گناه ترک تفکر و توبه و استغفار از آن در سیر و سلوک

نادیده گرفتن «فکر» و ترک آن، و نیز، سستی و مسامحه در آن، برای کسی که قدم در راه می گذارد، به هیچ وجه جایز نیست، و حرمانها و خسرانهای زیادی در پی خواهد داشت. بالاتر از همه اینکه، با هدایتهای ربوبی به این حقیقت رسیده ای که ترک این امر در سفر الی الحق به جای خود از تقصیرات و خطاهاست، و طالب صادق را جایز نیست، و اگر سالکی این امر را ترک کند، و آن را نادیده بگیرد، حکایت از آن خواهد داشت که وی در طلب خویش صادق نیست، و یا اصلا طالب نیست. چگونه می شود کسی طالب باشد، و در طلب خویش صادق باشد، ولی در طریق نیل به مقصود به «فکر» نپردازد؟! و کدام طالب را سراغ  داریم  که چنین  باشد؟! حتی در طلب مقاصد پست دنیوی، هرچه باشد، و به هر صورتی باشد، احتیاج به «فکر» هست، و باید برای نیل به آن و برای زودتر و بهتر رسیدن به آن به «فکر» پرداخت. وقتی در مقاصد پست دنیوی چنین است، چگونه می شود در مقاصد عالیه، مخصوصا در خصوص مقصد اعلی چنین نباشد؟! یعنی چگونه می شود فکر نکردن، یا ناقص و سطحی فکر کردن موجب حرمانها و خسرانها، ضایع شدن زحمتها، و ضررها و گرفتاریها نشود، و نیز، تقصیر و خطا محسوب نگردد، و سرزنش و مواخذه به دنبال نداشته باشد؟! اشارتهای قرآنی در بسیاری از آیات از این حقیقت خبر می دهد. اگر در دقایق اشارات قرآنی تعمق داشته باشیم، به وضوح خواهیم فهمید که نادیده گرفتن «فکر» و ترک آن در سلوک طریق توحید، هم موجب حرمانها، خسرانها، گرفتاریها، و هلاکتها در درجات مختلف می گردد، هم موجب ضایع شدن زحمتها در مراتب متنوع می شود، هم خطا و تقصیر به حساب می آید، و بالاخره حسرت دردناک، و مواخذه اخروی را به دنبال خود می آورد. البته بسیاری از مردم به این حقیقت توجه نداشته و ندارند، و جهت آن هم دور افتادن از قرآن، و مهجور شدن حقاق قرآنی است. اگر به آیات قرآن برگردند، و در آنها تدبر لازم به عمل آورند، و مدلول اشارات و رموز را مورد دقت قرار دهند، در آنچه گفتیم تردیدی نخواهند داشت.

قرآن برای به راه انداختن فکر انسانهاست

نزول قرآن، و تبیین آن به توسط پیامبر برای مردم، به این منظور است که انسانها به «فکر» بپردازند، تا بدانند از کجا آمده اند، چگونه آمده اند، در کجا هستند، به کجا می روند، و چگونه باید بروند؟ آیه 44 سوره نحل را بخوان و خوب تدبر کن که خطاب به رسول الله صلی علیه و آله و سلم می فرماید: «...وأنزلنا الیک لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون» یعنی «...و قرآن را بر تو نازل کردیم تا به مردم آنچه را که بر آنها فرستاده شده است بیان کنی، باشد که آنان به فکر بروند و تفکر کنند.» چه بهتر آیه شریفه را مکرر تلاوت کنیم، و هرچه می توانیم در آن دقت نماییم. آیه به صراحت می گوید کل قرآن و تک تک آیات برای این است که من و تو و هر مخاطب دیگری را به سوی «فکر» و «تفکر» سوق دهد، و می گوید، من و تو، و نیز هر مخاطب دیگری باید با تلاوت یا شنیدن آیات آن به فکر برویم، و در آنچه باید، به سیر فکر بپردازیم تا به آنچه باید، برسیم. حال اگر چنین نبود و چنین نشد، یعنی اگر قرآن و آیاتش را تلاوت کردیم یا شنیدم، ولی به فکر نرفتیم، دقیقا وظیفه ای را که در این مقام داشته ایم، و بسیار مهم هم بوده است، نادیده گرفته ایم، و رسم بندگی را زیر پا گذاشته ایم، و راه خطا در پیش گرفته و به لغزش افتاده ایم، و حرمان و خسران، مواخذه مقام ربوبی را برای خود کسب کرده ایم. اگر بنا بر این است که قرآن مخاطبین خود را به فکر در حقایق سوق دهد، و به آنان سیر فکری در طریق توحید و در طریق کمال دهد، و برای من و تو چنین نبوده و نیست، مسلما اشکال بزرگی و یا اشکالاتی در جانب ما وجود دارد. لابد ما گوش شنوا و قلب خاشع نداشته و نداریم. گویی جماد بوده و هستیم، و یا بدتر، و چیزی که نمی توان اسمی برای آن پیدا کرد!! گویی قرآن با ما سخن نمی گوید، و ما مخاطب آن نیستیم!! پیداست که این علاوه بر اینکه جرم و خطاست، منشأ جرایم و خطاهای زیاد دیگر نیز خواهد بود، و تبعات ناگواری را در پی خواهد داشت، و این چیزی است که اگر کمی تأمل کنیم می فهمیم. اگر به وضع عبودی دردآور خود شناخت خوبی داشته باشیم، مخصوصا اگر جرایم و خطاها و ضلالتهای گذشته خویش را خوب درک بکنیم، خواهیم فهمید که ترک «فکر» به معنی صحیح آن، چگونه منشأ این وضع عبودی درد آور، و آن گذشته خسران بار گردیده است. در هر صورت، برای اینکه بیشتر و بهتر بفهمیم که قرآن کریم برای به راه انداختن فکر انسانهاست، در آیه 29 سوره «ص» نیز دقت می کنیم. در این آیه هم خطاب به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «کتاب أنزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولو الألباب»، «این قرآن کتابی است پر برکات که بر تو نازل کردیم تا در آیات آن فکر کنند، و عاقلان و صاحبدلان متذکر حقایق شوند.»

