مجموعه کتبی که عهد عتیق را تشکیل می دهند با مسائل مختلفی که در متون فلسفی مورد بحث قرار می گیرند، سر و کار مختصری دارند و شکل ادبی بعضی از این آثار، فی المثل ظاهر مناظرات موجود در کتاب ایوب و نیز کتاب جامعه حضرت سلیمان تا حدی، به مسائلی شبیه است که در برخی نوشته های فلسفی وجود دارد. به هر حال، آن نوع برداشت از فلسفه که حکمت کتاب مقدس را هم دربر می گیرد، جامع و فراگیرتر است اما در ازای این جامعیت، وضوح و قطعیت را از دست می دهد.
بنابراین، به نظر می رسد تا حدی این اعتقاد موجه باشد که (که غالبا هم معتقدند) تاریخ فلسفه یهود در اسکندریه و حدودا در آغاز تاریخ مسیحی آغاز شده؛ یعنی هنگامی که اولین تلاش قابل توجه انجام گرفت تا مفاهیم و روش های فلسفه یونانی برای سازش یافتن با واقعیاتی (یعنی تاریخ یهود آن گونه که در سنت دینی و وحی کتاب مقدس تفسیر شده) که از نظر فلسفی کاملا عجیب و غیر عادی بودند، مورد استفاده قرار گیرند.
فیلون
تلاش برای به کارگیری مفاهیم فلسفی یونانی به نفع اعتقادات یهودی، به وسیله فیلون یهودی اسکندریه بود. این جامعه، وی را در سال 39-40 زمانی که فکر می کرد دیگر پیر شده است، جزو نمایندگانی برگزید که آن ها را برای شکایت از آزار و اذیت وارده بر این جامعه به حضور کالیگولا (caligula)، امپراطوری روم فرستاد. فیلون، عالمی که تعالیم یونانی و یهودی را با هم درآمیخت، فیلسوفی با دیدگاهی به غایت مشکل است.
مشکلات عظیمی که هر پژوهشی را در باب برداشت اساسی فیلون از جهان به ستوه می آورد، از منشأهای مختلف برمی خیزد: بعضی از این مشکلات ناشی از جهل ما به نویسندگان فلسفی یونانی دوران فیلون است؛ زیرا از آنها فقط اطلاعات دست دوم داریم. هم چنین اطلاعات ما در مورد عقاید و تفکرات یهود در دوران پس از کتاب مقدس که می توان فرض کرد دیدگاه فیلون را (حداقل تا حدی و شاید به نحوی تعیین کننده) شکل داده باشند، ناکافی است.
به هرحال، به نظر می رسد فیلون با تورات شفاهی (oral law) آشنایی داشته است که در زمان او و عمدتا به وسیله «فریسی» های فلسطینی رشد کرد و بعدها در میشناه و دیگر آثار متعلق به نوشته های تلمودی به شکل مکتوب ثبت شد. او هم چنین از «اسن ها» که بسیار آنها را تمجید کرده است آگاهی داشت. احتمالا فیلون برخی عقاید کلامی این فرقه، دانش اخلاقی آنان و نیز نوشته های مشهور به اسم این ها را به دلیل هماهنگی با اهدافش برگزیده باشد.
هرمنوتیک به روش اصلی فیلون
به یک معنا، «هرمنوتیک» کار اصلی فیلون در طول حیات بود. از یک سو، وی مفاهیم یهودی را در قالب های فلسفی یونانی قرار داده و با این کار برای آن اعتبار عقلانی (و یا فرهنگی) فراهم آورد و از سوی دیگر، نشان داد که از دیدگاه یهودیت، بسیاری از عقاید یونانی بی نقص است و آن ها را می توان با آموزه های یهودی خود فیلون و با معنای تمثیلی متون کتاب مقدس سازگار تلقی نمود. خصوصیت موعظه گون بیشتر نوشته های او، مجال کافی را برای تلاش تفسیری به وی بخشید. او به دو مرجع استناد می جست: سنت دینی یهود و فلسفه یونانی، و این امر که او مواظب بود بر برتری اولی تأکید ورزد، احتمالا بیش از یک تأکید لفظی است.
فیلون در بسیاری از تأملات مذهبی خود، سنت یهودی را (در شکل خاصی که او پذیرفته بود) چنان تفسیر و تأویل نکرده بود که گویا تکرار محض عقاید فلسفی است، منتها به فراخور استعداد عقلانی و محدود بیشتر مردم؛ یعنی همان کاری که اکثر ارسطوئیان قرون میانه کردند.
می توان تا حد نسبتا معقولی استدلال کرد که فیلون در نکات محوری تفکرات خود، همانند تصورش از لوگوس، مفاهیم فلسفی را برای زرق و برق بخشیدن به عقاید اساسا غیر فلسفی به کار برده است.
