تفاوت زهد اسلامى با رهبانیت مسیحى

اسلام، دینى جامعه گرا و زندگى گرا است و نه زهدگرا به علاوه، تعلیمات جامع و همه جانبه اسلامى در مسایل اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، اخلاقى، بر اساس محترم شمردن زندگى و رو آورى به آن است، نه پشت کردن به آن. گذشته از همه این ها، رهبانیت و اعراض از زندگى، با جهان بینى و فلسفه خوش بینانه اسلام درباره هستى و خلقت، ناسازگار است. اسلام، هرگز مانند برخى کیش ها و فلسفه ها، با بدبینى به هستى و خلقت نمى نگرد و خلقت را به دو بخش زشت و زیبا، روشنایى و تاریکى، حق و باطل، درست و نادرست، به جا و نابه جا تقسیم نمى کند.
زهد اسلامى، غیر از رهبانیت مسیحی است؛ رهبانیت، بریدن از مردم و روى آوردن به عبادت است. بر اساس این اندیشه، کار دنیا و آخرت از یکدیگر جدا است، دو نوع کار بیگانه از هم است و از دو کار، یکى را باید انتخاب کرد یا باید به عبادت و ریاضت پرداخت، تا در آن جهان به کار آید و یا باید متوجه زندگى و معاش بود، تا در این جهان به کار آید، و این است که رهبانیت، بر ضد زندگى و بر ضد جامعه گرایى است و مستلزم کناره گیرى از خلق و بریدن از مردم و سلب هرگونه مسئولیت و تعهد از خود است.
اما زهد در اسلام، آن چیزى نیست که رهبانیت به وجود آورده است. در اسلام، مسئله جدا بودن حساب این جهان و آن جهان، مطرح نیست. از نظر اسلام، نه خود آن جهان و این جهان از یکدیگر جدا و بیگانه هستند و نه کار این جهان با آن جهان بیگانه است. ارتباط دو جهان با یکدیگر، از قبیل ارتباط ظاهر و باطن شىء واحد است، از قبیل پیوستگى دو رویه یک پارچه است، از قبیل پیوند روح و بدن است که چیزى است حد وسط میان یگانگى و دو گانگى. کار این جهان با کار آن جهان نیز عینا همین طور است، بیشتر جنبه اختلاف کیفى دارد تا اختلاف ذاتى؛ یعنى، آن چه بر ضد مصلحت آن جهان است، بر ضد مصلحت این جهان نیز هست، و هر چه بر وفق مصالح عالیه زندگى این جهان است بر وفق مصالح عالیه آن جهان نیز هست. به همین جهت، یک کار معین که بر وفق مصالح عالیه این جهان است، اگر از انگیزه هاى عالى و دیدهاى مافوق طبیعى و هدف هاى ماوراى مادى، خالى باشد، آن کار، صرفا دنیایى تلقى مى شود و به تعبیر قرآن، به سوى خدا بالا نمى رود، اما اگر جنبه انسانى کار، از هدف ها و انگیزه ها و دیدهاى برتر و بالاتر زندگى محدود دنیایى بهره مند باشد، همان کار، کار آخرتى شمرده مى شود. زهد اسلامى، در متن زندگى قرار دارد، کیفیت خاص بخشیدن به زندگى است و از دخالت دادن پاره اى ارزش ها براى زندگى، ناشى مى شود.

