آیاتی از قرآن در توصیف نعمتهای بهشتی

«آخرت» یعنی جهان خلود و ابدیت، جهانی که هرگز زوال و فناء به آن راه نمی یابد. عالمی که (برای نیکان) سراسر نور و سرور است و آسایش، نه نوشش به دنبال خود نیشی خواهد داشت و نه لذتش توأم با محنتی خواهد بود.

آنچه خواهد دلت همان بینی                                      وآنچه بینی دلت همان خواهد

و می دانیم تنها راهی که ما می توانیم از آن راه، اندک اطلاعی نسبت به جهات و خصوصیات مربوط به عالم بعد از مرگ و سرای جاودانی آخرت در حد درک خود به دست آوریم، همانا منطق قرآن کریم و گفتار معصومین از انبیاء و اولیای خدا علیهم السلام است و بس. البته دیگران نیز (از حکما و دانشمندان)  اگرچه می توانند اصل «لزوم معاد» و قطعیت «بعث» پس از مرگ را با ادله ی عقلیه و براهین فلسفیه اثبات و مبرهین سازند، اما آنان مسلما نمی توانند آنچه را که مربوط به لطائف و دقائق نعمت های بهشتی و شدائد دوزخ است، آنچنان تشریح و توضیح نمایند که حالت «خوف» و «رجاء» در دل ها به وجود آورند و «رغبت» در بهشت و «رهبت» از جهنم را در جان ها بنشانند. چه آنکه انسان بی خبر از یک ساعت بعدش از کجا می تواند بفهمد که حقیقت مرگ یعنی چه و آدمی با مردن چه تحولی می یابد و با چه اوضاع و احوالی رو به رو می شود؟ آری، تنها معل فروزان در این راه و یگانه روشنگر اوضاع و احوال آن جهان، قرآن است که جلوه گاه کل بیانات آسمانی انبیاء و سفیران بزرگ خدا می باشد و با گفتار کاملا صریح و قاطع خویش، پرده از چهره ی فوق العاده جذاب و دلربای «آخرت» برمی دارد و با عبارات گوناگون سخن از انواع نعم و لذائذ مادی و معنوی آن سرا به میان آورده و آنچنان شور و هیجان در قلوب صاحبدلان می افکند و کولاک و طوفان در فضای جانشان می انگیزد که شوریده حال و پریشان دل بسان مرغ گرفتار در قفس، بال وپر زنان می گویند: «ولولا الاجل الذی کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفه عین شوقا الی الثواب» ( نهج البلاغه/ خطبه 184)، «اگر نه این که خدا اجل معینی بر آنان تقدیر نموده است ]که باید در دنیا بمانند[ از شدت اشتیاق به ثواب آخرت، یک چشم به هم زدن، روحشان در جسدشان مستقر نمی گردید».

آیاتی از قرآن در توصیف آخرت

«مثل الجنه التی وعد المتقون تجری من تحتها الانهار اکلها دائم و ظلها تلک عقبی الذین اتقوا و عقبی الکافرین النار» (رعد/35«وصف بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده است این است که از زیر درخت های آن، جوی ها روان است، میوه و سایه ی آن جاودانه است. این است سرانجام کسانی که پرهیزکاری داشته اند و سرانجام کار کافران آتش است».

«مثل الجنه التی وعد المتقون فیها انهار من ماء غیر آسن و انهار من لبن لم یتغیر طعمه وانهار من خمر لذه للشاربین وانهار من عسل مصفی و لهم فیها من کل الثمرات ومغفره من ربهم» (محمد /15«وصف بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده است این است که در آن، نهرهایی از آب تغییر ناپذیر است و جوی هایی از شیر که طعمش دگرگون نگردیده و نهرهایی از باده ی لذت بخش برای آشامندگان و جوی هایی از عسل مصفی و برای پرهیزکاران از هر نوع میوه و آمرزش پروردگارشان مهیاست».

«ان الابرار لفی نعیم* علی الارائک ینظرون* تعرف فی وجوههم نضره  النعیم* یسقون من رحیق مختوم*ختامه مسک وفی ذلک فلیتنافس المتنافسون* ومزاجه من تسنیم* عینا یشرب بها المقربون» (مطففین/28-22«محققا نیکان در نعمتی ]فوق العاده عظیم[ می باشند در حالتی که تکیه بر تخت ها زده اند می نگرند. طراوت و شادابی نعمت ]یا زندگی خوش[ در چهره هایشان پیداست. از شراب صاف بی غش مهر زده ای که مهر آن از مشک است می نوشند. پس ]در راه رسیدن به[ آن ]نعیم عظیم[ باید کوشندگان بکوشند و رغبت کنندگان رغبت نمایند. آن شراب رحیق[ آمیخته با ]شراب[  تسنیم است، چشمه ای که مقربان ]درگاه الهی[ از آن می آشامند».

«اولئک لهم جنات عدن تجری من تحتهم الانهار یحلون فیها من  أساور من ذهب ویلبسون ثبابا خضرا من سندس و استبرق متکئین فیها علی الارائک نعم الثواب وحسنت مرتفقا» (کهف/31«برای آنان ]مومنان شایسته کار[ باغستان همیشگی است که از زیر پایشان نهرها در جریان است و آنان به دستبندهایی از طلا زینت داده می شوند و لباس های سبزی از سندس ]دیبای نرم و لطیف[ و استبراق ]دیبای ضخیم[ می پوشند و بر روی تخت ها تکیه می دهند. چه خوب پاداش و نیکو آسایشگاهی است».

«لکن الذین اتقوا ربهم لهم  غرف من فوقها  فرف مبنیه تجری من تحتها الانهار وعد الله لا یخلف الله المعیاد» (زمر/20«لکن برای پرهیزکاران که رعایت حق پروردگارشان را نموده اند، غرفه هایی است که از فراز آنها غرفه هایی بنا گردیده که از زیرشان نهرها در جریان است. این وعده ی خداست، خدا وعده ی خلافی نخواهد داشت».

«فیهن قاصرات الطرف لم یطمثهن انس قبلهم و لا جال....کانهن الیاقوت والمرجان.... حور مقصورات فی الخیام» (رحمن/ 72-56«]در غرفه ها یا بر سر تخت های بهشتی[ زنان دیده فروهشته ای باشند که جز بر جمال شوهران خویش چشم بر چهره ی مرد دیگری نگشایند و غیر از شوهرانشان دست احدی نه از انس و نه از جن به آنان نرسیده و همچنان ناسفته و بکر باقی هستند، گویی که در صفا و خوش و آب ورنگی و درخشندگی، یاقوت و مرجانند، سفید رویان فراخ چشمی که همچون جواهر رخشان از چشم نا اهلان مستور و در خیام بهشتی مقصورند».
در خبر است که زنان بهشت، دست در دست هم نهند و به آواز خوش که احدی مثل آن نشنیده است می گویند: «نحن الراضیات فلا نسخط ابدا ونحن المقیمات فلا نظعن ابدا ونحن خیرات حسان لازواج کرام ابدا»، «ما خوشنودانیم که هرگز خشم ]بر شوهران[ نگیریم، ما اقامت کنندگانیم که هیچگاه ] از شوهران خود[ دوری نگزینیم، ما زنان آراسته به خصال نیک و حسن و جمالیم که آماده ی همسری با مردی بزرگوار و کرامیم».


Sources :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره قیامت – از صفحه 423 تا 426

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/402620