مبارزه پیامبر اکرم(ص) با عقیده خرافی مردم، در مرگ فرزندش ابراهیم

در مکتب آسمانی انسان ساز دین مقدس اسلام، مسأله ی تفکر و اندیشه و تحقیق در تمام شئون زندگی، به ویژه در سیر و سلوک به سوی عالم قرب خدا و تأمین حیات و سعادت ابدی عقبا، یک رکن اساسی بحساب آمده است تا آنجا که عقاید خرافی جاهلانه هر چند ضرری هم به دنیا و آخرت مردم نداشته باشد تنها از آن نظر که با مبانی علمی و عقلی موافق نمی باشد، در نزد پیشوایان دین مقبول نمی افتد و جداً در مقام تخطئه ی آن بر می آیند.

از باب نمونه نقل شده که رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم پسری به نام ابراهیم از ماریه قبطیه داشت. او در هجده ماهگی یعنی هنوز به سن دو سال نرسیده بود از دنیا رفت. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در کنار جنازه ی فرزندش نشسته بود و اشک می ریخت. بعضی از اصحاب که در محضرش بودند عرض کردند: یا رسول الله، شما ما را به صبر در مصائب می فرمودید، اینک خودتان ناراحتید و دارید گریه می کنید؟ آن حضرت فرمود: «القلب یحزن و العین تدمع و لا نقول ما یسخط الرب»، دل می سوزد و چشم می گرید، اما چیزی نمی گویم که موجب خشم خدا گردد.

آری، انسان دارای عاطفه است و به اقتضای آن در فراق محبوب و عزیزش محزون می شود و می گرید. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هم بشر است و تمام حالات بشری را در حد کمال دارد. در عاطفه هم اکمل از دیگران است. مسأله ی صبر و رضا به قضای خدا دادن که مقتضای عقل و ایمان است، هیچگونه تنافی با حزن و اندوه و گریه در فراق عزیزان – که مقتضای طبیعی عاطفه ی انسانی است- ندارد و لذا آن انسان کامل که معلم و مربی عالم انسانیت است فرمود: «القلب یحزن و العین تدمع و لانقول ما یسخط الرب»، دل می سوزد و چشم می گرید اما چیزی نمی گویم که موجب خشم خدا گردد.

آن روز اتفاقا خورشید گرفت و هوا تاریک شد. در میان شهر و مردم پیچید که این خورشید گرفتگی بخاطر مصیبتی است که به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم وارد شده است. امروز که غبار غم بر چهره ی پیامبر نشسته، سبب شده که آفتاب هم منکسف گردد و روی از عالمیان بپوشاند. البته بدیهی است که این جریان سبب افزایش اعتقاد و ایمان مردم به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می شود و هیچ ضرری هم نه به دنیا و نه به عقبای مردم می زند ولی از آنجا که مبنای پیامبران الهی این است که مردم را عالم و متفکر و آگاه از حقایق بار بیاورند و آن ها را از هرگونه اعتقادی جاهلانه بر حذر دارند، از اینرو آن رسول مکرم خدا صلی الله علیه وآله وسلم وقتی از این شایعه آگاه شد نه تنها خوشحال نشد از اینکه ایمان و اعتقاد مردم به سبب این واقعه بیشتر شده است، بلکه سخت برآشفت که چرا باید مردم مبتلا به اوهام و خرافات باشند و دیگران هم بخواهند دین خدا را با استفاده از جهل مردم پیش ببرند و عقیده و ایمان آنها را براساس تفکر جاهلانه ی آن ها استوار سازند، از این رو دستور داد در میان شهر ندا در دادند و مردم اجتماع کردند، روی منبر رفت و فرمود: ای مسلمانان! آگاه باشید، آفتاب گرفتگی امروز، نه بخاطر مرگ ابراهیم فرزند من بوده و نه بخاطر غمگینی من، بلکه روی یک حساب و جریان طبیعی است که خورشید در شرایط خاصی که به تقدیر خداوند حکیم تنظیم شده است منکسف می گردد.

البته این نکته هم ناگفته نماند که ما برحسب اعتقاد حقی که به ولایت تکوینیه ی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و ائمه ی هدی علیهم السلام دار یم، معتقدیم که ولی خدا به اذن خدا متصرف در عالم می باشد و می تواند همه گونه تحول در زمین و آسمان بوجود آورد. دریا را تبدیل به جاده و راه و کوه ها را مبدل به چشمه های جوشان و سیل های خروشان نماید. کره ی ماه را با یک اشاره ی انگشت خود بشکافد و خورشید را به جای مشرق از مغرب طالع سازد. ولی آن روز انکساف خورشید روی حساب طبیعی بود و ارتباطی به حزن و اندوه پیامبر بخاطر مرگ فرزندش نداشت. گفتار مردم آن روز اساسی جز توهم نداشته است. اگر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آن روز این توهم جاهلانه ی مردم را به دلیل اینکه سبب افزایش اعتقاد و ایمان آنان شده است با سکوت خود امضا می کرد، امروز که دانشمندان و متفکران دنیا براساس موازین علمی و با در دست داشتن وسایل و ابزارهای تجربی و حسی به علل و اسباب طبیعی تحولات جوی از انکساف و انخساف خورشید و ماه پی برده اند، همان سکوت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در مقابل توهم جاهلانه ی مردم آن روز را دستاویزی قرار داده و می گفتند: او از جهل و ناآگاهی مردم سوء استفاده کرده و دین خود را پیش برده است و لذا آن حضرت برای جلوگیری از اینگونه دستاویزها، آن توهم جاهلانه ی مردم آن روز را علنا در مجمع عمومی مردم تخطئه کرد و نشان داد که ایمان و اعتقادات دینی، باید براساس تفکر و تعقل و علم استوار گردد.


Sources :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی- بنای بندگی، صفای زندگی – از صفحه 165 تا 167

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/402225