تشویق، یکی از ابزار تر بیت کودک

تشویق از وسایل و ابزار فوق العاده مهمی است که در تربیت، بهره بسیار از آن می توان برد. عاملی است بسیار قوی برای به حرکت انداختن فرد و گاهی گروهها. حاصل تشویق ممکن است فایده ای برای آدمی نداشته باشد ولی همین که حس خودپسندی او را اقناع می کند و به او اطمینان می دهد که عملش عاقلانه و مورد تأیید بوده است موجب دلگرمی و نشاط او می شود.

بهره گیری ها از تشویق

از طر یق تشویق می توان از نیروی یک فرد یا جامعه حداکثر فایده را برد و تمام خواسته های خود را با دست دیگران برآورده ساخت. در تربیت، والدین می توانند با تشویق کودک را به کاری وا دارند که مورد نظر آنهاست و از کاری باز دارند که بدان راضی نیستند. طفل در سایه آن از بسیاری خواسته ها و تمنیات خود چشم پوشی می کند و عملا به راهی می رود که مشوق او خواهان آن است. شک نیست که والدین برای کودک خود چیز بدی را نمی خواهند، آنچه را که آرزو می کند در مسیر خیر و سعادت اوست، ولی طفل آن را درک نمی کند. بدین نظر محرکی چون تشویق و گاهی هم تنبیه برای به حرکت در آوردن  او به سوی هدف مورد نظر مطرح می شود. این امر از یک دید نوعی حیله تربیتی است ولی چون در جهت مصالح زندگی حال و آینده اوست عیبی ندارد. در عین حال ذکر این نکته ضروری است که در تربیت غرض ما آن نیست که با فرمالیته و تصنع از طفل تشویق به عمل آوریم. بلکه می خواهیم با تکیه بر نقطه ای مثبت که در او یافته ایم وی  را به تلاش و کوشش واداریم.

ز یان بی تفاوتی ها در برابر اعمال

طفل و حتی فردی بزرگسال هم در عالم زندگی خود نیازمند به تشویق است. محرکی می خواهد تا او را به کار و فعالیت وا دارد، تلاش او را مورد تأیید قرار دهد و قوت قلبی در ادامه فعالیت های بعدی او باشد. تجربه ها نشان داده اند فرد یا جامعه ای که در برابر فداکاری ها و فعالیت های خالصانه خود جز بی تفاوتی نمی بیند و کسی را نمی یاببد که عملش را تأیید کند به ادامه کار و فعالیتش بی علاقه می شود و با خود حساب می کند این چه کاری است که خود را به زجر اندازد ولی بین او و فرد بی تفاوت دیگری هیچ فرق نباشد. به همین نظر در تربیت توصیه شده است مربی بین فعال و تنبل و خادم و خائن تفاوت بگذارد و همه را از این باب به یک چشم ننگرد. بر این اساس و همانگونه که می بینیم در تربیت اسلامی تفاوت وجود دارد ولی تبعیض نیست. به عبارت دیگر افراد در شرایط نامساوی با نتایج و پاداش های نامساوی مواجه هستند و این لازمه یک حیات عقلی و عادلانه است. در توصیه های علی (ع) به مالک اشتر به همین نکته بر می خوریم که هم تکیه بر این امر دارد که نیک و بد یکسان نباشند و هم تکیه بر انتخاب احسن و واگذاری مسئولیت ها به بهتر آن که خود در عین حال نوعی پاداش به حق جویان و آن هائی است که در مسیر حقند و طبعا مورد تأیید مسئولان حق.

اسلام و تشویق:

