نمونه های از عذابهای جسمانی دوزخیان

اصولا دوزخ کانون قهر و غضب الهی است و همه چیز در آنجا رنگ عذاب و کیفر دارد و الوان و اشکال گوناگون، چه در تصور بگنجد یا نگنجد، برای ظالمان و ستمکاران  و مجرمان پیش بینی شده است. قرآن مجید در جای جای آیات خود به گوشه ای از این مجازاتها اشاره کرده که نمونه هائی از آن را در آیات زیر با هم می خوانیم:

1- «و اصحاب الشمال ما اصحاب الشمال- فی سموم وحمیم- و ظل من یحموم- لابارد  ولاکریم» (واقعه/41 تا 44)

2- «ان الذین کفر بآیاتنا سوف نصلیهم نارا کلما نضجت جلودهم بدلنا جلودا غیرها لیذوقوا العذاب ان الله عزیزا حکیما» (نساء/56)

3- «والذین یکنزون الذهب والفضه ولاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم – یوم یحمی علیها فی نار جهنم  فتکوی بها جباهم وجنوبهم هذا ماکنزتم لانفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون» (توبه/34 تا 35)

4- «و اذا القوا منها مکانا  ضیقا مقرنین دعوا هنالک ثبورا- لاتدعوا الیوم ثبورا واحدا و ادعوا  ثبورا کثیرا» (فرقان/ 13 و 14)

5- «تلفح وجوهم و هم فیها کالحون» (مومنون/104)

6- «اذا الاغلال فی اغناقهم والسلاسل یسحبون فی الحمیم ثم فی النار  یسجرون»(مومن/71 و 72)

7- «و قال الذین فی النار لخزنه جهنم ادعوا ربکم یخفف عنا یوما من العذاب – قالوا و لم تک تأتیکم رسلکم بالبینات قالوا بلی قالوا  فادعوا و ما دعاء الکافرین الا فی ضلال» (مومن/49 و 50)

ترجمه:
1- و اصحاب شمال چه اصحاب شمالی؟ (نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده می شود). آنها در میان بادهای کشنده و آب سوزان قرار دارند- و در سایه رودهای نتراکم وآتش زا! سایه ای که نه خنک است ونه مفید.

2- کسانی که به آیات ما کافر شدند به زودی آنها را در آتشی وارد می کنیم که هرگاه پوستهای تن آنها (در آن) عریان گردد پوستهای دیگری به جای آن قرار می دهیم تا کیفر را بچشند! خداوند توانا و حکیم است (و روی حساب، کیفر می دهد).

3- ای کسانی که ایمان آورده اید بسیاری از علما ( ی اهل کتاب) و رهبانان اموال  مردم را به باطل می خورند و ( آنان را)  از راه خدا باز می دارند، آنان که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان ) می سازند و در راه خدا انفاق نمی کنند به مجازات دردناک بشارت ده. در آن روز که آن را در آتش جهنم گرم و سوزان کرده و با آن صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ می کنند ( و به آنها می گویند) که این همان چیزی است که برای خود گنجینه ساختید پس بچشید چیزی را که برای خود اندوختید!

4- و هنگامی که در مکان تنگ و محدودی از آن دوزخ افکنده می شوند در حالی که غل و زنجیرند فریاد واویلای آنها بلند می شود! –امروز یکبار واویلا نگوئید بلکه بسیار واویلا سر دهید.

5- شعله های سوزان آتش همچون شمشیر به صورتهایشان نواخته می شود و در دوزخ چهره ای درهم کشیده دارند.

6- در آن هنگام که غل ها و زنجیرها بر گردن آنها قرار گرفته و آنها را می کشند. و در آبی سوزان وارد می کنند سپس در آتش دوزخ افروخته می شوند!

7- و آنها که در آتشنده به خازنان جهنم می گویند: از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب ما را تخفیف دهد، آنها می گویند آیا پیامبران شما با دلائل روشن به سراغتان نیامدند؟ می گویند: آری، آنها می گویند: پس هرچه می خواهید دعا کنید، ولی دعای کافران به جائی نمی رسد.

تفسیر و جمع بندی:
بادهای کشنده و سایه های سوزان!

