وظایف والدین در زمینه معنوی و روانی کودک، متعدد، و اهم آنها توجه به جنبه دینی، اخلاق و عاطفی است.
1- پرورش دینی:
در اینجا باید به این مسأله اشاره کنیم که آموزش آداب و رفتار صحیح زندگی همان آموزش دین است یعنی اگر طفل روش صحیح زندگی کردن را در دین آموخته باشد به حقیقت تربیت دینی پیدا کرده است. و این سخن بدان نظر که دین در شعاع عملش راه یافته، رسم زندگی در این دنیا و طریق ادامه آن را در سرای دیگر نیز شامل است. به هر حال آنچه مورد نظر ما در این بحث است این است که والدین که در تربیت و تعلیم دینی کودکان مسئولیت مستقیم بر عهده دارند- موظفند به آنها تعالیم دینی را یاد دهند، اصول اعتقادی را در ذهن و فکرشان راسخ کنند، برنامه زندگی شان را براساس دستورات دین رنگ و فرم دهند. پیامبر اسلام در مقام اندرز به برخی از والدین که از زیر بار آموزش و پرورش دینی در آخرالزمان شانه خالی می کنند فرمود: «وای بر فرزندان آخرالزمان از دست پدر و مادرشان که به آنها فرائض دینی را نمی آموزند.» تعالیم مذهبی و اخلاقی بیش از هرکس و هر چیز بر عهده خانواده است نه مدارس و مساجد و جلسات. این امر از طریق والدین امکان پذیر است از آن بابت که رفتار کودکان همه گاه تصویری از رفتار والدین است و روش عملی پدر و مادر بهتری الگوی اوست.
هدف ما در تربیت دینی
تعالیم و دستورات دینی کلا شامل دو بخش می شود: بخشی که شامل اعتقاد و ایمان و رابطه با آفریدگار است و بخشی دیگر که شامل اعمال و رفتار آدمی و روابط با دیگران است. طبعا آنکس که پرورش دینی یافته، هر دو جنبه را ملحوظ و مورد نظر دارد و والدین مسئولیت دارند که این هر دو جنبه را به طفل بیاموزند و او را وادار به رعایت آن کنند.
آغاز تربیت دینی
تربیت دینی به حقیقت از روزگاران قبل از تولد و مرحله انتخاب همسر شروع می شود و مراقبت های دوران حمل آن را رنگ و صفا می بخشد و پس از تولد والدین مستقیما به جهت دادن و ساختن او می پردازند. از همان لحاظ اول تولد، قبل از بریدن ناف در گوش راست طفل اذان و در گوش چپش اقامه خوانده می شود و این به حقیقت ابتدای تربیت دینی درباره طفل است. در سنین بعدی گام به گام اقدامات دیگر در آموزش و پرورش دینی طفل به عمل می آید که تفصیل آن را در کتب اسلامی می بینیم، در اینجا به اجمال یادآور می شویم که در 3 سالگی آموزش جمله لا اله الا الله، در حدود 3 سال و 8 ماهگی آموزش شهادت به رسول خدا، در پایان 4 سالگی آموزش درود بر محمد (ص) و آل اش. در پایان 5 سالگی آموزش دست چپ و راست، آموزش قبله، آموزش سجده، در پایان 6 سالگی وادار به نماز و آموزش رکوع و سجود، در پایان 7 سالگی شستشوی دست و صورت و خواندن نماز، در پایان 9 سالگی آموزش وضو و امر به نماز و..... مطرح است.
کنترل های دینی برای کودکان
کودک را از همان دوران خردسالی باید به آداب دینی آشنا کرد و در او شوق و رغبت لازم برای اجرای برنامه های دینی پدید آورد. برنامه ها در هر زمینه اگر از همان کودکی به صورت عادی درآید دیگر برای انجام آن جای اعمال زور و نگرانی نیست. در عین حال برخی از روایات نشان می دهند که اگر کودک از حدود 7 سالگی نماز نخواند باید مورد بازخواست قرار گیرد، منتها کوشش والدین متوجه این امر است که سعی کنند در انجام برنامه های دینی رنج و زحمتش برای کودک نباشد و در نتیجه وازدگی ایجاد نشود. بدین نظر امام صادق (ع) می فرمود ما کودکان خود را فرمان می دهیم که نماز ظهر و عصر را یکباره و نماز مغرب و عشاء را هم متوالیا و بدون فاصله بخوانند تا نیاز به تجدید وضو و زحمت برای آنها نباشد. منظور این است که گاهی روش غلط والدین در واداشتن کودکان به انجام برنامه های مذهبی موجب بدبینی و نفرت آنان در انجام برنامه های دینی در سنین بعد می شود. چه ناروا است که پدر و مادر برای مقدس کردن فرزندان خردسال خود آنها را با خویش به جلسات مذهبی و احیا ببرند و ساعت های طولانی او را مقید کنند که با دیگران بنشیند و مثلا دعائی را زمزمه کند. چه ناروا و نادرست است که پدری برای برنامه های مستحبی، طفل را به مضیقه اندازد و خواب و آسایش او را سلب کند. وا داشتن طفل به چنین زمینه هائی موجبات وازدگی آنها را از مذهب فراهم می کند.