در تربیت اسلامی سعی بر آن است که میعارها و ضوابطی در جامعه بین افراد حاکم باشد و قدرتی برای اجرای ضوابط و واداشتن افراد به مراعات آن در میان باشد. بدیهی است افراد جامعه باید سعی کنند که خود را با آن ضوابط تطابق دهند. آنکس که از آن تخلف کند برای او کیفر و تنبیه است و آنکس که با آن موافق و همدم باشد گو اینکه وظیفه اش را انجام داده است مورد تأیید و تشویق قرار می گیرد. راه و روش هائی که در تربیت اسلامی برای کنترل افراد و واداشتن آنان به انجام وظیفه وجود دارد عبارتند از محبت، تفاهم، گفتار نرم و ملایم، ارشاد و هدایت، نصیحت و مدارا، تذکر و موعظه و در صورت عدم توفیق، عقوبت و کیفر و تنبیه و ملامت و....  اساس این است که بین مربی  و متربی در سایه محبت، ملاحظه ای موجود و سد و پرده ای حائل باشد. و روزی که به عللی این سد شکسته شد و این ملاحظه از میان رفت مسأله انذار و به دنبال آن کیفر و عقوبت به میان می آید. بر این اساس اصل تشویق و تنبیه به عنوان امری مسلم در تربیت اسلامی شناخته و پذیرفته شده است، و اصولا وجود بهشت و جهنم، انذار و تبشیر پیامبران، آیه های مربوط به پاداش و کیفر، وعده و وعیدهای شوق انگیز و خوفناک و... همه و همه جلوه هائی از تشویق و تنبیه هاست. بدیهی است که وجود انذار و تبشیر ضروری هر تربیت متعادل است زیرا اگر نیکوکار و بدکار یکسان باشند زمینه جهت بی رغبتی نیکوکاران به کارهای نیک، و جرأت یافتن بدکاران در ادامه تبهکاری ها فراهم خواهد شد. ضمنا این نکته را نیز ناگفته نگذاریم که در تربیت اسلامی تکیه بر تشویق به مراتب بیشتر از تکیه بر تنبیه است. اصل حیات بر محبت و تفاهم است، و آنگاه که آن سودی نبخشید مسأله انذار و تنبیه مطرح خواهد شد. و این امر بدان نظر است که از طریق رفاقت بهتر می توان با کودک کنار آمد تا از طریق استبداد. آدمی به هر گونه که باشد در برابر فرد مستبد می کوشد خودی نشان دهد و مقاومتی ابراز نماید.

نکته ای مهم در زمینه تشویق

روح تربیت اسلامی متوجه این مسأله است که آدمی عمل را به خاطر پاداش و یا ترس از کیفر انجام ندهد، بلکه آن را وظیفه ای برای خود بداند و به خاطر انجام آن وظیفه، تلاش کند. حتی در اعمال عبادی نیز اصل عمل قربة الی الله است نه به خاطر کسب فواید و برکناری از خطرات و زیان های ناشی از ترک عمل. بر این اساس تلاش مربی متوجه این نکته است که فرد را نیکو بپروراند، در او وجدان کار پدید آورد تا فعالیت و حرف شنوی را به عنوان یک وظیفه بپذیرد. و البته فردی که وظیفه اش را نیکو انجام می دهد مورد تأیید و تشویق قرار می گیرد. با این حساب کار و تلاش او به خاطر تحسین شنوی و تشویق دیگران نیست، بلکه با کار خوب، تشویق و تحسین دیگران همراه است.

راه و رسم تشویق:

دیدیم که تشویق محرکی فوق العاده و موثر برای کار و فعالیت بیشتر است. اما باید دید که چگونه و از چه راهی کودک را مورد تشویق دهیم؟ شک نیست که اساس و تکیه گاه تشویق محبت و ابزار مهر است. به عبارت دیگر فرد تشویق شده کسی است که مورد مهر و عنایت بیشتر قرار گرفته است- یا نظر مثبت دیگران به خاطر عملش به سوی او جلب شده است. اما صورت ابراز مهر ممکن است لفظی و زبانی مثل اظهار رضایت، تشکر، احسنت گوئی و از این قبیل باشد و یا عملی بمانند تقدیم یک هدیه، توجه بیشتر به غذای او، لباس و اسباب بازی او، تهیه شیی مورد علاقه و از این قبیل. البته گاهی هم صورت سومی پیدا می شود که شامل ترکیبی از این و آن است. یعنی هم به زبان رضایت خود را بدو اعلام می داریم و هم در عمل محبت زیادتری ابراز می نمائیم.

اساس تشویق در سال های اول زندگی

در سال های اول زندگی پایه تلاش و فعالیت کودک باید متوجه حصول رضای پدر و مادر باشد، یعنی همه کارهایش بدان خاطر باشد که رضای والدین را جلب نماید. و حتی در سنین اول دبستان هم این طرز فکر با دامنه بیشتر قابل قبول است یعنی کودک بکوشد که رضای والدین، معلم و مدیر مدرسه را فراهم کند. شک نیست که بعدها وقتی قدرت تشخیص و تمیز یافت رضای باطنی خود و جلب خشنودی پروردگار جای آن را خواهد گرفت. بدینسان تشویق به هنگامی صورت خواهد گرفت که او در مسیر وصول به چنین هدفی باشد. کودک باید دریابد که دوستی بیشتر پدر و مادر نسبت به او مایه خیر و برکت قابل توجهی برای او خواهد بود. بدینسان وقتی در می یابد فلان عملش مورد رضایت پدر و مادر است و آنها از کار او راضی و خرسندند معنیش باید این باشد که او به مزایای بیشتری از غذا و لباس یا محبت و مهر والدین دست خواهد یافت. بعدها از حدود 8 سالگی که می یابد خدا از فلان عملش رضایت دارد باید بداند که نتیجه رضای او بهشت جاودان در آن سرای و آرامش و آسایش روان در همین جهان است. در سنین بالا رضایت درونی از یک عمل خود موید و محرک بزرگی برای کارها و تلاش اوست. رضای وجدان حرکت ده خوبی است و همه گاه کمک ده و یاور خوبی برای فرد می باشد بخصوص که وابسته به زمان و مکان معین نیست.

