عوامل تحریف در ارائه واقعیت نظام سیاسی اسلام

پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم به عنوان آخرین فرستاده خدای جهان برای نخستین بار حکومت اسلامی را در مدینه و سپس در حجاز پی ریزی کرد، و با معجزه جاویدان خود ( قرآن) و قول و فعل و تقریر خود که «سنت » نامیده می شود، نظام سیاسی و حکومتی اسلام را بیان کرد و در عین حال زندگانی پیشوایان معصوم، و مبارزات پیگیر آنها با حکومت های وقت که مملو از حرکت های سیاسی است، به نوبه خود می تواند منبع بسیار نیرومند و الهام بخش، در فهم نظام سیاسی اسلام باشد و در این میان، امامت علی (ع) و مبارزات او با ظلم و انحراف ناکثین، قاسطین و مارقین، بسیار قابل توجه است و بر همین اساس«نهج البلاغه» را می توان مهمترین و غنی ترین منبع نظام سیاسی اسلام دانست. پس از درگذشت پیامبر گرامی مسأله تجزیه دین از سیاست و تفکیک رهبری سیاسی از رهبری دینی،  پدید آمد و خلافت به عنوان نهادی که تنها مسئولیت سیاسی را بر عهده دارد، آغاز به کار کرد، و با تأسیس امپراطوری اموی و سپس عباسی، این انحراف شدیدتر گشت و باعث شد چهره واقعی نظام سیاسی اسلام از انظار مخفی بماند.

عوامل تحریف در ارائه چهره واقعی نظام سیاسی اسلام:
1- تبدیل «خلافت اسلامی» به «سلطنت موروثی» و ادامه این وضع در طول تاریخ سبب شد اکثریت مسلمانان در تشخیص آن دچار اشتباه شوند و همان حکومت ها را «حکومت اسلامی» بیندیشند و نویسندگان اهل سنت که درباره نظام سیاسی اسلام کتاب نوشته اند تحت تأثیر شرایط زمانی و مکانی خود واقع شده و به جای اینکه اصل حکومت اسلامی و سیستم سیاسی آن را بر مبنای «قرآن» و «سنت» تشریح کنند، حکومت زمان خود را توجیه کرده و به آن مشروعیت بخشیده اند.

2- از علما و اندیشمندان اسلامی که پس از پایان دوره ترجمه آثار یونانی به عربی، به پیدایش و توسعه فلسفه نظام سیاسی اسلام کمک کرده اند، به عنوان نمونه می توان از «ابونصر فارابی» ( متوفای 339 هـ) نام برد. وی بخش مهمی از آثار خود را نام برد و  بخش مهمی از آثار خود را به طرح ریزی «مدینه فاضله» و «حکومت ایده ال» اختصاص  داده است و در این باره از «مدینه فاضله افلاطون» نیز،  نام برده است. «فارابی» در مدینه فاضله خود می کوشد تا میراث تاملات فلسفی  یونانی را درباره رهبری با جهان بینی اسلام درباره خلیفه و امام، درهم آمیزد، و از آن طرحی نو بریزد.

3- گسترش تمدن و سلطه فرهنگ غربی، در سطح جهان از راه استعمار، نیز فکر تفکیک دین از سیاست را در جهان گسترش داد و با توسعه شرق شناسی و اسلام شناسی غربی  و مقایسه اسلام با مسیحیت، این سنت غربی و مسیحی را بر جهان اسلام تحمیل نمود. حقوق دانان سیاسی مسلمان نیز شدیدا تحت تاثیر تفکرات سیاسی غرب قرار گرفتند و حقوق سیاسی اسلامی را در قالب معیارهای غربی و براساس تفکرات سیاسی غربی، ارزیابی کرند، و هر روز بخشی از مقررات و تعالیم اسلامی را به بهانه ناسازگاری با متقضیات زمان، از جامعه مسلمانان حذف نمودند، حتی آنان که به ارزش های اسلامی معتقد بودند، کوشیدند مسائل را براساس تفکرات سیاسی غربی توجیه نمایند، و به اصطلاح رسالتشان این شد که آنچه را که غرب ساخته و تحویل جامعه اسلامی داده است، با مدارک فقهی توجیه کنند و به اسلام یک فرم غربی بدهند. این عوامل سه گانه و نظائر آنها سبب شد حتی مسلمانان نیز در نظام سیاسی خاص خود دچار تردید شوند، و نتوانند فلسفه سیاسی اسلام و نظام حقوقی آن را مستقلا و یا حداقل به عنوان حقوق سیاسی تطبیقی بررسی نمایند.


Sources :

  1. آیت الله جعفر سبحانی- مبانی حکومت اسلامی- از صفحه 3 تا 5

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/401430