خشم و بردباری از نظر روایات

ائمه (ع) در مورد خشم و بردباری و راه های غلبه بر خشم گفتار های متنوعی داشته اند. اصولا دشمن وقتی که در مقابل دشمن قرار می گیرد، اگر در برنامه خودش فاتح و پیروز بشود و اگر احساس شکست در طرف بکند از غیظ و خشمش کاسته می شود. از کلمات امام حسین (ع) است که: «القدره تذهب الحفیظه؛ قدرت و توانایی و نیرومندی، خشم و کینه و عقده را از بین می برد» و لهذا انسانها به هر اندازه از نظر روحی قویتر باشند عقده کمتری دارند و هر چه انسان از نظر روحی ضعیفتر باشد و در خودش در مقابل دیگران بیشتر احساس ضعف کند عقده بیشتری در روحش هست. آدم قوی، بی عقده است و آدم ضعیف است که دچار عقده های زیاد می شود. همچنین هر آدمی به هر اندازه عقده و غیظ و خشم داشته باشد، وقتی که در مقابل طرف قرار می گیرد، به هر اندازه که احساس پیروزی در خود و ضعف در طرف مقابل کند از عقده اش کاسته می شود، چون احساس قدرت در خودش می کند و احساس ضعف در طرف دیگر و این از عقده می کاهد و به هر اندازه که در خودش احساس ضعف کند و در طرف احساس پیروزی، مرتب بر عقده و خشمش افزوده می شود.
کفار در مقابل پیغمبر اکرم دچار چنین حالتی بودند. هر روز می دیدند نسبت به روز قبل یک چیزی اینها به اصطلاح باختند و پیغمبر برده است، یعنی می دیدند که مردم به سوی پیغمبر گرایش دارند و از گروه اینها دور می شوند. بعلاوه وقتی در مقابل یگانه ابزار پیغمبر اکرم که قرآن مجید بود قرار می گرفتند دنبال یک عیب و عیبجویی بودند، ببینند آیا می توانند جایی از آن را عیب بگیرند، بگویند فلان چیز اگر خیلی زیباست استثنایی است؟ می دیدند هر آیه ای که نازل می شود از آیه قبل جذابتر و شیرین تر و زیباتر است. این بود که وقتی آیات قرآن را می شنیدند، همان احساس لطافت و فصاحت و زیبایی و علو، مساوی بود با بالا رفتن درجه خشم آنها. در همان حالی که آیات قرآن را گوش می کردند و چشمهایشان به پیغمبر بود (گوشهایشان آواز پیغمبر را می شنید که آیات قرآن را می خواند و چشمهایشان به صورت پیغمبر نگاه می کرد) آنچنان خشم بر خشم اینها افزوده می شد که می خواستند با چشمهایشان پیغمبر را بکوبند، مثل اینکه می گوییم فلان کس با چشمهایش می خواهد من را تیر بزند.
امیرالمؤمنین على (ع) در باره مسلح شدن انسان به صبر و حلم، مى فرماید: «و احترزوا من سورة الغضب و اعدوا له ما به تجاهدونه من الکظم و الحلم؛ از شدت غضب، احتراز کنید و خود را با فرونشاندن خشم و حلم، آماده سازید تا در جنگ با غضب، پیروز بشوید» (مستدرک الوسائل، ج 12، ص 12، ح 13376). نیز مى فرماید: «الغضب نار موقدة؛ غضب، آتش افروخته است». کسى که این آتش را مهار کند، از سوخت و سوز، مصون است و اگر آن را رها کند: «کان اول محترق به؛ اولین چیزى که سوخته مى شود خود انسان است» (شرح غرر الحکم، ج 2، ص 47). البته این اختصاصى به مسئله غضب ندارد زیرا شهوت و جهالت نیز چنین است و به همین جهت گفته اند بالاترین مالکیت، مالکیت نفس در حال غضب است: «افضل الملک ملک الغضب». کسى که هنگام خشم، مالک اعضاى خود است و کارى نمى کند یا حرفى نمى زند که مایه ندامت باشد، او داراى «افضل الملک » است. بالاترین دارایى، دارایى نفس است که انسان بر خود مسلط باشد نه این که غضب بر او سلطه داشته باشد.
براى صبر و بردبارى، فضایل و براى غضب، رذایلى ذکر شده، مانند: «لا ادب مع غضب؛ انسان غضبناک، مؤدب نیست»، «احضر الناس جوابا من لم یغضب» و «اقدر الناس على الثواب من لم یغضب» یعنى در مناظرات، مصاحبات، مجادلات و بحثهاى علمى، کسى که عصبانى نمى شود حاضر جوابتر و صوابگوتر از دیگران است. غضب و شهوت کسانى که خود را ساخته و تهذیب کرده اند زیر نظر عقل آنان رهبرى مى شود. نیز امیرالمؤمنین (ع) مى فرماید: «العاقل من یملک نفسه اذا غضب و اذا رغب و اذا رهب؛ عاقل کسى است که خود را در حال غضب و خشم، رغبت و رهبت حفظ کند». علاقه شدید، راه عقل را مى بندد و موجب مى شود که انسان در تصمیم گیرى عجولانه فتوا دهد، یا اگر ترس، شدید و عقل ضعیف شود، انسان در حال ترس، خود را مى بازد. البته مقصود از این عقل، عقل عملى است. پس عاقل، کسى است که مالک خویشتن خویش باشد. عاقلتر از همه، انبیا و اولیا و معصومین (ع) هستند. آنها کسانى هستند که غضب یا مهرورزى و اشتیاقشان براى خداست. وقتى در محضر رسول اکرم سخن از مسائل علمى مطرح مى شد، اصحاب مامور بودند آن را یادداشت کنند. روزى یکى از صحابه از رسول اکرم پرسید: ما هرچه از شما مى شنویم، حتى اگر در حال رضا و غضب باشد، آن را یادداشت کنیم؟ فرمود: «آرى حتى در حال رضا و غضب».
علت آن سؤال و این جواب آن است که انسان وقتى خیلى راضى و خوشحال باشد، گاهى حرفهاى غیر عاقلانه و غیر منطقى مى گوید، وعده هاى بیجا مى دهد و مدح و ثناى بیجا مى کند و هنگامى هم که خمشگین شود، وعیدهاى ناروا و قدح و هجاى بیجا دارد؛ ولى رضا و غضب معصوم، حساب شده است، همه سخنان او صواب و حق است. هر کسى به میزان همت خود باید این راه را تعقیب و خود را تعدیل کند. از بیانات نورانى امیر المومنین (ع) است که: «ردع الشهوة و الغضب جهاد النبلاء؛ افراد (نبیل)، فرزانه و عاقل، کسانى هستند که در جنگ با شهوت و غضب، آنها را رام و منع مى کنند»، بر شهوت و غضب لگام مى زنند نه این که زمام آنها به دست شهوت و غضب باشد