تشویق وسیله تأیید نه تکیه گاه

تشو یق زمینه ای برای تأیید طفل در جنبه ای است که او از آن احساس غرور کند و به ادامه عملش بپردازد، نه به گونه ای که اتکای طفل به تشویق باشد، هر آنگاه که تأییدش کرده فعالیتش را ادامه دهد و هرگاه که از آن خودداری شد او هم ترک عمل گوید. شک نیست که کودک باید احساس کند به نقطه محکمی متکی است و محبت و عنایت والدین در تشویق که از او کرده اند دروغین نیست. ولی نباید بپندارد که این محبت هرگز خلل نمی پذیرد. به کودک باید تفهیم گردد که خلل ناپذیری محبتی، به رفتار منظم، عاقلانه و مداوم او بستگی دارد و حتی در برخی موارد ممکن است تغییر در اعمال و رفتارش موجب لطمه ای برای او شود و زحمت او را در کسب مایه و آبرو بر باد دهد.

صورت های تشویق:

دیدیم که اساس و بنیان تشویق باید روی مسأله رضای والدین و جلب محبت بیشتر آنها باشد، طوری که عبارت «دوست ندارم» آنها، زمینه را برای ترک آن فراهم آورد. طبعا اساس زندگی رفتاری در بین این دو قطب است. ( شک نیست که طفل قبلا معنی داشتن و آثار آن را دریافته است.) مسأله ای که در این جا مطرح است این است که کودک را چگونه و به چه  صورتی تشویق کنیم؟ پاسخ این است که آن به سن و درک طفل و نوع عمل او بستگی دارد. طبیعی است که کودک خردسال معنی دوستی والدین و تشویق آنها را در پذیرائی از خود، تغذیه، نازکشی و..... می داند. برای کودک چهار ساله یک شکلات ممکن است به اندازه یک هدیه قابل توجه که به بزرگسالی می دهیم ارزش داشته باشد. بدینسان سن و درک کودک در این امر نقش اساسی و تعیین کننده دارد. درباره آنچه که تحت عنوان تشویق باید نصیب کودک شود. مربی نباید زیاد تکلیف به خرج دهد و یا خود را به زحمت بیندازد. مهم ابراز رضایت خاطر است، گاه به صورت دلجوئی، زمانی بیان یک عبارت مهرآمیز، برخی اوقات یک نگاه توأم با لبخند و نشاط، هنگامی سخن محبت آمیز، زمانی وعده ذکر یک قصه و داستان، گاهی دادن یک بسته کوچک مداد رنگی، شکلات، شیرینی، کتاب، لباس، اسباب بازی، دفترچه، توپ، قلم، آفرین و مرحبا گفتن، خندیدن، با او بازی کردن، در آغوشش گرفتن، بوسیدن او، و....   طبیعتا هر چه بر سن و درک فرد افزوده می شود فرم و سطح تشویق باید تغییر پیدا کند. فی المثل شاید برای یک بزرگسال گرفتن یک مدال که ارزش رسمی آن 10 ریال بیشتر نیست بزرگترین تشویق باشد و با حضور او در محضر فردی بزرگ، اجازه مصاحبت و مجالست با یک شخصیت والامقام، بهترین تشویق او باشد. معمولا کودکان خردسال توجه به جنبه های مادی قضیه دارند و تشویق شان باید متوجه شکم و غذای شان باشد. بهترین تشویق برای یک کودک 4-5 ساله این است که شکم او را آباد کنیم. ولی برای یک کودک ده ساله شاید بهتر این بود که در بین دوستان و خویشان و در حضور جمع جنبه های مثبت او را بستائیم و از هنرنمائی های او تعریف کنیم. در عین حال فراموش نخواهیم کرد که همه اش حرف و دیگر هیچ روا نیست. در عین تعریف زبانی باید به جنبه های مادی او هم توجه داشت.

