حکمت الهی شرق

حکمت الهی مشرق زمین سرمایه عظیم و گرانبهایی است که در پرتو اشعه تابناک اسلام به وجود آمده و به بشریت اهداء گردیده است. اما افسوس که عده قلیل و بسیار محدودی عمیقانه با این سرمایه عظیم آشنا هستند و از ناحیه بی خبران و دشمنان متعصب، بر آن، ستم ها شده است.
عده ای که اطلاعاتشان از فلسفه قدیم عموما از حدود افلاک تسعه و عقول عشره تجاوز نمی کند، و چون فقط نام آن را شنیده و یا اگر به کتاب ها مراجعه کرده اند چیزی از آن سر در نیاورده اند، خیال کرده اند فلسفه اسلامی همان است که درباره افلاک تسعه و عقول عشره بحث می کند و چون امروز بی اساس نظریه افلاک روشن شده پس آنها می توانند گردن برافرازند و خود را از فارابی و بوعلی و ملاصدرا برتر شمارند.
آری، این عده می پندارند حکمت الهی اسلامی همان فلسفه قدیم یونانیان است و چیز علاوه ای ندارد و ناروا هم داخل اسلام شده است. اینان، نفهمیده، یا فهمیده، جنایت عظیمی نسبت به اسلام و معارف اسلامی مرتکب می گردند. حکمت اسلامی با فلسفه یونان همان اندازه متفاوت است که فیزیک اینشتین با فیزیک یونان. دلایلی هست که حتی الهیات ابن سینا هم به طور کامل به اروپا نرفته است و اروپائیان از این گنجینه ارزنده هنوز هم بی خبرند.
سخن معروف دکارت "من فکر می کنم، پس وجود دارم" که به عنوان فکری نو و اندیشه ای پر ارج در فلسفه اروپا تلقی شده است، حرف پوچ و بی مغزی است که بوعلی آن را در نمط سوم "اشارات" با صراحت کامل و در نهایت وضوح طرح کرده و سپس با برهانی محکم باطل کرده است. اگر فلسفه ابن سینا برای اروپائیان درست ترجمه شده بود، سخن دکارت با برچسب "ابتکاری نو" و "فکری تازه" مبنای فلسفه جدید قرار نمی گرفت. اما چه باید کرد که فعلا هر چیزی که مارک اروپایی دارد رونق دارد اگر چه سخن پوسیده ای باشد که سال هاست ما از آن گذشته ایم.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 109

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/2913