نقش مداومت بر سجده کردن در سیر و سلوک

مداومت بر سجده های طولانی و مراقبت جانب حضرت معبود در اقبال کامل  به جناب او، و فرار از همه به سوی او، یکی از مراتب مراقبه در سلوک است. «فسبح بحمد ربک و کن من الساجدین» ( سوره حجر/ آیه 98).

لازم است بر سجده های طولانی مداومت کند، و سجده های طولانی به تناسب حال داشته باشد. ذکر سجده، و جزئیات و شرایط آن، همه باید با حساب و کتاب، و متناسب حال و مقام سالک باشد، و تشخیص تناسب، اگر خود اهل آن نباشد، باید از طریق اهل  آن، یعنی کسی که صالح برای این امر است به این معنا که اگر خود اهل این تشخیص نیست، همینطور بی حساب و کتاب عمل نکند، و همچنین با گفته این و آن، با دیدن و خواندن در این کتاب و آن کتاب عمل نکند، و نیز، با گفته کسانی که مدعی استادی هستند و در حقیقت، راهزنان، گمراه کنندگان، و ناصالحان جاهلی می باشند که تبعیت از آنان جز خسران دنیا و آخرت چیز دیگری در بر ندارد، عمل نکند، زیرا در همه این صور احتمال این هست که به لحاظ عدم تناسب، به مصلحت وی تمام نشود. البته در این باب آنچه در کتب معتبر شیعه که مقبول نزد همه علمای بزرگ شیعه است به نقل صحیح از زبان حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین وارد شده باشد و به همه اذن و دستور داده شده باشد، از این معنا مستثنی و عمل به آن برای همه مجاز است، به شرط اینکه به همان نحوی که اذن و دستور داده شده است عمل شود. و مع الوصف، در اینجا هم در مقام انتخاب و عمل سعی بکند مناسب حال و مقام را در نظر بگیرد. اصل سجده یا سجود، به لحاظ  اسراری که در آن نهفته است، از ارکان اساسی سلوک عبودی است. به عبارتی، جان عبودیت، وسیله قرب، و طریق فقر و فناء است. سجده یا سجود را ظاهری هست و حقیقتی، و صورتی هست و معنایی. حقیقت سجده و معنی آن، که ظاهر سجده و صورت آن اشارتی است به سوی آن، آخرین منزل از منازل توحید است، و اگر کسی به آن نایل شود، به عین توحید رسیده است، و از مراتب شرک به کلی نجات یافته است.

امام صادق سلام الله علیه می فرماید: «قسم به خدای متعال که به خسران نیفتاد آنکس که موفق به حقیقت سجود شد، اگر چه یک بار در تمام عمر باشد.»

اسرار نهفته در سجده، و دقایق «حقیقت سجده» را نمی شود توضیح داد، همین قدر می گوییم که «سجده» یا «سجود» بطوریکه هیئت ظاهری آن نیز حکایت می کند، فرار از همه اغیار، و فنا از همه، از جمله از خود، و اقبال کامل به حضرت معبود، و فنا در اوست. به طوری که انسان در حال سجده ظاهرا از همه چیز، و از «خودی خود» با افتادن به خاک مسکنت فرار می کند، و روی به حضرت معبود می آورد، باطنا نیز باید «سر وجود» و «قلب روح» وی از همه اغیار و از «خود» فرار کند، و روی به جناب او بیاورد، و فانی گردد. 

امام صادق سلام الله علیه می فرماید: «و حقیقت این است که خدای متعال معنی سجده و باطن آن را وسیله تقرب با قلب و سر و روح قرار داده است. پس هرکس باطنا  به او نزدیک شود، مسلما از غیر او در باطن دور شده است. آیا نمی بینی که به حسب ظاهر هیچوقت سجده  تحقق نمی یابد مگر با فرار کردن از همه چیز، و با احتجاب و انصراف از همه آنچه چشمها می بیند؟! به حسب باطن نیز خدای متعال امر سجده را این چنین خواسته است.»

توجه داشته باشیم که ظاهر سجده با هئیت خاصی که دارد، ناظر به باطن است، و اشاره به حقیقت آن دارد. با قطع نظر از اسرار عمیقه و حقایق عالیه بی شماری که در ظاهر و باطن سجده وجود دارد، باید بدانیم که در ظاهر سجده و باطن آن دو امر اساسی ملحوظ  است، یکی فرار و احتجاب از همه چیز، انقطاع از همه شواغل و اغیار، و اقبال کامل به خدای متعال، و دیگری فقر و انکسار، و تذلل و مسکنت که در حقیقت، فرار از «انانیت» و احتجاب از «خود» و «رسوم خودی» و فنا در حضرت ربوبی است. این دو امر باید هم در ظاهر سجده به تحقق برسد، هم در باطن آن، والا سجده، سجده نخواهد بود. اگر ظاهر سجده را به جا بیاورد، و متحقق به حقیقت و باطن آن نباشد، یعنی در صورت ظاهر در حال فرار و احتجاب از همه چیز، و در حال فقر و انکسار باشد، ولیکن در باطن در حال فرار و احتجاب از اغیار، و در حال فقر و انکسار نباشد، و قلب و روح او اینجا و آنجا، و فاقد حالت فقر و مسکنت باشد، سجده او حقیقت و معنی خود را نخواهد داشت، و او از اهل سجده به معنی کلمه محسوب نخواهد شد. او در حقیقت، خود را فریب داده، و از برکات سجده، و از عنایات خاصه ربوبی که برای اهل سجده هست محروم خواهد بود،  و راه به جایی نخواهد برد.