خطر تشویق:

تشویق با همه فوایدی که در جنبه تحریک یک شخص برای حرکت به سوی یک هدف دارد ممکن است از نظر تربیتی گاهی خطرناک شود. و آن هنگامی است که تشویق صورت رشوه به خود گیرد. یعنی طفل عمل خود را کاملا وابسته به پاداشی بداند که در ازای آن دریافت می دارد. همانگونه که ذکر شد کودک باید عملی را به عنوان وظیفه انجام دهد نه به خاطر توقع پاداش. بدیهی است کسی که نیکو انجام وظیفه کرده، حق اوست که از تشویق اولیای خویش برخوردار شود. بر این اساس تشویق به خاطر انجام وظیفه است نه انجام وظیفه به خاطر تشویق، چون در آن صورت خطری عظیم متوجه فرد و جامعه خواهد بود. اگر بنا شود همه فعالیت های کودک به خاطر تشویق مادی یا معنوی والدین باشد اولا کودک فردی وابسته، اتکالی، پرتوقع، طلبکار بار می آید و ثانیا روزگار والدین در برآورد کردن نیازهای او تیره و تار خواهد بود.

نکاتی در تشویق:

برای این که امر تشویق همگام با اصول تربیتی صحیح باشد و زیان و خطری را برای فرد و جامعه موجب نشود نکاتی را در این زمینه به شرح زیر یادآور می شویم:

1- بهتر است تشویق صورت مالی به خود پیدا نکند. مثلا هرگز نگوئیم که اگر یک صفحه مشق بنویسی 5 ریال می گیری. یا هر نمره 20 تو را یک تومان می خرم، چون در آن صورت مشق نویسی و نمره گرفتن به خاطر ریال انجام می شود و روزی که پول نباشد 20 هم نخواهد بود. پیداست که چنین طرز فکری چه خطری برای زندگی حال و آینده کودک پدید خواهد آورد.

2- تشویق زیاده از اندازه نباشد. مربی خوب همیشه جای پائی برای عمل بهتر کودک که نیازمند به تشویق بیشتری خواهد بود میگذارد. فی المثل در مرحبا گوئی سعی نمی کنیم که تمام لغات و اصطلاحاتی که در زمینه تحسین گوئی و مرحبا گوئی وجود دارد برای یک عمل کودک به کار بریم – زیرا در آن صورت برای موارد دیگر جای پائی نخواهد بود. اگر طفل عملی را به طور مکرر انجام دهد و یک گونه تحسین و تشویق ببیند برای او عادی و طبیعی خواهد شد. دیگر این امر محرک و مشوقی برای انجام تلاش های بعدی نیست و شوق او را در زمینه بر نمی انگیزاند. پس چه بهتر که در استعمال لغات اسراف نکنیم و لغاتی را هم برای کار و فعالیت بیشتر و بهتر او ذخیره نمائیم. 

3- تشویق مکرر نباشد زیرا در آن صورت ارزش آن پائین می آید و کودک کم کم بدان خو می گیرد. یا تدریجا صورت رشوه گیری پیدا خواهد کرد و یا صورت تملق گوئی. گاهی هم ممکن است چیزی سرد و بی نمک شود و صورت عادی و طوطی وار به خود بگیرد.

4- تشویق به گونه ای باشد که از تأیید درونی طفل برخوردار گردد. طوری که او خود را واقعا مستحق آن بداند، نه وسیله ای برای دلخوش کردن لحظه ای. طفلی که در جائی خود را مستحق تشویق نداند و تشویق ببیند نه تنها لذتی از آن نخواهد برد بلکه از یک سو دچار شرم و نگرانی خواهد شد و از سوی دیگر نسبت به حرف آنها بدبین می شود. فکر می کند دیگر سخنان و اظهار نظرهای والدین هم از همین قماش و بی حساب است.

5- در تشو یق مسائل اجتماعی و مقررات و رسوم و فرهنگ هم در نظر گرفته شود. همیشه از مسائلی تشویق به عمل آید که خطر و زیان اجتماعی برایش به بار نیاورد. به امری او را تحریض و ترغیب کنیم که لااقل شرع و جامعه هم آن را تأیید کند. طوری نشود که او با انجام یک عمل و عادت یافتن به آن، در جامعه دچار خطری و مخمصه ای شود و یا از لحاظ شرعی مواجه با عقوبتی گردد.


Sources :

  1. علی قائمی- خانواده و تربیت کودک– از صفحه 308 تا 315

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/401778