ویژگى هاى مختلف زاهد و راهب و تفاوت هریک با هم
زاهد و راهب، هر دو، از تنعم و لذت گرایى دورى مى جویند، ولى راهب از جامعه و تعهدات و مسئولیت هاى اجتماعى مى گریزد، اما زاهد، به جامعه و ملاک هاى آن و ایده هاى آن و مسئولیت ها و تعهدهاى آن، روى مى آورد. زاهد و راهب، هر دو، آخرت گرایند، اما زاهد، آخرت گراى جامعه گرا است و راهب، آخرت گراى جامعه گریز. زاهد و راهب هر دو، تارک دنیایند، اما دنیایى که زاهد آن را رها مى کند، سرگرم شدن به تنعم و تجمل و تمتعات و این امور را کمال مطلوب و نهایت آرزو دانستن است، ولى دنیایى که راهب آن را ترک مى کند، کار، فعالیت و تعهد و مسئولیت اجتماعى است. این است که زهد زاهد بر خلاف رهبانیت راهب، در متن زندگى و در بطن روابط اجتماعى است.
تفاوت راهب و زاهد، از دو جهان بینى مختلف ناشى مى شود. از نظر راهب، جهان دنیا و آخرت، دو جهان کاملا از یکدیگر جدا و بى ارتباط با یکدیگرند، ولى در جهان بینى زاهد، دنیا و آخرت به یکدیگر پیوسته اند و دنیا مزرعه آخرت است. تفاوت زهد و فقر اقتصادى، اسلام طرفدار دو قوت است. این دو قوت، مربوط به مسئله زهد و دنیا است. از ناحیه روحى، آن قدر باید قوى و نیرومند باشیم که مال و ثروت دنیا نتواند ما را بنده خودش قرار بدهد، و از نظر اقتصادى، باید کوشش کنیم مال و ثروت را از طریق مشروع در اختیار خودمان بگیریم تا بتوانیم از این قدرت مادى و اقتصادى استفاده کنیم. وقتى دانستید، اسلام طرفدار دو قدرت (قدرت اخلاقى و قدرت اقتصادى) است، مى بینید ما متأسفانه به خاطر بى توجهى به تعلیمات اسلام زاهدهایى هستیم که در هر دو ناحیه، طرفدار ضعف هستیم و ضعف داریم.
ما عملا زاهدى هستیم که همیشه از قدرت اقتصادى، از ثروت اقتصادى، دورى گزیده ایم؛ یعنى ضعف را انتخاب کرده ایم. مردمى که پول و ثروت نداشته باشند، مسلم است کارى که از اقتصاد ساخته است، نمى توانند انجام بدهند و باید دست دریوزگى پیش دیگران دراز کنند. از نظر روحى هم اتفاقا ضعیف هستیم؛ چون، وقتى خودمان را به این ترتیب، تربیت کردیم که به وسیله دور نگه داشتن خود از مال دنیا، به خیال خودمان زاهد شدیم، یک روز که دنیا به همان زاهدها روى مى آورد، مى بینیم اختیار از کفش بیرون رفت. مى بینیم نه از ناحیه روحى قوى هستیم، نه از ناحیه اقتصادى.
اگر نگاهى به زندگى ائمه (ع) بیندازیم، پى مى بریم که آنان زاهدهایى نبودند که دچار فقر اقتصادى باشند، بلکه همواره کار و کوشش مى کردند و درآمد اقتصادى داشتند و از طرف دیگر، دل بسته به دنیا و زرق و برق آن هم نبودند. زندگى امام على (ع) نمونه بارز یک زاهد فعال، جامعه گرا و مسئولیت پذیر است که از دست رنج خویش، قوت خود را تأمین مى کند و گاهى، آن را نیز به محتاجى مى بخشد، فعالیت اقتصادى انجام مى دهد، آن هم نه براى شخص خود و استفاده شخصى بردن و در رفاه زندگى کردن، بلکه براى محرومان و مستضعفان جامعه.

