سیف بن ذی یزن

در پایان‌ دوران‌ فرمانروایى‌ حبشیان‌ بر یمن‌، مردم‌ این‌ سرزمین‌ به‌ شورشهای‌ پراکنده‌ بسیاری‌ برای‌ رهایى‌ میهن‌ خویش‌ دست‌ یازیدند، اما شکست‌ این‌ شورشها که‌ به ویژه‌ زاییده کشمکشهای‌ درونى‌ بر سر رهبری‌ بود، اندیشه یاری‌ جستن‌ از قدرتهای‌ بیگانه‌ را پیش‌ آورد. بدین‌سان‌ سیف‌ بن‌ ذی‌ یزن‌ یکى‌ از شاهزادگان‌ حمیری‌ که‌ نام‌ خاندانش‌ را در پادشاهى‌ ذونواس‌ و سپس‌ ابرهه‌ مى‌توان‌ دید، سرانجام‌ به‌ یاری‌ ایران‌، حبشیان‌ را بیرون‌ راند و خود به‌ پادشاهى‌ نشست‌.
سیف‌ بن‌ ذی‌ یزن‌ در گزارشهای‌ تاریخى‌، چهره یک‌ قهرمان‌ ملى‌ و دلاور شکست‌ ناپذیر به‌ خود گرفته‌ است‌، اما در سرگذشت‌ او حقیقت‌ چنان‌ با افسانه‌ درآمیخته‌ است‌ که‌ باز شناختن‌ آنها از یکدیگر شدنى‌ نیست‌، پس‌ شگفت‌ نیست‌ که‌ داستان‌ پردازیهای‌ پرشاخ‌ و برگ‌ از زندگى‌ وی‌ همچون‌ دیگر افسانه‌های‌ مردم‌ پسند، در قهوه‌خانه‌های‌ قاهره‌ و بیروت‌ و بغداد مایه سرگرمى‌ مردم‌ شده‌ باشد.
این‌ سیف‌ همان‌ معدب کرب‌ است‌ که‌ گفته‌اند ابرهه‌ همسرش‌ (ریحانه‌ دختر ذوجدن‌) را به زور از وی‌ جدا کرد و به‌ زنى گرفت‌. بدین‌سان‌ سیف‌ در سایه سرپرستى‌ ابرهه‌ پرورش‌ یافت‌، و چون‌ نابرادری‌ وی‌، مسروق‌، به‌ پادشاهى‌ رسید، دریافت‌ که‌ فرزند ابرهه‌ نیست‌. بیدادی‌ که‌ مسروق‌ بر حمیریان‌ و قبایل‌ یمن‌ روا مى‌داشت‌، سیف‌ را به‌ چاره‌جویى‌ برانگیخت‌. از این‌ رو نخست‌ از قیصر روم‌ یاری‌ خواست و چون‌ پاسخى‌ نشنید به‌ خسرو انوشیروان‌ روی‌ آورد.

انوشیروان‌ 800 زندانى‌ را به‌ فرماندهى‌ وهرز در 8 کشتى‌ با وی‌ گسیل‌ کرد که‌ از این‌ میان‌ 6 کشتى‌ با 600 سرنشین‌ در جایى‌ به‌ نام‌ منوب‌ در ساحل‌ حضرموت‌ پیاده‌ شدند. به‌ هر روی‌، سپاهى‌ که‌ از این‌ گروه‌ و نیروهای‌ یمنى‌ جانبدار سیف‌ فراهم‌ آمد، در نبردی‌ سپاه‌ 100 هزار نفری‌ مسروق‌ را درهم‌ شکستند و وهرز مسروق‌ را کشت‌. آنگاه‌ سیف‌ را در برابر پرداخت‌ جزیت‌ و خراج‌ سالانه‌ به‌ ایران‌، به‌ پادشاهى‌ نشاند و خود به‌ ایران‌ بازگشت. سیف‌ در فرمانروایى‌ خود بر حبشیان‌ سخت‌ گرفت‌ و آنان‌ را به‌ بردگى‌ کشید. این‌ بود که‌ سرانجام‌ چند تن‌ از پاسداران‌ حبشى‌ او را به‌ خلوت‌ کشتند و یکى‌ از ایشان‌ به‌ حکومت‌ نشست‌.


Sources :

  1. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/28020