اصل مسئولیت مشترک در اسلام

مسئولیتهای دینی ما بر دو قسم است: بعضی مسئولیتها مسئولیت یک کار است با یک شکل بالخصوص و قیافه معین. همه خصوصیات کار و اجزاء و شرائطش را خود اسلام معین کرده است و گفته است که شما این کار را در این قالب معین و با این شکل خاص انجام دهید. البته این کار برای نتیجه ای فرض شده، اما ما مسئول نتیجه نیستیم. اینها را می گویند تعبدیات. ما می توانیم آن نوع کارها را مسئولیت شکل و قالب بنامیم. مثلا نماز دستوری است که مقدمات و مقارنات معین دارد، شرائط و اجزائی دارد، موانع و قواطعی دارد. دستور این است که ما نماز را همیشه با همین قالب و شکل انجام دهیم. تعبدی محض است. البته این کار با این شکل به خاطر نتیجه ای است، بلکه نتائجی برایش هست: «ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر؛ به درستی که نماز (انسان را) از کارهای زشت و ناپسند باز می دارد» (عنکبوت/ 45). اما ما فقط مسئول مقدمه این نتیجه هستیم، نه مسئول خود نتیجه. اگر آن مقدمه را بطور صحیح و کامل که تعیین شده و دستور رسیده انجام دهیم، نتیجه خود به خود دنبالش هست.
نوع دیگر از مسئولیت هست که ما آن را مسئولیت نتیجه می نامیم، یعنی نتیجه را به عهده انسان می گذارد و می گوید من فلان نتیجه را می خواهم، و اما اینکه آن نتیجه با چه وسیله و چه مقدمه و با چه شرائط و در چه قالبی انجام داده شود؟ با هر وسیله ای که بهتر است. یک وسیله ثابت و یکنواخت و قابل تعیین و اندازه گیری ندارد. در هر موردی و در هر زمانی آن وسیله فرق می کند. شما فرضا یک گرفتاری دارید. مثلا یکی از کسان شما در زندان است. یک وقت هست که از یک نفر یک کار معین را در مورد این گرفتاری می خواهید. مثلا نامه ای را به او می دهید و می گوئید نامه را سر فلان ساعت به فلان شخص برسان. البته این نامه به منظور یک نتیجه نوشته شده، اما طرف فقط مسئول رساندن نامه است. یک وقت هست که از طرف مستقیما خود نتیجه را می خواهید و به مقدمه کار ندارید، می گوئید من از تو خلاصی این زندانی را می خواهم، و اما اینکه چه وسیله ای به کار برده شود شما معین نمی کنید، خود او باید برود ببیند از چه راه و چه وسیله ای بهتر است اقدام کند. معمولا اینگونه مسئولیتها در جاهائی است که وسیله، یکنواخت نیست، متغیر است، در یک حال از این وسیله باید استفاده کرد و در حال دیگر از وسیله دیگر، خصوصیات زمانی و مکانی و غیره فرق می کند. در اینگونه موارد باید رفت و حساب کرد و اندیشید و وسیله مناسب را به دست آورد.
در اسلام هر دو گونه مسئولیت وجود دارد. نماز و روزه و سایر تعبدیات از نوع اول است، اما جهاد از نوع دوم است. در جهاد، مسلمانان موظفند که از حوزه اسلام دفاع کنند و استقلال مسلمین را حفظ نمایند. اما با چه وسیله ای؟ آیا با شمشیر یا با تفنگ، یا با وسائل دیگر؟ آن دیگر تعیین نشده و اساسا قابل تعیین و اندازه گیری نیست. مسلمانان در هر زمانی موظفند بهترین وسیله را برای این کار تهیه ببینند: «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه؛ و در برابر آنها (دشمنان) هر چه می توانید نیرو تهیه کنید» (انفال/ 60). باید ببینند بهترین وسیله در هر زمانی چیست؟ مسئله هدایت و رهبری از نوع دوم است. مسلمانان مسئول هدایت یکدیگرند. هر نسلی مسئول هدایت نسل بعدی است. بالاخص کسانی که سمت رسمی رهبری دارند مسئولیت بیشتری دارند. به هر حال این نتیجه یعنی هدایت یافتن باید به دست آید، و اما وسیله ای که باید از آن استفاده شود برای همیشه و همه جا تعیین نشده و قابل تعیین و اندازه گیری هم نیست.