زهد حقیقى و زهد انحرافى و آثار آن دو
از آن جایى که انسان مى خواهد به کمال برسد، باید ارزش هاى انسانى را به طور هماهنگ در خود پرورش داده و از هر گونه افراط و تفریط جلوگیرى کند. زهد نیز، همانند دیگر ارزش ها، همواره مورد تفریط و افراط قرار گرفته است. پیامبر اکرم (ص) و سایر ائمه (ع) با زهد انحرافى به مبارزه برخاسته اند تا حد اعتدال آن را در جامعه به وجود بیاورند.
به پیغمبر اکرم (ص) خبر دادند که عده اى از اصحاب، غرق در عبادت شده اند. حضرت ناراحت و عصبانى به مسجد تشریف آورد و فریاد کشید: «ما بال اقوام؟؛ چه مى شود گروه هایى را؟» شنیده ام چنین افرادى در امت من پیدا شده اند. من که پیغمبر شما هستم، این طور نیستم. هیچ وقت همه شب تا صبح را عبادت نمى کنم، قسمتى از آن را استراحت مى کنم، مى خوابم، من به خاندان و همسران خود رسیدگى مى کنم، هر روز روزه نمى گیرم، بعضى از روزها روزه مى گیرم، روزهاى دیگر را حتما افطار مى کنم. کسانى که این کارها را پیش گرفته اند، از سنت من خارجند. پیغمبر، وقتى احساس مى کند یک ارزش از ارزش هاى اسلامى، سایر ارزش ها را در خود محو مى کند؛ یعنى، جامعه اسلامى به یک طرف مد پیدا کرده است، شدیدا با آن مبارزه مى کند.
آثار زهد حقیقى، عبارت است از: ایثار، همدردى، آزادگى، برخوردارى از مواهب روحى و معنوى، جامعه گرایى و مسئولیت پذیرى، بى اعتنایى به دنیا، کیفیت خاص بخشیدن به زندگى، پیوسته دانستن دنیا و آخرت، کم خرج بودن و ساده زندگى کردن، تعلق نداشتن به تشریفات زاید و تجمل گرایى و....
آثار زهد انحرافى، عبارت است از: جامعه گریزى، مسئولیت گریزى و سلب هر گونه مسئولیت و تعهد از خود، ضعف و فقر اقتصادى، بریدن از مردم و انجام دادن عبادت هاى مفرط و طاقت فرسا و....
در دگرگونى هاى اجتماعى، زهد، به عنوان یک ارزش، مى تواند نقش تعیین کننده اى داشته باشد. از یک سو، نقش مثبت زهد مى تواند جامعه اى را به ارزش هاى متعالى معنوى نزدیک سازد و آن را به تکامل برساند، و از سوى دیگر، نقش منفى زهد (زهد انحرافى) مى تواند اجتماعى را به انحراف و تباهى و سقوط بکشاند و به جاى تکامل، تنازل دهد؛ زیرا، در جامعه اى که به زهد به عنوان یک ارزش حرکت دهنده و جهت دهنده، نگاه شود، دیگر کار و فعالیت اقتصادى، با زهد منافات ندارد. چنین مجموعه اى، براى توسعه هر چه بیشتر تلاش مى کند، چه در جنبه هاى مادى و چه در جنبه هاى معنوى. پول و ثروت فراوان و پست و مقام، افراد را وابسته و دل بسته خود نمى سازد، بلکه چنین افرادى، ثروت خود را در راه ها و هدف هاى متعالى، چه فردى و چه جمعى، به مصرف مى رسانند.
اما در جامعه اى که به زهد، به عنوان چنین عامل حرکت زایى نظر نمى شود، آن اجتماع، در سکون و رکود به سر مى برد و دیگر کار و فعالیت اقتصادى با زهدورزى و زهدخواهى و زهدگسترى، منافات پیدا مى کند. چنین است که جامعه، هر لحظه، به جاى صعود، سقوط مى کند و نه به رشد اقتصادى و مادى و صنعتى مى رسد و نه به رشد روحى و معنوى و فرهنگى. این است که مى توان به زهد، به عنوان یکى از شاخص هاى مثبت و منفى دگرگونى اجتماعى، به طور توأم، نظر انداخت.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- سیرى در نهج البلاغه- چاپ صدرا تهران- صفحه ‏245-212

  2. مرتضی مطهری- حق و باطل- صفحه 131-128

  3. مرتضی مطهری- انسان كامل- صفحه 45

  4. مرتضی مطهری- بیست گفتار- چاپ صدرا تهران- صفحه ‏147 و 148

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/29288