در نخستین بخش از این آیات، بعد از آنکه مردم را در قیامت به سه گروه تقسیم می کند: «مقربان» و «اصحاب الیمین» و «اصحاب الشمال» درباره اصحاب الشمال (کسانی که نامه اعمالشان به نشانه مجرم بودن به دست چپشان داده شده) چنین می گوید: «آنها در میان بادهای کشنده و آب سوزان قرار دارند» (فی سموم و حمیم)،  «و در سایه دودهای متراکم آتش زا» (و ظل من یحموم)، «سایه های که نه خنک است و نه برطرف کننده ناراحتی» (لابارد  و لاکریم). در حقیقت دوزخ نیز مانند بهشت دارای آب و هوا و نسیم و سایه ای است، اما چه نسیمی، نسیمی که قرآن آن را «سموم» نام نهاده است. سموم از ماده سم به معنی باد سوزانی است که در «مسام» (روزنه های بسیار کوچک بدن) وارد می شود و او را هلاک می کند ( اصولا اسم «سم» را به این جهت «سم» گفته اند که در تمام روزنه ها و ذرات بدن نفوذ می کند، زیرا سم و سم به گفته راغب به معنی هر سوراخ ریز مانند سوراخ سوزن و سوراخ بینی و گوش است). در «قاموس اللغه» آمده است که «سموم» به بادهای داغی گفته می شود که در روز می وزد، در مقابل «حرور» که باد داغ شبانه را گویند.

در تفسیر فخررازی  آمده است که «سموم» هوای متعفنی که وقتی انسان آن را استنشاق کند، قلب را متعفن ساخته و انسان را هلاک می کند (تفسیر کبیر جلد 29 صفحه 198) آب دارند اما سوزان و کشنده، و سایه دارند، اما از دود غلیظ سیاه و داغ! در این جهان هنگامی که انسان گرفتار گرما می شود، گاه تن خویش را به نسیم می سپارد، گاه درون آب می رود، و گاه به سایه پناه می برد، و این هرسه در آنجا داغ و سوزان و کشنده است، به عکس بهشت که هر یک از دیگری خنکتر و روحپرورتر است.

در دومین آیه به یکی دیگر از مجازاتهای دردناک کافران اشاره کرده، می گوید: «کسانی که به آیات ما کافر شدند به زودی آنها را درآتش ( هولناکی) وارد می کنیم "ان الذین کفر بآیاتنا سوف نصلیهم نارا" سپس می افزاید: «هر زمان که پوستهای آنها بریان گردد (و بسوزد ) آن را به پوستهای دیگری تبدیل می کنیم تا عذاب (الهی) را بچشند،  خداوند توانا و حکیم  است (بر همه این امور قدرت دارد و در عین حال روی حساب کیفر می دهد) (کلما نضجت جلودهم بدلنا جلودا غیرها لیذوقوا العذاب ان الله عزیزا حکیما).

جمله اخیر در حقیقت پاسخی است به این سوال، آیا چنین عذابی امکان دارد؟ و اگر امکان دارد آیا عادلانه است؟! قرآن می گوید: این کار در برابر قدرت خداوند آسان است، و هم با حکمتش سازگار می باشد. در اینجا سوال معروفی در میان مفسران پیدا شده، و آن اینکه اگر پوستها به پوستهای دیگری تبدیل شود، گناه پوستهای تازه چیست که آنها بسوزند؟ مفسران بزرگ پاسخی متعددی از این سوال داده اند که از همه بهتر پاسخی است که عینا در حدیث امام صادق (ع) درجواب «ابن ابی العوجاء مادی» که پس از تلاوت آیه فوق سوال کرد "ماذنب الغیر" «گناه آن پوستهای دیگر چیست؟» آمده است: امام در پاسخی کوتاه و پر معنی فرمود: «هی هی و هی غیرها: «پوستهای نو همان سابق است و در عین حال غیر آن است»! ابن العوجاء چون نتوانست به عمق این سخن برسد تقاضای توضیح بیشتری با ذکر مثال کرد، امام فرمود: «این مانند آن است که کسی خشتی را بشکند و دو مرتبه آن را در قالب بریزد و به صورت خشت تازه ای در آورد، این خشت دوم همان اول است و در عین حال خشت تازه ای است»!

طبق این روایت، پوستهای جدید از همان مواد پوستهای گذشته تشکیل می شود که در عین تازه بودن صورت، وحدت ماده محفوظ است. جمعی نیز گفته اند: اگر صورت و ماده نیز غیر از صورت و ماده پوستهای پیشین باشد مشکلی ایجاد نمی شود، چرا که عذاب را در قیامت روح انسان می چشد نه پوستهای تن. تعبیر به "لیذوقوا العذاب" (تا آنها یعنی کفار عذاب را بچشند) نیز گواه این مدعا دانسته اند، به همین دلیل بسیار می شود که انسان گناهی را با عضوی انجام می دهد و مجازات بر عضو دیگر واقع می شود، مثلا شراب می نوشد، و هشتاد ضربه تازیانه بر پشت او می زنند، این به خاطر آن است که آزار دادن جسم ، وسیله ای است برای آزار روح.