روش تربیت دینی
در تربیت مذهبی فرزندان، پاسخ به دو سوال درباره والدین کمال اهمیت را داراست. نخست آنکه آیا والدین خود مذهبی هستند یا نه؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، باید دید آیا آنان عامل به مذهب هستند یا نه؟ والدین مذهبی و عامل بدان باید بکوشند که راه و روش تربیت را درباره کودک به نحوه صحیح اعمال دارند فی المثل آنان در ضمن ارتباط دادن کودک به خدا سعی دارند در رحمت نامحدود خدا با او سخن گویند و مهر و علاقه پروردگار را بگویند نه از خشمش، از لطف او سخن گویند نه از انتقامش. از راه واداشتن او به مشاهده و سیر در آفاق و انفس و دیدن طبیعیات بدو نشان دهند که همه چیز را خدا آفریده و دارای قدرت بی نهایت و علم بی نهایت است. و نیز از طریق محسوسات محیط او، وی را با آفریدگار آشنا نمایند.
نقش رفتار دینی والدین در تربیت
در پرورش دینی عمل و رفتار والدین نقش عمده ای دارد. مهر یکسان به فرزند، بوسیدن و ابراز محبت مساوی به دو کودک، رعایت حق در جانبداری از کودکان به آنها درس عدالت و انصاف می دهد. شب زنده داری ها، دعاهای خیر والدین درباره دیگران، حسابرسی ها، خیرخواهی ها، طرز فکر و راه و روش زندگی را به کودک عرضه می کند. اینکه پدر یا مادر نماز را تند می خواند یا کند، به مسائل مذهبی پای بند است یا نه، واقعا از گناه ترسان است یا نیست، به حقیقت خدا را شاهد و ناظر در عمل خویش می بیند یا نه، در تربیت دینی کودک موثر است. ضمنا این نکته را فراموش نکنیم که جنبه های مثبت والدین در زمینه مذهب محتملا ممکن است در کودک موثر باشد در حالی که جنبه های منفی آن از لحاظ تأثیر قطعی تر است.
2- پرورش اخلاقی:
اخلاق به مفهوم مجموعه اصول حاکم بر روابط انسانی است و پاسداری این روابط از ضروری ترین وظایف والدین است و خانواده در پرورش آن نقش اساسی دارند. پرورش بدون اخلاق پرورش جنایتکار زیرک است. در سایه آن، صفات و تجلیات قدرت خداوندی، فضایل بزرگ اخلاقی چون امانت، شجاعت جسمی و فکری، اختیاط، تهور، حقیقت دوستی در طفل باید بیدار شود و براساس آن ضوابطی برای زندگی انتخاب و بر آن حاکم گردد.
خانواده و روشهای اخلاقی
برنامه زندگی و روشهای اخلاقی و رفتاری دوران حیات بسیاری از مردم در طول مدت زندگی به حقیقت چیزی نیست جز مکتسبات و آموخته های دوران کودکی که از والدین و دیگر اعضای خانواده فرا گرفته اند. با توجه به این که بخش اعظم دوران کودکی طفل در خانواده می گذرد، اهمیت آن از نظر پی ریزی اساس زندگی حال و آینده او، فوق العاده می تواند باشد. تربیت های اخلاقی صحیح والدین سرچشمه نیکی های آینده و تربیت های نادرست آنان سرچشمه فسادها و تبهکاری های فرد در جامعه است. بعبارت دیگر همه گاه باید تارو پود حیات اخلاقی یک قوم را از خانواده ها جستجو کرد نه از دیگر نهادهای اجتماعی، گو اینکه تأثیر آن نهادها هم اندک نیست. خانواده مسئوول اخلاق کودک است. والدین وظیفه دارند به کودک ادب بیاموزند، راه و رسم معاشرت، طرز برخوردها، نحوه روابط انسانی را یاد دهند و نیز بیاموزند که او مسئول چگونگی دفاع از خود، از جامعه خود و از اهداف اندیشیده و ارزنده است. در جمع فراموش نکنیم که تربیت جز با افزودن پرورش اخلاقی کامل نیست و عهده دار انجام آن والدینند.