در همان بیان امام صادق سلام الله علیه که به قسمتهایی از آن اشاره کردیم، این جملات را می بینیم که می فرماید: «و هرگز رستگار نمی شود آنکس که در مثل یک چنین حالتی،  یعنی در حالت سجده، با پروردگار خویش خلوت کند همانند کسی که خود را فریب می دهد، و غافل و بی خبر است از آنچه خدای متعال آماده کرده است برای سجده کنندگان از بشارت اینجا، و از راحت آنجا. و هرگز دور نشد از خدای متعال  آنکس که تقرب خویش در سجود  را به نیکویی به جا آورد، و نزدیک نشد به خدای متعال آنکس که ادب خویش در سجود را مراعات ننمود، و با پراکندگی دل به این سو و آن سو، و توجه به غیر خدا، حرمت سجده را ضایع گردانید.»

این جملات می گوید سجده کننده ای که به ظاهر خلوت با پروردگار خود کرده، ولیکن قلب و روح وی اینجا و آنجاست، نه تنها خود را فریب داده، و نه تنها غافل گشته و از برکات عالیه محروم شده است، بلکه به لحاظ اینکه ادب باطنی سجده را مراعات نکرده و حرمت این مقام را ضایع نموده است، هرگز نمی تواند به قرب حضرت معبود نایل آید، و به جوار قدس او راه یابد. به عکس، سجده کننده ای که حرمت مقام سجده را حفظ کرده، و ادب این مقام را مراعات نموده، و در ظاهر و باطن از همه و از «خود» بریده، و با فقر کامل روی به جناب او آورده، و فانی گشته است، هرگز از قرب او محروم نگردد، و از جوار قدس او دور نیفتد.

سجده و تجلیات نوری

نوری که در مراتب مختلف به تناسب منازل سلوک همراه و دلیل سالکان است، از آثار و برکات سجده و اشک چشم است. روی برخاک نهادن در مقام طلب، و اشک چشم برخاسته از دل شکسته است که طالب دردمند را مشمول نظر می گرداند، و نور حق در دل وی تجلی می کند، و قدم به قدم این نور او را از خطرات و لغزشها، و از حرمانها و خسرانها مصون می دارد، و تا وصول به مقصد پیش  می برد؛ «أو من کان میتا حییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس  بخارج منها» ( سوره  انعام / آیه 122). و اگر این نور همراه و دلیل انسان نباشد، راه به جایی نخواهد برد؛ «و من لم یجعل الله له نور فماله من نور» (سوره نور/ آیه 40). این نور را اهل آن می شناسند، و ارباب معرفت از درجات و مراتب آن در منازل مختلف سلوک با خبرند. این نور از اول سلوک همراه و دلیل سالک صادق است تا نیل به شهود وجه حق. وجه او نیز به نور اوست، و سیر در مراتب فنا، و رسیدن به بقاء هم به نور او. این نور را باید در سجده و گریه، و با سجده و گریه یافت. به این بیان به ظاهر کوتاه، ولیکن پر از اسرار معانی از امام صادق سلام الله علیه به خوبی دقت می کنیم که می فرماید: «نور را در گریه و سجده یافتم».

سجده و شهود

و بالاخره در سجده، و با سجده است که آرزوی سالکان عارف، و عارفان سالک برآورده می شود، و دلهای آنان آرام می گیرد. یعنی به شهود نایل می گردند، و آن می شود که نمی شود گفت. در این بیان از امام صادق سلام  الله علیه نیز تأمل عمیق می کنیم که فرمود: «سجده شکر واجب است بر هر مسلمانی. با این سجده نمازت را اتمام و تکمیل می نمایی، و با آن پروردگارت را از خود راضی می کنی، و بر اثر آن ملائکه الهی از حسن عبودیت تو به تعجب می آیند. و حقیقت این است که وقتی بنده نماز به جا آورد و سپس سجده شکر نمود، پروردگار متعال پرده از میان او و ملائکه برمی دارد، و می گوید، ای ملائکه من، به بنده من نظر کنید که فریضه مرا ادا نموده، و عهد مرا به جا آورده، سپس جهت شکر نعمتهایی که به او عطا کرده ام مرا سجده کرده است. ملائکه من، کدام عطا، و چه نعمتی سزاوار اوست نزد من؟ امام فرمود: ملائکه می گویند، پروردگارا، رحمت تو. خدای تبارک و تعالی می گوید، سپس چه؟ ملائکه می گویند پروردگارا، بهشت تو. خدای تبارک و تعالی می گوید، سپس چه؟ ملائکه می گویند، پروردگارا، کفایت مهمات امور او. پروردگار متعال می گوید، سپس  چه؟هیچ یک از نعمتها نمی ماند مگر اینکه ملائکه همه را می شمارند، باز خدای متعال می گوید، سپس چه؟ ملائکه می گویند، پروردگارا، ما چیزی نمی دانیم. آنگاه خدای متعال می گوید، شکر او را به جا می آورم، آنچنان که او شکر مرا به جا آورد، و به فضل خود به او اقبال می نمایم، و «وجه» خود را مشهود او می کنم.»


Sources :

  1. سیدمحمد شجاعی- مقالات (طریق عملی تزکیه) جلد 3 – از صفحه 167 تا 174

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/401688