پیغمبر می فرماید: «نه من و نه هیچ پیامبری قبل از من کلمه ای همانند کلمه ی "لا إله إلا الله" نگفته ایم.» یعنی مطلبی بالاتر از توحید نیاورده ایم زیرا بازگشت «معاد» به توحید است، وحی و رسالت نیز، نشانه ی تبلیغ و هدایت توحیدی است پس اصل همه ی معارف توحید است که: «هو الأول والاخر والظاهر والباطن؛ اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.» (حدید/ 3) و سایر امور به آن اصل برمی گردد لذا منکران قیامت و وحی و رسالت، در حقیقت، خدا را نشناخته اند. خدای سبحان درباره ی منکران قیامت می فرماید: «وما قدروا الله حق قدره والأرض جمیعا قبضته یوم القیمة والسموات مطویات بیمینه سبحانه وتعالی عما یشرکون؛ و خدا را آن چنان که باید ارج ننهادند، حال آن که در روز قیامت زمین یکجا در قبضه او و آسمان ها پیچیده شده به دست اوست. او منزه است، و برتر از آنچه [با وى] شریک مى گردانند.» (زمر/ 67) چنانچه آنان خدا را درست می شناختند، هرگز، قیامت را منکر نمی شدند.
ممکن نیست کسی خدا را درست بشناسد سپس بگوید: جهان آفرینش عاطل و باطل است، هر که هرچه کرد آزاد است و پس از مرگ مسئولیت و حسابی نیست، یا بگوید خدا انسان را رها کرده و برای او قانون آسمانی، شریعت و رسالتی مقرر نکرده است! بت پرستان حجاز قبول داشتند که نظام آسمان و زمین را خدا خلق کرده «ولئن سئلتهم من خلق السموات والأرض لیقولن الله؛ اگر از آنها بپرسى چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است مسلما خواهند گفت خدا.» (لقمان/ 25) اما خدای سبحان می فرماید: اینها خدا را درست نشناختند وگرنه منکر قیامت و نبوت نمی شدند. کمالاتی که مربوط به عقاید، اخلاق و اعمال صالحه است نیز به عقیده ی توحید بر می گردد پس معیار همه ی ارزشها به توحید بر می گردد و چون رسول خدا موحد تام و کاملترین انسان است، ارزش او از لحاظ توحید، از سایرین کاملتر است لذا اسوه ی دیگران بود، و ما موظف شده ایم راهی کوی چنین اسوه و قدوه ای باشیم، راه او را که همان روش توحیدی است طی کنیم، نه خود را بر دیگران تحمیل و نه دیگران را به خود دعوت نماییم: «ما کان لبشر أن یؤتیه الله الکتاب والحکم والنبوة ثم یقول للناس کونوا عبادا لی من دون الله؛ هیچ بشری که خدای سبحان به او نعمت کتاب آسمانی و حکم و داوری و سمت نبوت عطا کرده حق ندارد مردم را به خود دعوت کند.» (آل عمران/ 79) «ولکن کونوا ربانیین بماکنتم تعلمون الکتاب وبما کنتم تدرسون؛ بلكه [بايد بگويد] به سبب آنكه كتاب [آسمانى] تعليم مى داديد و از آن رو كه درس مى خوانديد علماى دين باشيد.» (آل عمران/ 79) یعنی گرچه کسی حق ندارد مردم را به سوی خود فراخواند و هواپرستی را به جای خداپرستی برگزیند، لیکن شما در پرتو تعلیم و تدریس ربانی مردم باشید.
پیغمبر مردم را به خود دعوت نکرد چون دستور رسمی دین و جزو تعلیمات ضروری هر مسلمانی است که در تمام نمازها گفته شود: پیامبر بنده ی خداست، «و أشهد أن محمدا عبده و رسوله» و نیز اجازه نداد کسی خود را بر دیگری تحمیل کند فرمود: ای اهل کتاب، شما از حضیض بردگی غیر خدا بالا آمده به مرحله ی توحید برسید، معلوم می شود آن کس که داعیه ی ربوبیت داشته باشد یا ربوبیت غیر خدا را امضا کند در حضیض ذلت است و اگر اهل کتاب عده ای را به عنوان ارباب اتخاذ کردند یا در دین خود غلو نمودند یا کسی خود را بر امت محروم و جاهل تحمیل کرد، از ناحیه ی پیامبر طرد شد. چون خود پیامبر دارای بینش توحیدی بود اجازه نمی داد کسی این مطلب عمیق و حق را نادیده بگیرد و اصرار داشت که این بینش را در دیگران ایجاد کند.
ما هم موظفیم این فکر را در خود احیا و ایجاد کنیم، جلالت و کرامت تنها از آن خدای سبحان است، اگر وجه الله را بردارند، انسان هالک است، حتی اگر شخص با تقوا بگوید من با تقوا هستم و چون با تقواها نزد خدا مکرمند من هم مکرم هستم این خیال، خیال باطلی است، چون تقوا هم چهره ای از چهره های لطف خداست که در آیینه ی وجود انسان متقی جلوه می کند، اگر دیگران کریم و با جلالند و از بقا سهمی دارند آیینه ای هستند که جلال و کرم و بقای خدای سبحان را نشان می دهند و رسول خدا آیینه ی تمام نما و مظهر اسم اعظم بود که همه ی اسمای الهی را نشان می داد، و چون بینش آن حضرت این بود که سراسر عالم امکان وجه خدا را نشان می دهد و ارزش هر کس به شناخت و نحوه ی جهان بینی اوست پس آن بزرگوار، از دیگر انسانها ارزشمندتر است.
هر انسانی بتواند به هر میزان فنای خود را ببیند و جلال و بقا و کرم خدا را نشان بدهد، به همان اندازه از ارزش وجودی برخوردار است وگرنه برای انسان کمال، جلال و بقایی منهای وجه خدا متصور نیست. قرآن در بعضی از بخشها مستقیما سیره ی علمی و آثار وجودی پیامبر اسلام را بیان می کند.
اسلام توحید سیره پیامبر اکرم جهان بینی اسلامی باورها در قرآن خداشناسی