شادی خدا و پیامبر(ص) از شاد کردن مومن

شاد نمودن برادر مومن، یکی از کارهای نیک و پسندیده در اسلام است که  پاداش عظیمی نزد خدای متعال دارد، در زیر به داستانهایی از خوشحال کردن قلب مومن توسط برادر دینی اش اشاره خواهیم کرد:

یکی از شیعیان ری در عصر خلفای عباسی می گوید: عامل وصول مالیات از طرف یحیی بن خالد برمکی (وزیر هارون) به سراغ من آمد تا بقیه مطالبات مالیاتی را از من بگیرد. از بعضی شنیده بودم که ری گرایش به تشیع دارد. آن سال عازم حج شدم و در سفر حج به مدینه رفتم و با امام موسی بن جعفر علیه السلام ملاقات نمودم و از وضع زندگی خود شکایت کردم و جریان عامل اخذ مالیات را گفتم که تمایل به تشیع دارد. امام کاظم علیه السلام برای او چنین نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم. اعلم ان لله تحت عرشه ضلا لا یسکنه الا من اسدی الی اخیه  معروفا، او نفس، عنه مکروبا اوادخل علی قلبه سرورا»، بدان برای خدا در تحت عرش او سایه ای است که در آن سایه کسی سکونت نمی گزیند مگر کسی که نیکی برای برادر مومنش فراهم کند، یا اندوهی از او برطرف سازد، یا قلب او را شاد نماید.

از حج بازگشتم و نامه امام را به مأمور اخذ مالیات دادم، و آن نامه را بوسید و سپس آن را خواند. آنگاه همه اموال و لباس خود را بین خود و من تقسیم نمود. سپس دفتر دیوان را خواست و نام مرا از لیست مالیات دهندگان حذف کرد و بدهکاری مرا قلم زد. سپس از او خداحافظی کردم و با خود می گفتم، چگونه بزرگواری او را جبران نمایم. سرانجام تصمیم گرفتم تا سال بعد در مراسم حج برای او دعا کنم و این خبر را به امام کاظم علیه السلام بدهم. سال بعد به حضور امام کاظم علیه السلام رسیدم، و جریان محبت های آن مأمور را برای آن حضرت بیان می کردم و هر لحظه شادی را در چهره آن حضرت می دیدم. گفتم ای مولای من! آیا این خبر تو را شاد کرد؟ در پاسخ فرمود: «ای والله لقد سرنی و سر امیرالمومنین علیه السلام و الله لقد سر جدی رسول الله صلی الله علیه وآله و الله لقد سر تعالی»، آری سوگند به خدا مرا و امیرمومنان علیه السلام را شاد کرد، و سوگند  به خدا جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله را شاد کرد، و سوگند به خدا، خداوند را شاد نمود.

«نجاشی» در زمان امام صادق علیه السلام استاندار اهواز و فارس بود. یکی از کشاورزان همان منطقه به حضور امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد: در دفتر مالیاتی نجاشی، مبلغی را به نام من نوشته اند، نجاشی از شیعیان شماست، لطفا نامه ای به او بنویس تا به من تخفیف دهد. امام صادق علیه السلام به نجاشی نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم. سر أخاک یسرک الله»، به نام خداوند بخشنده مهربان، برادر دینی خود را خوشحال کن، خداوند تو را خوشحال می کند. هنگامیکه این نامه به دست نجاشی رسید و دانست که نامه امام صادق علیه السلام است، بوسید و به چشم نهاد و به حامل نامه گفت: چه می خواهی؟ گفت: در دفتر مالیاتی تو، مبلغی به نام من نوشته اند. پرسید: آن مبلغ، چه اندازه است؟! گفت: ده هزار درهم. نجاشی، منشی خود را طلبید و به او دستور داد تا مالیات مذکور را بپردازد و نام آن کشاورز را در دفتر مالیات، خط بزند و سال آینده نیز همین کار را در حق او انجام دهد. آنگاه نجاشی به کشاورز گفت: آیا تو را خوشحال کردم؟ گفت: آری! فدایت شوم. سپس نجاشی دستور داد تا یک کنیز، یک غلام، یک مرکب و یک بسته لباس به او بدهند و همواره به او می گفت: آیا تو را خوشحال کردم؟ پاسخ می داد: آری فدایت گردم. تا آنجا که نجاشی به او گفت: این فرشی که هنگام گرفتن نامه مولایم امام صادق علیه السلام روی آن نشسته بودم به تو بخشیدم، بردار و در نیازهایت مصرف کن. کشاورز خیلی خوشحال شد. وقتی به حضور امام صادق علیه السلام رسید، جریان را به عرض آن حضرت رساند و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا گویا رفتار نجاشی با من، شما را خوشحال کرد؟ آن حضرت فرمود: آری به خدا سوگند و خدا و رسولش را خوشحال کرد.


Sources :

  1. محمد محمدی اشتهاردی- داستان دوستان – از صفحه 650 تا 651 و صفحه665 تا666

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/402467