آغاز سنی برای پرورش اخلاقی
آغاز پرورش اخلاقی از همان ماههای اول تولد کودک و از هنگامی که طفل با صدای مهر یا خشم والدین آشنا می شود و با لبخند یا گریه به آنها پاسخ می دهد، می باشد. این امر معمولا از پایان سه ماهگی و اوائل چهار ماهگی کودک است. شک نیست آنچه که در این سن راجع به اخلاق بحث می شود از مسائلی نیستند که در سنین دیگر برای کودک مطرحند. این سن آغاز پایه گذاری است نه آغاز تحمیل جنبه های اخلاقی و تعالیم مربوط به آداب و سنن زندگی. بخشی از آنچه که در این سن راجع به کودک مراعات می شود مسأله وقت شناسی و تنظیم زمان غذا، آزاد گذاردنش در رختخواب به نحوی که با خود سرگرم باشد و زیاد به مدرسه و دامان او وابسته نشود، همیشه کسی را در کنار خود نطلبد، جیغ و داد را وسیله ای برای پیروزی خود در جلب ما قرار ندهد و.... در تربیت اخلاقی، سال های اول زندگی طفل، از دیگر سال های عمر کودک مهمتر است زیرا کودکان در این سن تأثیر پذیرترند و آنچه به عنوان شالوده رفتارشان در این مرحله ریخته شد به زودی از میان نمی رود. از سوی دیگر طفل دائما رو به کمال می رود و به مرحله تمیز و استقلال می رسد ولی آنچه را که بدون آگاهی و اراده در سال های اولیه فرا گرفته پایه استدلالی و تمیز عقلی او در سنین بالاتر خواهد بود. مسائلی که باید به کودک آموخته شود بسیار و شامل کلیه مواردی است که آدمی در زندگی اجتماعی با آن مواجه است: از آداب غذا خوردن، آداب معاشرت، پرهیز از دروغ، پرهیز از لجبازی، بی باکی، شوخی های نابهنجار و... از مواردی است که باید طفل بدان آگاه بوده و مراعات کند. از دیگر موارد در این زمینه آموزش طرز رفتار با دیگران، نحوه وارد شدن بر والدین است. فی المثل کودکان در سه مورد باید برای ورود در اطاق خواب والدین از آنها کسب اجازه کنند: قبل از نماز صبح، به هنگام تعویض جامه، بعد از نماز عشاء یا وقت خواب. اینها از مواردی است که باید کودک را بدان عادت داد. مورد دیگر که در اخلاق باید به کودکان تعلیم داد و زمینه پذیرش و تغییر در آنها را فراهم کرد عبارتست از احیای فطریات در کودک مثل میل به امانتداری، دوری از خیانت، ایجادعلاقه به راستگوئی و پرهیز از کذب، میل به تعاون، تکامل اجتماعی، تضامن اجتماعی، و دوری از خودمداری، خودخواهی، و... که برای اطلاع از وسعت نظر اسلام در این زمینه باید به کتب اخلاقی مراجعه کرد.
تربیت اخلاقی چگونه انجام گیرد
در اینجا از راه و روشهای گوناگون و متعددی استفاده می شود. مثلا در سال های اولیه زندگی کودک مدح کارهای خوب، دادن جایزه برای رفتاری مهم و قابل تقدیر، ثناگوئی از کارهای پسندیده، ابراز کراهت و بی میلی درباره کارهای ناپسنده مطرح است. از دیگر طرق ذکر داستانهای مفید و آموزنده است که در کودک نقش سازندگی فوق العاده ای دارد. دیگر راه، تحسین کارهای پسندیده دیگران، ملامت راه کسانی است که رفتار و اعمال ناپسند دارند، و نیز تهدید، توبیخ، ملامت و..... است. در پرورش اخلاقی گاهی می بایست خطاها را نادیده گرفت تا کودک جسور نشود، گاهی توبیخ باشد و زمانی ملامت و سرزنش به شرطی که به افراط کشانده نشود. در بعضی موارد ترس و تهدید از رسوا شدن باشد و اخطار به طفل که قضیه را به پدر خواهم گفت به شرطی که پدر واقعا عامل انضباط باشد.
