایند. زن دوم کاری که می تواند بکند فقط این است که عملا از حقوق خود صرفنظر کند. اما نمی تواند شرط کند که حقوقی مساوی با زن اول نداشته باشد، همچنانکه زن اول نیز می تواند کاری کند که قانونا حقی نداشته باشد. از امام باقر (ع) سؤال شد آیا مرد می تواند با زن خود شرط کند که فقط روزها، هر وقت بخواهد به او سر بزند، یا ماهی یکبار یا هفته ای یکبار نزد او برود. یا شرط کند که نفقه بطور کامل و مساوی با زن دیگر به او ندهد و خود آن زن هم از اول این شرط ها را بپذیرد؟ امام فرمود: "خیر، چنین شرطهائی صحیح نیست، هر زنی به موجب عقد ازدواج خواه ناخواه حقوق کامل یک زن را پیدا می کند. چیزی که هست پس از وقوع ازدواج هر زنی می تواند عملا برای جلب رضایت شوهر که او را رها نکند یا به علت دیگری همه یا قسمتی از حقوق خود را ببخشد".
تعدد زوجات با این شرط اخلاقی اکید و شدید به جای آنکه وسیله ای برای هوسرانی مرد واقع گردد، شکل و قیافه انجام وظیفه بخود می گیرد. هوسرانی و شهوت پرستی جز با آزادی کامل و دنبال هوای دل رفتن سازگار نیست، هوسرانی آنگاه صورت عمل بخود می گیرد که آدمی خود را در اختیار دل قرار دهد و دل را در اختیار خواهش ها و میل ها. دل و خواهش های دل منطق و حساب بر نمی دارد. آنجا که پای انضباط و عدالت و انجام وظیفه به میان می آید، هوسرانی و هواپرستی باید رخت بربندد. از این رو بهیچ وجه تعدد زوجات را در شرائط اسلامی نمی توان وسیله ای برای هوسرانی شناخت. کسانیکه تعدد زوجات را وسیله هوسرانی قرار داده اند، قانون اسلامی را بهانه برای یک عمل ناروا قرار داده اند، اجتماع حق دارد آنها را مؤاخذه و مجازات و این بهانه را از دست آنها بگیرد. انصاف باید داد که افرادی که شرایط اسلامی را در تعدد زوجات کاملا رعایت می کنند بسیار کم اند. نص قرآن کریم است که، "اگر بیم دارید که نتوانید میان زنان خود به عدالت رفتار کنید یک زن بیشتر نگیرید". با این حال آیا شما در عمر از یک نفر شنیده اید که بگوید می خواهم زن دوم بگیرم اما بیم دارم که رعایت عدالت و مساوات میان آنها نکنم، بگیرم یا نگیرم؟ مردم ما با علم و تصمیم اینکه به عدالت رفتار نکنند. زنان متعدد می گیرند و این کار را به نام اسلام و زیر سرپوش اسلامی انجام می دهند. اینها هستند که با عمل ناهنجار خود اسلام را بدنام می کنند. اگر تنها کسانی اقدام به تعدد زوجات نمایند که لااقل این یک شرط را واجد باشند جای هیچگونه بهانه و ایرادی نبود.