یکی از کارکردهای اصلی لوگوس از نظر فیلون، این بود که به عنوان واسطه ای بین خدای متعال ناشناختنی و جهان به کار رود؛ دیدگاهی که محتملا با دیدگاه معاصران یهودی وی، در مورد «کلمه (لوگوس) خداوند» ارتباطی نزدیک داشت و از آن طریق فیلون مقصودش را عملی می ساخت. این مهم است که لوگوس خدا، از نظر فیلون جایی است که عالم مثل در آن قرار دارد. فیلون هم چنین این جهان را جهان معقول نامید.
مفهوم مثال در این جا به وضوح، مفهومی افلاطونی است و برداشت از آن این است که به اندیشه خدا درآمده است. تعبیر مورد استفاده فیلون ممکن است نشان این باشد که در زمان او فیلسوفان افلاطونی همانند افلاطونیان میانه و نوافلاطونیان می خواستند مثل را در ذهن خداوند جای دهند.
فیلون بهجت و جذبه عرفانی را (که احتمالا خود از آن تجربه شخصی داشته است) فوق تأملات فلسفی و کلامی قرار داد: «هنگامی که... خداوند به مثل (خورشید) نیمروز پیرامون روح می درخشد و نور ذهن (الهی)، آن را لبریز و پر می سازد و به وسیله انواری که به تمام اطراف آن می تابد، سایه ها از آن خارج می شوند.»
رویکرد فیلون، شیوه تفسیر او و طریقه تفکر او و همین طور برخی تصورات وی و مهمتر از همه اندیشه لوگوس، تأثیر قابل ملاحظه ای بر اندیشه مسیحیت اولیه بر جای نهاد، که با تأثیر (اندک) آن بر تفکر یهودی به هیچ وجه قابل مقایسه نبود. بعدها در قرون وسطی شناخت فیلون در بین یهودیان یا خیلی جزئی بود و یا در غالب موارد اصلا وجود نداشت.
نوشته های تلمودی
بدون تردید، اکثر یهودیان یونانی مآب به جوامع مسیحی جذب شدند. از سوی دیگر، آن دسته از فجایع تاریخی از قبیل: تخریب معبد بزرگ و سرکوب شورش های مختلف یهود به دست رومیان، احتمالا موجب عقبگرد روحی یهود از تمدن مسلط یونانی- رومی شده است که نوعی پافشاری ایشان بر استقلال خودشان بود. علاوه بر این، در نتیجه چنین فجایعی مرکز روحانی یهود به عراق منتقل شد. کشوری که بخشی از امپراطوری ایران بود و در قیاس با مناطق متعلق به امپراطوری روم، کمتر تحت نفوذ فرهنگ یونانی بود.
برخی نشانه ها از وجود یک معرفت فلسفی عامه پسند، و عمدتا رواقی، ممکن است در میشناه یافته شود. میشناه همان تورات شفاهی مدون است که در قرن دوم از تاریخ مسیحی در فلسطین تألیف شد و در نوشته های تلمودی بعد در فلسطین و عراق، به شکل مکتوب درآمد. این نشانه ها در مجموع، نسبتا ناچیز هستند. با وجود این، برخی محققان معتقدند تأثیر فلسفه یونان بر یهود فلسطین عمیق بوده است اما اگر بخواهیم به اختصار برگزار کنیم باید گفت این مسئله اثبات نشده است.
تأملات کلامی و جهان شناختی یهود، در «میدراشیم» (midrashim) آمده است که در آن به اسم تفسیر آیات کتاب مقدس، تفاسیر کنایی، داستان ها و اساطیر مطرح می شود و نیز در «کتاب آفرینش» (سفر یصیرا) (که کتابی است منسوب به ابراهیم و ترکیبی است از فرضیه ای در مورد پیدایش جهان و یک دستور زبان) هیچ گواه روشنی در مورد دوران کتابت این کتاب در دست نیست؛ هم قرن سوم و هم قرن ششم و یا هفتم بر اساس تاریخ تألیف مطرح شده است.
یکی از فرقه های قدیمی یهودی که در فاصله قرن دوم پیش از میلاد تا حدود قرن دوم میلادی می زیستند، آن ها اهل زهد و ریاضت بوده و در انتظار مسیح موعود معمولا در خارج از شهرها و درون غارها زندگی می کردند. برخی محققان طومارهای مشهور بحرالمیت را که در سال 1947 کشف گردید و در تحقیق و بررسی عقاید و احوال یهود قدیم اهمیت فراوانی دارد، منسوب به ایشان می دانند.