پرورش اخلاق جنسی در کودکان
از دیگر مسائل که رعایت آن در برابر کودک ضروری است کنترل جنسی والدین در برابر کودک و نیز مراقبت در عدم تحریک جنسی برای کودکان است. در عین اینکه اسلام مسأله جنسی را با حفظ شرائطش گناه نمی داند کوشش دارد که آن روال طبیعی خود را سیر کند و نا به هنگام بیدار نشود. روی آن نظر سفارش هائی در این زمینه از سوی رهبران دینی در دست است که رعایت و اجرای آن برای والدین ضروری است. از جمله آن که:
- رختخواب پسر و دختر را از حدود سن تمیز (6-7 ساله) جدا کنید ( در بعضی از روایات 10 ساله ذکر شده است- وسایل)
- وقتی دختر 6 ساله شد مرد( حتی پدر) صورتش را نبوسد.
- وقتی پسر به سن 7 سالگی رسید زن صورتش را نبوسد.
- مناظره تهییج کننده از نظر کودکان در سن تمیز دور باشد.
- دست های کودک به هنگام خواب از رختخواب بیرون باشد تا آلت تناسلی را دستمالی نکند.
- از پوشیدن لباس تنگ و زبر که محرک شهوت است خودداری به عمل آید.
- دو پسر با هم در یک لحاف نخوابند مگر آنکه چیزی بین آنها حائل باشد.
- دو دختر با یکدیگر در یک لحاف و بستر نخوابند مگر آنکه چیزی بین آنها حائل باشد.
- وقتی که پسر به سن احتلام رسید زن موی خود را از او بپوشاند.
- آرایش خوب است ولی در حضور پسر به سن احتلام انجام نشود.
- از مطالعه کتب و نوشته های تحریک آمیز جنسی برای کودکان جلوگیری به عمل آید و...
اینها گوشه هائی از متن احادیث و روایات اسلامی در زمینه اخلاق جنسی است که والدین موظف به رعایت آن هستند.
3- پرورش عاطفی
کار والدین تنها رسیدگی به جنبه های جسمی، دینی و اخلاقی نیست بلکه توجه به جنبه های عاطفی او نیز می باشند. والدین باید حالات و احساسات طفل را بسازند و زندگی را براساس آن رنگ و معنی دهند. آنها موظفند در او جنبه های عاطفی ایجاد کنند و طفل را به بعضی زمینه ها حساس سازند اما این که عاطفه چیست؟ می توان گفت عاطفه یک حالت درونی است که جلوه و انعکاسش به صورت هیجان بروز می کند.
اهمیت عواطف
عاطفه زندگی را غنی و قابل تحمل می سازد، باعث ایجاد موج در زندگی شده و آن را از حالت یک نواختی بیرون می آورد. کمبود عواطف عاقبت وخیمی را برای جامعه و افراد جامعه موجب می شود. براساس تحقیقاتی که توسط برخی از مراکز علمی انجام شده بسیاری از نارسائی ها، جرائم کودکان، اضطراب ها و بیماری های روانی، دارای منشاء کمبود عاطفی هستند. و در جمع می توان گفت جامعه ای که دچار کمبود عاطفی باشد سخت شکننده است و نمی تواند دیر پا و پایدار باشد. آنچه در زمینه عاطفه مطرح می کنیم فقط دارای جنبه مثبت نیست. به عبارت دیگر تکیه ما تنها بر عشق و مهر و محبت نیست بلکه وجود خشم، ترس منطقی، حزن و تأثر نیز به همان درجه دارای اهمیت می باشد. وجود خشم در عین اینکه در برخی موارد زیانهایی را به همراه دارد گاهی برای حفظ وجود، تمامیت شخصیت و صیانت آدمی ضروری است. گاهی خشم و طغیانها، شورش و انقلاب پدید می آورند و توده های عظیم را برای احقاق حق خود به فعالیت وا می دارد. شک نیست که با بعضی از جنبه عاطفی باید مبارزه شود چون حسد، یأس، نومیدی، غم های غیرمنطقی، ترس غیرمنطقی و...