در سومین آیه اشاره به کیفر دیگری درباره گروهی از بدکاران می کند که درهم ودینار وطلا ونقره را به صورت گنج در می آورند وحق آن را ادا نمی کنند، می فرماید: « آنها که طلا و نقره را گنجینه (ذخیره و پنهان) می سازند و در راه خدا انفاق نمی کنند به مجازات دردناک بشارت ده) "والذین یکنزون الذهب و الفضه و لاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم". سپس به گوشه ای از این «عذاب الیم» اشاره کرده، می افزاید: «در آن روز که آن سکه طلا و نقره را در آتش جهنم داغ و سوزان کرده و با آن صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ می کنند» (یوم یحمی علیها فی نار جهنم  فتکوی بها جباهم وجنوبهم و ظهورهم) و به آنها گفته می شود: «‌این همان چیزی است که برای خود گنجینه ساختید پس بچشید چیزی را که برای خود  اندوختید»! (هذا ماکنزتم لانفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون) این تعبیر به سوال مهمی که در زمینه تمام آیات مربوط  به عذاب شدید الهی در قیامت است پاسخ می دهد، و آن اینکه این مجازاتها محصول اعمال مردم و نتیجه کارهای خود آنها است که در آن روز به این صورت مجسم می شود، و در حقیقت اعمال خویش را می چشند، درست مثل اینکه کسی به خاطر چند روزی افراط در نوشیدن شراب گرفتار بیماریهای دردناک و شدیدی شود و یک عمر از آنها رنج ببرد.

زندانهای انفرادی دوزخ
در چهارمین آیه باز به نمونه دیگری از عذابهای گوناگون دوزخیان برخورد می کنیم می فرماید: «هنگامی که در مکان تنگ و محدودی از جهنم افکنده می شوند درحالی که در غل و زنجیرند، واویلای آنها بلند می شود» (و اذا القوا منها مکانا  ضیقا مقرنین دعوا هنالک ثبورا). در این حال به آنها گفته می شود این داد و فریادها بیهوده است، و هیچ مشکلی را حل نمی کند « امروز نه یک بار واویلا  بگوئید، بسیار واویلا سردهید» که مصائب شما زیاد است و درخور واویلاها! (لاتدعوا الیوم ثبورا واحدا و ادعوا  ثبورا کثیرا).

از این تعبیر به خوبی روشن می شود که آنها در دوزخ نیز آزاد نیستند، محلی همچون سلولهای انفرادی دارند، و در آن نیز در بند و زنجیرند، آنچنان که فریادشان بلند می شود، فریادی که هیچ مشکلی را حل نمی کند. «مقرنین» از ماده « قرن» (بر وزن قدر) به گفته راغب در مفردات در اصل به معنی اجتماع دو یا چند چیز در جهتی از جهات است، و به همین دلیل طنابی را که اشیاء را با آن می بندند «قرن» (بر وزن نظر) می گویند، و «قرن» به قوم و جمعیتی  می گویند که در زمان واحدی زندگی می کنند، و گاه به خود آن زمان نیز اطلاق می شود، و هنگامی که این واژه به باب تفعیل برده شود دلالت بر کثرت و شدت دارد. لذا «مقرنین» در آیه مورد بحث، گاه به این تفسیر شده که دست و پای دوزخیان را بهم می بندند، بعضی نیز گفته اند: دوزخیان را در آن روز گروه گروه با غل و زنجیرها در یک سلسله طولانی به هم می بندند، و این تجسمی از پیوند فکری و عملی گنهکاران است که در این جهان دست به دست یکدیگر می دادند و به ظلم و فساد و تجاوز بر حقوق مظلومان می پرداختند، و توطئه می کردند. ولی با توجه به تعبیر "مکانا  ضیقا" تفسیر اول  از همه مناسبتر است.

این نیز تجسمی است از اعمال آنها که در این جهان بیگناهان را به سولهای انفرادی می فرستادند، و به زنجیر می کشیدند، و یا در زندگی اجتماعی چنان محدودیتی برای آنها ایجاد می کردند که مانند افراد زندانی و در بند قدرت حرکت از آنها سلب می شد. "ثبور" در اصل به معنی هلاکت است هر چند «مقائیس اللغه» سه معنی اصلی برای آن ذکر کرده:  هلاکت، مراقبت، و سهولت، لذا زمین نرمی را که خاکهای آن مانند آهک روی هم ریخته «ثبره» می گویند. ولی ممکن است همه این معانی به همان معنی هلاکت باز گردد، زیرا پیمودن چنین زمینها خالی از خطر نیست، و از آنجا که در موارد خطرناک انسان کاملا از خود و اموال خود مواظبت می کند این واژه به معنی مواظبت نیز به کار رفته، و به هر حال عرب هنگامی که با چیز خطرناکی روبرو می شد فریاد «واثبورا!» بلند می کرد یعنی ای وای که هلاک شدم، و این حکایت از شدت ناراحتی  و احساس درد و رنج می کند.