این آیه کریمه مبارکه نیز به صراحت می گوید، قرآن کتاب پر برکات، و آیات آن بیان کننده دقایق و اسرار، و هدایت کننده به سوی حقیقت هاست، و این کتاب را فرستادیم تا انسانها در آیات آن، و در آنچه آیات می گوید فکر کنند، و با این سیر فکر، پرده های جهل و غفلت و وهم و خیال را کنار بزنند، و خود و جهان را در افق دیگر، و آنچنان که باید ببینند، و راه خود بشناسند و در پیش گیرند. آیه شریفه با تعابیر خاص، و با آهنگ مخصوصی که دارد، برای روشن ضمیران با معرفت، آن هم برای هرکسی به اندازه خود، حکایتها و هدایتها در بردارد. کلمه «مبارک» که به اصطلاح اهل زبان به صورت «نعت» برای «کتاب» است، گویای این حقیقت است که قرآن کریم دریای حقایق و اسرار است،  و برکات آن را نهایتی نیست، و هرچه در آن سیر شود، انوار حقایق ظاهرتر می گردد، و از هر بابی هزاران باب دیگر باز می شود؛ تا جایی که اسرار بی نهایت را عرضه کند، و هرکس را به اندازه صلاحیت او سیراب بگرداند. جمله «لیدبروا آیاته» به دنبال این توصیف که از قرآن به عمل آمده است ضرورت تدبر و فکر را گوشزد می کند و اشاره بر آن دارد که نباید از «فکر» در آیات قرآن و در آنچه آیات می گوید، غفلت شود، که این کتاب مبارک از جانب خدای متعال برای همین منظور فرستاده شده است. و بالاخره، جمله «لیتذکر اولو الألباب» خبر از این می دهد که «فکر» در قرآن و در آنچه قرآن می گوید، عاقلان را بیدار می کند، و راه را به آنان نشان می دهد. این دو مورد از آیات قرآن که در اینجا به آنها اشاره کردیم، ناظر به «فکر» به معنی عام و مفهوم کلی آن بود، یعنی فکر در خود آیات قرآنی، و فکر در مجاری گوناگونی که آیات به فکر در آنها دعوت می کند. جرم و خطا بودن ترک فکر، و موجب حرمان و خسران، و مواخذه ربوبی بودن آن در درجات مختلف، اگر برای عوام آنچنان که باید، قابل درک و هضم نباشد، برای تو، که سالک طریق معرفت هستی، مسلما باید واضح و روشن باشد. بنابراین، در این مرتبه از مراقبه که به حکم وظیفه و براساس امر ششم از امور و وظایف این مرتبه به «فکر» می پردازی، و این رکن اساسی  را عمل می کنی، باید توجه داشته باشی که ترک آن، یا سستی و مسامحه در آن، همانند همه وظایف دیگر، از لغزشها و خطاها، و از «گناهان مرتبه» است، که اگر احیانا چنین چیزی پیش آمد، باید از آن توبه، و برای آن استغفار کنی، و به خطای خویش ادامه ندهی، و هرچه می توانی از تکرار آن اجتناب ورزی.

و اما برای ایام گذشته: گذشته ات را به نظر بیاور، و ببین چگونه «فکر» را مدتهای بسیار طولانی نادیده گرفته و نسبت به این وظیفه عبودی بی اعتنا بوده ای، و با آنچه خواست پروردگار متعال بوده و بر آن تأکید داشته است مخالفت کرده ای. در عین اینکه دعوی عبودیت داشته و خود را بنده می پنداشته ای، در طریق نیل به لقای معبودت «فکر» نکرده، و روی به تفکر نیاورده ای، تا بدانی راه را چگونه باید در پیش گرفت، مقدمات و آمادگیها چگونه باید باشد، چه شرایطی را باید داشت، از چه چیزها باید پرهیز کرد، چه چیزها را باید کنار گذاشت، مراقب چه چیزها باید بود که سد راه نشود، مواظب کدام امور باید بود که خلل در سیر به وجود نیاورد، از چه موضوعاتی باید دور بود تا عمل را ضایع نگرداند، چگونه هوشیار باید بود تا انحراف از صراط مستقیم پیش نیاید، چه باید کرد که نظر حضرت معبود را به خود معطوف کرد، و اشباه و نظایر اینها از اموری که بسیار زیاد، و بی حد و حصر است، و در عین حال، بسیار دقیق و پیچیده هم هست، فکر در اینها را ترک کرده و نادیده گرفته، و حرمانها و خسرانهای بی شماری را کسب کرده ای، و این در حالی بوده است که تو  برای هر مقصد جزئی از مقاصد پست دنیوی، فکر ها داشته، و به فکرهای طولانی ای پرداخته ای. گویی مقاصد دنیویه پیش تو اهمیت داشته، و مقصد اعلی مهم نبوده است!! بیش از این را تو خود در نظر خویش مجسم کن، و وقتی فهمیدی، هر چه می توانی برای این امر به استغفار بپرداز، پیداست هرچه خوب بفهمی، استغفارت هم مناسب جرم و خطایت خواهد بود.


Sources :

  1. سیدمحمد شجاعی- مقالات (طریق عملی تزکیه) جلد 3 – از صفحه 338 تا344

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/401686