خداوند در قرآن می فرماید:«و لن تستطیعوا أن تعدلوا بین النساء و لو حرصتم فلا تمیلوا کل المیل فتذروها کالمعلقة و إن تصلحوا و تتقوا فإن الله کان غفورا رحیما» (نساء/آیه 129)؛ «و هرگز نمى توانید (از نظر محبت قلبى) در میان زنان، عدالت کنید، هر چند کوشش نمائید، ولى به کلى تمایل خود را متوجه یک طرف نسازید که دیگرى را به صورت بلا تکلیف در آورید، و اگر راه اصلاح و پرهیزگارى پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است».
آیه مورد بحث به این سؤال پاسخ مى گوید که عدالت از نظر محبت، در میان همسران امکان پذیر نیست، هر چند در این زمینه کوشش شود. از جمله و لو حرصتم استفاده می شود که در میان مسلمانان، افرادى بودند که در این زمینه سخت کوشش مى کردند و شاید علت کوشش آنها دستور مطلق به عدالت در آیه 3 همین سوره بوده است، آنجا که می فرماید: «فان خفتم الا تعدلوا فواحدة» (نسا/آیه 129)؛ «اگر بیم دارید که نتوانید میان زنان خود به عدالت رفتار کنید یک زن بیشتر نگیرید». بدیهى است یک قانون آسمانى نمی تواند بر خلاف فطرت باشد، و یا تکلیف به ما لا یطاق کند، و از آنجا که محبتهاى قلبى، عوامل مختلفى دارد که بعضا از اختیار انسان بیرون است، دستور به رعایت عدالت در مورد آن داده نشده است، ولى نسبت به اعمال و رفتار و رعایت حقوق در میان همسران که براى انسان، امکان پذیر است روى عدالت تاکید شده است. در عین حال براى اینکه مردان از این حکم، سوء استفاده نکنند به دنبال این جمله می فرماید: اکنون که نمی توانید مساوات کامل را از نظر محبت، میان همسران خود، رعایت کنید لا اقل تمام تمایل قلبى خود را متوجه یکى از آنان نسازید، که دیگرى بصورت بلا تکلیف در آید و حقوق او نیز عملا ضایع شود. و در پایان آیه به کسانى که پیش از نزول این حکم، در رعایت عدالت میان همسران خود کوتاهى کرده اند هشدار می دهد که اگر راه اصلاح و تقوا پیش گیرند و گذشته را جبران کنند خداوند آنها را مشمول رحمت و بخشش خود قرار خواهد داد.
در روایات اسلامى مطالبى درباره رعایت عدالت در میان همسران نقل شده که عظمت این قانون را مشخص مى سازد، از جمله اینکه: در حدیثى می خوانیم على (ع) در آن روزى که متعلق به یکى از دو همسرش بود، حتى وضوى خود را در خانه دیگرى نمى گرفت و درباره پیامبر (ص) مى خوانیم که حتى به هنگام بیمارى در خانه یکى از همسران خود، توقف نمیکرد و در باره معاذبن جبل نقل شده که دو همسر داشت و هر دو در بیمارى طاعون با هم از دنیا رفتند، او حتى براى مقدم داشتن دفن یکى بر دیگرى از قرعه استفاده کرد، تا کارى بر خلاف عدالت انجام نداده باشد. بعضى از بى خبران از ضمیمه کردن آن آیه با آیه مورد بحث چنین نتیجه میگیرند که تعدد زوجات مشروط به عدالت است، و عدالت هم ممکن نیست، بنابراین تعدد زوجات در اسلام ممنوع است.

اتفاقا از روایات اسلامى بر می آید که نخستین کسى که این ایراد را مطرح کرد ابن ابى العوجاء از مادیین معاصر امام صادق بود که این ایراد را با هشام بن حکم دانشمند مجاهد اسلامى در میان گذاشت، او که جوابى براى این سؤال نیافته بود از شهر خود که ظاهرا کوفه بود بسوى مدینه (براى یافتن پاسخ همین سؤال) حرکت کرد، و به خدمت امام صادق (ع) رسید، امام صادق (ع) از آمدن او در غیر وقت حج و عمره به مدینه تعجب کرد، ولى او عرض کرد که چنین سوالى پیش آمده است، امام (ع) در پاسخ فرمود: منظور از عدالت در آیه سوم سوره نساء عدالت در نفقه (و رعایت حقوق همسرى و طرز رفتار و کردار) است و اما منظور از عدالت در آیه 129 که امرى محال شمرده شده، عدالت در تمایلات قلبى است (بنابراین تعدد زوجات با حفظ شرائط اسلامى نه ممنوع است و نه محال) هنگامى که هشام از سفر، بازگشت، و این پاسخ را در اختیار ابن ابى العوجاء گذاشت، او سوگند یاد کرد که این پاسخ از خود تو نیست.

معلوم است که اگر کلمه عدالت را در دو آیه به دو معنى تفسیر مى کنیم به خاطر قرینه روشنى است که در هر دو آیه وجود دارد، زیرا در ذیل آیه مورد بحث، صریحا مى گوید: تمام تمایل قلبى خود را متوجه به یک همسر نکنید، و به این ترتیب انتخاب دو همسر مجاز شمرده شده منتها به شرط اینکه عملا در باره یکى از آن دو ظلم نشود اگر چه از نظر تمایل قلبى نسبت به آنها تفاوت داشته باشد، و در آغاز آیه 3 همین سوره صریحا اجازه تعدد را نیز داده است.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- نظام حقوق زن در اسلام- صفحه 352-347

  2. مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج 4 صفحه 155-153

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/27798