نظریه عاطفی بودن اخلاق

یکی از نظریات درباره ملاک اخلاقی بودن که از قدیمی ترین نظریات است، نظریه عاطفی است. گروهی رمز اخلاقی بودن را در عواطف بشر می دانند و می گویند کار عادی و معمولی کاری است که از انگیزه های خودخواهانه و میلهای طبیعی انسان سرچشمه بگیرد و هدف از آن کار هم رساندن سودی به خود و یا رسیدن خود شخص به لذتی باشد. هر کار که از چنین میلهایی سرچشمه بگیرد و برای چنین هدفهایی باشد، کار عادی و معمولی است و اخلاقی نیست مثل اکثر کارهائی که مردم انجام می دهند.
یک نفر کارگر که صبح به دنبال کار می رود برای اینکه مزدی بگیرد و با آن مزد هزینه زندگی خودش را تأمین بکند، کار او یک کار عادی و معمولی است. همچنین کار یک کارمند که شغل اداری دارد یا در شرکتی کار می کند و یا کار یک بازرگان که دنبال تجارت و سود می رود، تا آن جا که مربوط به شخص خودش و زندگی خودش هست و از یک میل که مربوط به شخص خودش هست ناشی می شود و هدف، لذتی است که به خودش برسد یا دفع رنجی است که از خودش بشود (مثل مراجعه انسان به پزشک که برای دفع رنج یا دفع خطری است که از خودش می شود) یک کار طبیعی است.
کارهای اخلاقی انسان ها کارهایی است ناشی از این که آن انسان ها غیر را هم دوست می دارند؛ یعنی تنها خودشان را دوست ندارند، به سرنوشت دیگران هم مانند سرنوشت خودشان علاقه مند هستند و از اینکه به غیر، سود یا لذتی برسد همان اندازه شادمان می شوند که به خودشان سودی برسد و خودشان به لذتی برسند و البته این درجات دارد. گاهی عاطفه غیردوستی آنچنان در بعضی از انسان ها اوج می گیرد که از اینکه به دیگران لذت یا سود برسانند خوشحال می شوند تا اینکه به خودشان لذت یا سود برسانند؛ یعنی از اینکه بپوشانند بیشتر خوشحال می شوند تا بپوشند، از اینکه بخورانند بیشتر لذت می برند تا بخورند و از اینکه آسایش برسانند خوشحالترند تا خودشان به آسایش برسند.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 37-38

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/2938