جمعی از باحثین در فن «عقاید» که به نام «اشاعره» نامیده شده اند، در مقام اثبات عقیده ی نادرست خود که خدا- العیاذبالله- در عالم آخرت دیده می شود، استدلال به آیه 23، سوره قیامت کرده اندکه جمله ی «الی ربها ناظره» دلالت دارد بر اینکه اهل ایمان در روز قیامت، خدا را خواهند دید (العیاذبالله). مفسرین از علمای شیعه در مقام رد استدلال آنان می فرمایند: مسأله ی «استحاله ی رویت» و عدم امکان عقلی «دیده شدن» با چشم سر، درباره ی ذات اقدس حق (جل وعلا) در مباحث مربوط به صفات خدا با ادله و براهین روشن به ثبوت رسیده است و برای هیچ انسان عاقل فهمیده ای، جای تردید نیست در اینکه دیده شدن با چشم و سر حس «بصر» مستلزم «جسمیت» و دارا بودن شکل و رنگ و مکان و جهت و شرایط دیگر مادی می باشد و حال آنکه در باب «اثبات صانع عالم» مبرهن شده است که ذات اقدس مبدأ هستی که واجب الوجود است، منزه از تمام این نقایص ماده و مادیات بوده و ذاتا مبری از هرگونه «حد» و «محدودیت» است و لذا در هیچ عالمی از عوالم هستی، ممکن نیست که وجوب ذاتی اش عوارض امکانی به خود گرفته و در مکانی بگنجد و شکل و رنگ و جسمیت بپذیرد تا آنکه به چشم سر دیده شود. تعالی الله عما یقول الجاهلون علوا کبیرا خود ذات اقدسش می فرماید: «لاتدرکه الابصار»، چشم ها او ( خدا) را ادراک نمی کنند. و هم با نفی موبد در جواب موسای کلیم علیه السلام فرموده است «لن ترانی» (اعراف /143)، «هرگز مرا نمی بینی». بنابراین اگر ظواهری از «کتاب» و «سنت» (قرآن و روایات) دلالت بر حواز «رویت» داشت، ناچار باید توجیه شود یعنی حمل بر معنایی گردد که منافی با حکم مسلم «عقل» و «نقل قطعی» نباشد. چنانکه در آیه ی «وجاء ربک والملک صفا صفا» یعنی: «آمد پروردگار تو و فرشتگان، صف در صف» چنین توجیهی لازم است و کلمه ی «امر» در تقدیر گرفته می شود که «جاء امر ربک» یعنی فرمان خدا صادر گردید. چه آنکه «آمدن» به معنای معهود در اذهان، مناسب با ذات اقدس حق نمی باشد و او منزه از انتقال از مکانی به مکانی است.
کدام یک از معانی لفظ «نظر» صحیح است؟
حال اینجا باید دید آیا کدام از معانی لفظ «نظر» متناسب با مقام اقدس اعلای پروردگار (جل شأنه العزیز) می باشد تا حمل بر همان معنا گردد و اگر دیدیم هیچ یک از معانی آن مناسب با مقام اکرم الهی نیست، طبعا نیازمند به این می شویم که لفظ مقدری در کلام، ملحوظ نماییم تا مفهوم صحیحی از آن به دست آوریم و در تعیین «لفظ مقدر» نیز ابتدا به آیات دیگر قرآن که مفهوما مشابه با آن آیه اند مراجعه می کنیم، اگر شاهدی از آن آیات به دست نیامد، به بیان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و عترت طاهره که به حکم خود قرآن، حجیت و لزوم بیانشان در شرح و توضیح مبهمات و متشابهات قرآن قطعی و مسلم است، رجوع می نماییم. اینک در آیه ی شریفه می بینیم هیچ یک از معانی معهوده ی لفظ «نظر» به طور مستقیم مناسب با ذات اقدس حق نمی باشد. چه آنکه عقلا «نگاه کردن» و «دیدن» و «انتظار» مستقیما نسبت به ذات سبوح خدا (جل وعلا) محال است و مستلزم «جسمیت» و «انتقال» و «حلول در مکان» می باشد (سبحانه و تعالی)، و همچنین «نظر» به معنای «تفکر» و اندیشیدن نیز، علاوه بر اینکه عقلا به ذات نامحدود خدا (جلت عظمته) نمی گیرد، از نظر قواعد لفظی هم جایز نیست حمل بر آن معنی گردد زیرا لفظ «نظر» آنگاه حمل بر معنای «اندیشه» و تفکر می شود که با کلمه ی «فی» متعددی شده باشد، مانند: «او لم ینظروا فی ملکوت السماوات و الارض» (اعراف /185)، «آیا در ملکوت آسمان ها و زمین نمی اندیشند؟» و اما اینجا که با «الی» متعددی شده است، دلالت بر «اندیشه» و تفکر ندارد و لذا قهرا به یکی از سه معنای گذشته باید حمل شود (نگاه کردن، دیدن، انتظار ) منتهی نه نسبت به ذات خدا بلکه نسبت به آنچه که از «لفظ مقدر» فهمیده می شود و لفظ مقدر هم در روایات معصومین علیهم السلام به عبادت «ثواب» و «رحمت» و «نعمت» تعبیر شده است که: «الی ثواب ربها یا الی رحمة ربها یا الی نعمة ربها ناظره»، بهشتیان، دائما با «ثواب ها» و پاداش هایی که پروردگارشان در ازای اعمالشان مقرر فرموده است مواجه می باشند و به هر سو که «می نگرند» آثار رحمت حق و نعمت های عظیم خدا را می بینند و آنچنان خود را مشمول الطاف و عنایات خاصه و انواع تجلیل و تگریم های تازه به تازه و نو به نو مشاهده می نمایند که دم به دم «منتظر» انعام های مجدد و موهبت های تازه تر می باشند و لایزال از ناحیه ی رب منان، توقع و «انتظار» بخشش های بی پایان داشته و با قلبی مطمئن و آرام، چشم طمع به عنایات خدایشان دوخته اند آنگاه از جانب پروردگارشان نیز «علی الدوام» افاضات، پی درپی گردیده و آنان را غرق در نعمت بی منتهای خویش می دارد و لذا پیوسته شادابی و «نضارت» برخورداری از نعم الهیه در رخسارشان نمایان است و مبری از همه گونه غصه در اندوه و نگرانی می باشند که: «وجوه یومئذ ناظره* الی ربها ناظره».