تمرین عاطفه برای کودک
تمرین عاطفه از خانواده شروع می شود. آغوش والدین پناهگاه مستحکمی است که کودکان در آن مسکن می گیرند، در آن به دنیا آنچنان می نگرند که والدین تصور می کنند. شادی ها، قهقه ها، حزن ها، و تأثرها، غم ها و تأسف ها همه از خانواده منشاء می گیرد. نوازش های مادر به همراه شیر دادن، دست بر سر کشیدن های پدر، کودک را مهربان و همکار، دلسوز و رقیق القلب بار می آورد و او را به زندگی دلگرم و سرگرم می سازد. طفل را در یک چشم به هم زدن می توان خنداند و یا گریاند و این بدان علت است که عواطف در طفل ریشه دار نیست و برای ریشه دار شدن نیازمند به گذشت زمان است. در جنبه عاطفی نباید به گریه طفل عنایت کرد و از آن تأثر نشان داد و به خنده اش باید خندید با این شرط که او گریه را وسیله ای برای وصول به خواسته های نامشروعش قرار ندهد و کار به لوسی و ننری کشانده نشود. بی تفاوتی در برابر خنده و گریه طفل، و یا خندیدن به هنگام گریه او، تأثر به هنگام خنده اش کار اشتباه و در خلاف جهت تربیت است.
پایه گذاری عواطف در کودک
پایه گذاری عواطف تقریبا از حدود سه ماهگی است که در آن کودک لبخند را می آموزد و حالت پذیرش یا طرد والدین را درک می کند. آنچه مایه تقویت عواطف می شود عبارت است از مهرورزی به او، بوسیدن در موارد گوناگون، خرید نارش در برخی موارد، عدم ابراز خستگی از مراقبتش، عدم ابراز ناراحتی از بهانه گیریش، نداشتن قساوت و بی باکی درباره او.... پیامبر فرمود فرزندان خود را ببوسید زیرا به خاطر هر بوسه مقامی در بهشت برای شما مهیاست. مردی به نزد رسول خدا آمد و گفت من هرگز فرزندم را نبوسیدم، پیامبر به اصحابش فرمود او را اهل دوزخ و عذاب می بینم و او در نظر من اهل آتش است. بوسه والدین به هنگام تأثرات کودک مایه تسکین اوست، دل او را می لرزاند و اندیشه اش را آرام می بخشد. طفل در سایه آن احساس می کند که تنها نیست، غمخواری دارد، نقطه اتکائی برای اوست. و همین امر مایه احساس نشاط و شادی، امید و دلگرمی به زندگی می شود. دید او را نسبت به جهان، به تلخی ها و ناگواری های او عوض می کند.
رعایت اعتدال در پرورش عاطفی
آنچه که در پرورش عاطفی مورد نظر است رعایت اعتدال و تعادل است. طفل در جنبه عاطفی باید بدان گونه پرورش یابد که نه متکی به غیر بار آید و نه تکرو و کاملا مستقل و خشن. باید سعی شود که عواطفش تعدیل گردد. نه آنچنان سرد و خاموش که تسلیم مطلق باشد و نه آن چنان گرم و شدید که جهنمی سوزان گردد. در طریق وصول به این هدف نقش والدین بسی اساسی و مهم است. والدین از یک سو باید خود الگوی عاطفه باشند و از سوی دیگر نمونه اعتدال و تعادل. کودکانی که در خانواده های از هم گسیخته و متزلزل زندگی می کنند از لحاظ عاطفی نامتعادلند و نمی توانند خود را با موقعیت های کنونی تطبیق دهند. و از سوی دیگر در خانواده ای که عواطف به حد افراط رقیق باشد مثلا بر اثر تب کردن یک کودک پدر یا مادر خود را ببازد، بی قرار شود و آه و ناله سر دهد کودکان وضع ناهنجاری خواهند داشت. شناخت حد وسط و حد متعادل تا حدودی دشوار است و تعیین ملاک و معیار برای آن تا حدودی مشکل. ولی ملاحظه در روش و سنت و سیره حضرات معصومین این ملاک و معیار را بدست می دهد. بطور خلاصه در یک عبارت ساده می توان گفت والدین در عین ناراحتی و نگرانی از دیدن صحنه ای تأثر انگیز، باید خوددار باشند و آن را بلائی غیرتحمل برای خود ندانند.