تعبیر به "لاتدعوا الیوم ثبورا واحدا و ادعوا  ثبورا کثیرا" ممکن است اشاره به عوامل متعدد هلاکت و یا شدت یا طول مدت این عوامل در دوزخ بوده باشد، و به هرحال این نیز تجسمی است از اعمال آنها که در این جهان به انواع گناهان روی آوردند و انواع گرفتاریها و بلاها را برخلق فرو ریختند و درهای هلاکت را از هرسو به روی آنها گشودند.

در پنجمین آیه چهره دیگری از این عذابهای دردناک دیده می شود، می فرماید: «ضربه های شعله سوزان آتش بر صورتهایشان نواخته می شود» "تلفح وجوههن النار" به همین دلیل «آنها در دوزخ چهره هایشان در هم کشیده است»! (و هم فیها کالحون). «تلفح» از ماده «لفح» (بر وزن فتح) به گفته بسیاری از ارباب لغت و تفسیر در اصل به معنی تاثیر گرمی آفتاب و آتش و بادهای سموم برصورت و دگرگون ساختن آن است، و گاه به ضربه شمشیر هم اطلاق می شود که همانند ضربه تابش آفتاب و شعله آتش  و بادهای سموم است. گه نیز به جای «لفح» «نفخ» گفته می شود، ولی به عقیده بعضی «لفح» به مرحله شدیدتر و «نفخ» به مرحله خفیفتر اطلاق می گردد.

«کالحون» ازماده «کلوح» (بر وزن کلوخ) به گفته بسیاری از اهل لغت و ارباب تفسیر به معنی عبوس شدن و درهم کشیدن صورت است، به طوری که لبها از هم باز ماند، و این حالتی است که در دوزخیان به خاطر شدت تابش شعله های آتش بر صورتهایشان پیدا می شود، و در مجموع ترسیمی است از تاثیر ضربات شعله های آتش بر چهره های آنها که بسیار دردناک است، همان چهره هائی که در این جهان در برابر مستضعفان درهم کشیده می شد، و لبهائی که برای تمسخر و نیشخند نسبت به آنها از یکدیگر باز می ماند. این اعمال زشت و رنج آور سرانجام در قیامت به آن عذابهای دردناک برای خودشان مبدل می شود.

در ششمین بخش از این آیات باز به شکل دیگری از مجازاتهای دردناک  آنان برخورد می کنیم، می فرماید: به زودی از نتیجه اعمال خود با خبر می شوند: «در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردنشان افکنده شده» (اذا الاغلال فی اغناقهم و السلاسل) سپس می افزاید: «آنها را در آب جوشان می کشند، سپس در آتش دوزخ به آتش کشیده می شوند»! (یسحبون فی الحمیم ثم فی النار).

 
«یسجرون» «اغلال» جمع «غل» و «سلاسل» «جمع سلسله» است و تفاوت آنها در این است که غل طوقی است که برگردن یا دست و پای زندانیان می نهادند، و سلسله زنجیری است که آنها را با آن می بستند، و یا مستقیما بر دست و گردن می نهادند. «یسحبون» از ماده «سحب» (بر وزن سهل) به معنی کشیدن است، و ابرها را از این جهت «سحاب» می گویند که به طور گسترده به صفحه آسمان کشیده می شوند.

بعضی نیز این واژه را به معنی کشیدن بر زمین تفسیر کرده اند درحالی که نه با آیه مورد بحث سازگار است، و نه با بعضی  از مشقات این واژه مانند سحاب. «یسجرون» از ماده «سجر» (بر وزن زجر) در مقاییس اللغه برای آن سه معنی ذکر شده: پر کردن، آمیختن، و برافروختن، ولی بعضی این اصول سه گانه را به یک اصل بازگردانده و گفته اند معنی اصلی، هیجان و ریزش از شدت امتلاءاست، لذا به آتش برافروخته و دریای مملو و مواج، و دوستان نزدیک پر از هیجان و محبت «مسجو» و «سجیر» اطلاق شده است. بنابراین نخست آنها را در غل و زنجیر می کنند، سپس در آب سوزان وارد می سازد و بعد به آتش می سوزاند و معلوم است که ورود آنها در آتش بعد از آب داغ و سوزان دردناکتر خواهد بود. این تجسمی است از اعمال آنها که در این جهان با افراد بی گناه داشتند و آنها را با انواع شکنجه ها آزار می دادند، آزادی را از آنها سلب کرده و به غل و زنجیرشان می کشیدند!

از مجموع این آیات به وضوح این نکته به دست می آید که مجازاتها و کیفرهای دوزخیان نه آنچنان است که به وصف بگنجد، یا برای نیرومندترین افراد قابل تحمل باشد، مجازاتهائی است بسیار دردناک و شدید.


Sources :

  1. ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6- از صفحه 447 تا 457

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/400513