پس، بدینگونه که حالت «انتظار» بهشتیان ترسیم شد، دیگر جای اعتراضی نخواهد ماند که کسی بگوید (چنانکه گفته اند) که: حال انتظار در انسان غالبا با نوعی اضطراب و نگرانی و پریشان خاطری همراه است و بدیهی است که حال نگرانی و اضطراب با عالم بهشت و سعادت خالص نمی سازد، چه آنکه اشاره شد که «انتظار» بهشتیان نه از قبیل انتظارهای معمول در دنیاست که شخص منتظر یا سعادت مطلوبش را که الحال احتیاج به آن دارد فاقد و در انتظار آن رنج می برد و یا هرچند اکنون نیازمند به آن نیست، ولی برای آینده که ظرف احتیاجش فرا می رسد یقین و اطمینان به حصول و وصول آن ندارد و از این نظر نگران است. البته چنین حالت انتظاری بسیار روشن است که توأم با درد و غصه و اندوه و پریشان فکری خواهد بود. اما بهشتیان نه چنینند، بلکه آن رستگاران در عین حال که به تمام سعادات مطلوبه ی خود رسیده اند «اللهم ما یشاء ون فیها» (ق/35) هرچه بخواهند در آنجا برایشان فراهم است، مع الوصغ از آن نظر که خدا را با وعده ی خلف ناپذیر («ولدینا مزید» (ق/35) در نزد ماست زیاد نمودن و افزودن») شناخته اند و همچنین کرمش را نامتناهی و نعمش را بی پایان دیده اند، لهذا حال توقع و انتظار تجدید مواهب و ازدیاد نعم در روحشان نسبت به خدسشان پیدا شده است در حالتی که یقین و اطمینان کامل به حصول آن نعم در آینده ی خود دارند و چنین حال طمانینه آرامش جان نسبت به آینده ی درخشان، بدیهی است که بر سرور و سعادت موجوده ی انسان می افزاید و وی را در همه حال آسوده خاطر و خرم و خوشحال می دارد که: «وجوه یومئذ ناظره* الی ربها ناظره» (قیامت/23-22).
وجه دیگری هم ممکن است گفته شود که این حالت «انتظار» قبل از استقرار در بهشت است. یعنی بهشتیان و دوزخیان در «موقف» به انتظار آینده ی روشن و تاریک خود در غم و شادی به سر می برند. جمعی شادمانند و در انتظار نعمت های پروردگارشان می باشند (وجوه یومئذ ناظره* الی ربها ناظره) و برخی عبوس و پریشان حالند و می دانند یا گمان می برند درباره ی آنان کار کمرشکنی انجام خواهد یافت. «وجوه یومدذ باسره تظن ان یفعل بهل فاقره» (قیامت/25-24). البته در بیرون از بهشت اگر حالت اضطراب و نگرانی در بهشتیان نیز باشد، اشکالی نخواهد داشت. اعتراض دیگری شده است که لفظ «نظر» در صورتی که با «الی» متعددی شده باشد، دلالت بر «انتظار» نمی کند و در جواب آمده است که این سخن، مقبول ما نمی باشد چه آنکه شاعر عرب می گوید:
و جوه یوم بدر ناظرات الی الرحمن یأتی بالفلاح
که کلمه ی «ناظرات» در این شعر با «الی» متعدی شده است و در عین حال دلالت بر انتظار دارد یعنی چهره هایی در روز «بدر» انتظار از خدای رحمان داشتند که فلاح و رستگاری بر آنان پیش بیاورد و در روایات نیز لفظ «نظر» را در آیه ی شریفه تفسیر به «انتظار» فرموده اند.
جواب دیگر هم در این مورد داده اند و آن اینکه کلمه ی «الی» در این آیه ی مبارکه، حرف جر نیست، بلکه اسم است به معنای «نعمت» که مفرد «آلاء» است به معنای «نعمت ها» بنابراین مضمون آیه چنین می شود «وجوه یومئذ ناظره نعمه ربها منتظره».