راه غلبه بر غضب
به ما گفته اند: اگر غضبناک شدید، بنشینید و اگر نشسته اید بیارمید تا خشمتان فرو بنشیند؛ چنانکه به ما گفته اند: اگر سگى به شما حمله کرد بنشینید؛ زیرا آن سگ وقتى مى بیند شما قصد مقابله ندارید، پس از چند بار صدا کردن، شما را رها مى کند، اما وقتى ایستاده اید احساس مى کند قصد مقابله دارید و حمله مى کند.
قدرت بدنى، سلامت، داشتن اعصاب سالم، قدرت غضب و خشم و انتقام، نعمت الهى است. به ما دستور داده اند غضب را در صحنه هاى درون مرزى بر علیه دوستانتان بکار نبرید و اگر در داخل منزل یا محل کار، عصبانى شدید، این غضب را اعمال نکنید، اما اگر با دشمنان دین در افتادید، آن را اعمال کنید این دو بیان از امیرالمؤمنین است. آن حضرت، نسبت به بى مهرى و ایذایى که از ناحیه دوستان به انسان مى رسد مى فرماید: «وقتى قدرت انتقام نداریم، صبر و حلم و آنگاه که قدرت انتقام داریم، گذشت و بخشایش، بهترین نعمت است» و بیان آن حضرت نسبت به دشمنان دین و نظام اسلامى این است که: «من احد سنان الغضب لله سبحانه قوى على اشداء الباطل؛ کسى که دندان غضب را براى رضاى خدا تیز کند، مى تواند دشمنان دین را از پا در آورد» (حکمت 174 نهج البلاغه). على (ع) که نسبت به صحنه هاى درون مرزى، این همه دستور صبر، حلم و بردبارى و گذشت مى دهد نسبت به جبهه هاى جنگ با دشمن برون مرزى مى فرماید: آن قدر غضبناک شوید که دندانها را به هم بفشارید تا خشم و قدرت شما دو چندان شود.


آتش جهل
براى کسى که در جهالت غوطه ور است اگر برهانى اقامه کنید تا او را از جهالت برهانید، او آن را هم مغالطه تلقى مى کند و بدفهمى او باعث مى شود که وهمش بر فهمش حاکم باشد، در حالى که ما ماموریم فهم را بر وهم حاکم کنیم که این هم از بیانات نورانى امیرالمؤمنین است. در این گونه از موارد، آیه شریفه 6-7 سوره همزه «نار الله الموقدة *التى تطلع على الافئدة؛ آتش برافروخته الهی است، آتشی که بر دل ها افتد و زبانه کشد» مصداق پیدا کرده ظهور مى کند، یعنى قبل از اینکه ما به قیامت برسیم خودسوزى را در درون خود احساس مى کنیم. گاهى انسان از شدت غضب، سکته مى کند و اگر هم سکته نکند بالاخره سلامت اعصاب خود را از دست مى دهد.
از فاطمه بنت الحسین (س) حدیثى نقل شده است که پیغمبر (ص) فرمود: اگر کسى داراى سه اصل باشد، ایمان او کامل است: «الذی اذا رضی لم یدخله رضاه فى الباطل و اذا غضب لم یخرجه غضبه من الحق و اذا قدر لم یتعاط ما لیس له؛ آن کس که اگر حال نشاط و سرور به او دست داد، نشاط و سرور او، وى را از حق به باطل نکشاند. (گاهى انسان در حال لذت مثلا در مجلس جشن و... غفلت مى کند و دست به گناه دراز مى کند) و آن کس که اگر غضبناک شد، از حق بیرون نرود و اگر به مقامى راه یافت و قدرتى پیدا کرد، چیزى که از آن او نیست نگیرد و منصبى را که حق او نیست غصب نکند». درباره فاطمه زهرا (س) آمده است که غضب و رضاى آن حضرت، غضب و رضاى خداست.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 8- صفحه 329-333،

  2. عبدالله جوادی آملی- مبادى اخلاق در قرآن کریم- بخش دوم

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/29180