خداوند در آیه کریمه می فرماید: «قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجاره؛ یعنی خودتان و خاندانتان را از آتشی که آتشگیره اش آدم است و سنگ، حفظ کنید» (تحریم/ 6). خود نتیجه را می خواهد، به وسیله کار ندارد. در اسلام برای هدایت و رهبری، یک شکل صد در صد معین ترسیم نشده که همه اجزاء و مقدمات و مقارنات و شرائط و موانع در نظر گرفته شده باشد و اساسا قابل تعیین و ترسیم و اندازه گیری نیست، چون متفاوت است. رهبری مردم مثل نماز یک امر تعبدی و یکنواخت نیست، یا فی المثل از نوع ورد خواندن نیست که طرف یک وردی حفظ است برای عقرب زدگی و یا مار زدگی، و هر عقرب زده یا مار زده را که بیاورند او همان ورد معین را که حفظ کرده می خواند. مسأله رهبری نسل جوان در حقیقت یک مسئولیت عمومی است که متوجه عموم مسلمانان است و بالاخص متوجه طبقه ای است که سمت رسمی رهبری دینی اجتماع را دارند. این اصل را همه می دانیم که در دیانت مقدسه اسلام مسئولیتها مشترک است، یعنی افراد مسئول یکدیگرند و در مسئولیتهای یکدیگر شریکند: «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته؛ بلکه نسلها مسئول یکدیگرند» (جامع الصغیر، ص 95).
هر نسل مسئول نسل بعدی است که این دین و این هدایتی که از نسلهای گذشته دست به دست به آنها رسیده است آنرا حفظ کنند و به نسلهای بعدی برسانند، یعنی نسلهای بعدی را آماده کنند برای پذیرفتن و استفاده از آن. بنابراین بحث در رهبری نسل جوان بحثی است از یک وظیفه و مسئولیت که متوجه همه است. چیزی که این بحث را به صورت یک مجهول و یک مسئله در می آورد که باید در اطراف آن دقیقا اندیشید و راه حل مجهول آنها را پیدا کرد اینست که رهبری یک فرد یا یک نسل در همه احوال و همه شرائط یکسان نیست، متفاوت است، شکلها و کیفیتهای گوناگون دارد، وسائلی که به کار برده می شود متفاوت است، یک نسخه معین ندارد که درباره همه افراد و همه نسلها در همه زمانها یک جور داده شود. از این رو در هر زمانی و تحت هر شرائطی باید دقیقا اندیشید که به چه نحو باید صورت بگیرد و چه نسخه ای باید داده شود.
مقصود از نسل جوان، مقصود حتما طبقه جوان نیست، مقصود طبقه ای است که در اثر تحصیلات و آشنائی با تمدن جدید دارای طرز تفکر مخصوصی است، خواه پیر باشد یا جوان. اکثریت این طبقه را البته جوانان تشکیل می دهند. لهذا می گوئیم نسل جوان. و الا بسیار پیرها هستند که طرز تفکر جدید دارند، بسیار جوانها هستند که طرز تفکرشان مثل پیرها و مردم قرون گذشته است. به هر حال مقصود طبقه ای است که حامل طرز تفکر مخصوصی است و رو به افزایش است و پیر و جوان آینده دارای این طرز تفکر خواهند بود و اگر خدا نخواسته، فکری برای هدایت و رهبری این نسل نشود، آینده به کلی از دست خواهد رفت. این مسأله یک مسأله با اهمیتی است در کشور ما. البته در سایر کشورهای اسلامی هم بوده و هست ولی آنها قبل از ما به فکر افتادند و این مسأله را به صورت جدی طرح کردند. ما هنوز این مسأله را جدی نگرفته ایم. نسل جوان در نظر ما صرفا یعنی یک نسل هواپرست و شهوت پرست است، و خیال می کنیم با اینکه به آنها دهن کجی بکنیم و چهار تا متلک در روی منبر به آنها بگوئیم و فحش بدهیم، به خیال خودمان آنها را هو بکنیم و مستمعین ما بخندند، کار درست می شود، و همینکه داد بکشیم: آی پسر مدرسه ها چنین، و دختر مدرسه ها چنان، قضیه حل می شود. این کارها لالائی است، برای آنست که شما در خواب بمانید و در فکر چاره نیفتید و یک وقت بیدار بشوید که کار از کار گذشته است.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- ده گفتار- صفحه 196-192 و 206-205

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/28846