• «طول امل» و به تعبیر دیگر «آرزوهاى دور و دراز» از مهم ترین رذایل اخلاقى است که انسان را به انواع گناهان آلوده مى کند، از خدا دور مى سازد، به شیطان نزدیک مى کند و گرفتار عواقب خطرناکى مى سازد. البته اصل «آرزو» و «امید» نه تنها مذموم و نکوهیده نیست، بلکه نقش بسیار مهمى در حرکت چرخ هاى زندگى و پیشرفت در جنبه هاى مادى و معنوى بشر دارد. اگر امید و آرزو در دل «مادر» نباشد هرگز فرزندش را شیر نمى دهد و انواع زحمت ها و ناراحتى ها را براى پرورش او تحمل نمى نماید، همان گونه که در حدیث معروف نبوى (ص) آمده است: «الامل رحمة لامتى و لولا الامل ما رضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجرها؛ امید و آرزو، رحمت براى امت من است و اگر امید و آرزو نبود هیچ مادرى فرزندش را شیر نمى داد و هیچ باغبانى نهالى نمى کاشت» کسى که یقین کند مثلا امروز روز آخر زندگى اوست یا در آینده بسیار نزدیکى از دنیا مى رود، دست از همه کار مى شوید و در واقع موتور زندگى او خاموش مى شود و چرخ هاى آن از کار مى افتد و شاید یکى از دلایل مخفى بودن پایان عمر هر کس همین باشد که چراغ پر فروغ امید و آرزو در دلش خاموش نشود و به تلاش هاى زندگى ادامه دهد.
همان گونه که در حدیثى از حضرت مسیح (ع) مى خوانیم: «در جایى نشسته بود و پیرمردى را مشاهده کرد که با کمک بیل به شکافتن زمین مشغول است (و تلاش گرم و مستمرى براى کار کشاوزى دارد) حضرت مسیح (ع) به پیشگاه خدا عرضه داشت: «خداوندا امید و آرزو را از او برگیر!» ناگهان پیرمرد بیل را به کنارى انداخت و روى زمین دراز کشید و خوابید، کمى بعد حضرت مسیح (ع) عرضه داشت: «بارالها! امید و آرزو را به او بازگردان!» ناگهان مشاهده کرد که پیرمرد برخاست و دوباره مشغول فعالیت و کار شد! حضرت مسیح (ع) از او سؤال کرد که من دو حال مختلف از تو دیدم، یک بار بیل را به کنار افکندى و روى زمین خوابیدى، اما در مرحله دوم ناگهان برخاستى و مشغول کار شدى؟! پیرمرد در جواب گفت: «در مرتبه اول فکر کردم من پیر و ناتوانم و آفتاب لب بامم، امروز بمیرم یا فردا خدا مى داند، چرا این همه به خود زحمت دهم و این همه تلاش کنم؟ بیل را به کنار انداختم و بر زمین خوابیدم! ولى چیزى نگذشت که این فکر به خاطرم خطور کرد از کجا معلوم که من سال هاى زیادى زنده نمانم؟ افرادى مثل من بودند و سال ها عمر کردند، انسان تا زنده است زندگى آبرومند مى خواهد و باید براى خود و خانواده اش تلاش کند، برخاستم و بیل را گرفتم و مشغول کار شدم»
به همین دلیل براى ایجاد تحرک بیشتر در گروه هاى مختلف اجتماعى باید امید به آینده را در دل آنها زنده نگه داشت. ولى همین امید و آرزو که رمز حرکت و تلاش انسان هاست و مانند قطرات حیات بخش باران، که سرزمین هاى مرده را زنده مى کند، سرزمین دل انسان را زنده نگه مى دارد، اگر از حد بگذرد به صورت سیلابى ویرانگر در مى آید و همه چیز را با خود مى برد و سرانجام انسان را غرق دنیاپرستى و ظلم و جنایت و گناه مى کند. به همین دلیل پیامبر اکرم (ص) «طول امل» را یکى از دو دشمن بسیار خطرناک براى انسان ها شمرده و فرموده است: «ان اشد ما اخاف علیکم خصلتان اتباع الهوى و طول الامل، فاما اتباع الهوى فانه یعدل عن الحق، اما طول الامل فانه یحبب الدنیا؛ شدیدترین چیزى که از آن بر شما مى ترسم دو خصلت است: پیروى از هوا و آرزوى طول و دراز، زیرا هواپرستى شما را از حق باز مى دارد و اما آرزوى دور و دراز شما را حریص بر دنیا مى کند».
• درمان طول امل
همیشه براى علاج قطعى بیماری ها به ریشه کن کردن اسباب آن باید پرداخت و تا اسباب بیمارى ریشه کن نشود درمان ها سطحى و ناپایدار است و به تعبیر دیگر جنبه مسکن را دارد. با توجه به این اصل اساسى و با توجه به ریشه هاى درازى آرزوها به خوبى مى توان نتیجه گرفت که براى زدودن آثار طول امل و از میان بردن آن باید به تفکر و اندیشه پرداخت. از یک سو باید انسان خود را به خوبى بشناسد و بداند موجودى است آسیب پذیر که فاصله میان مرگ و زندگى او بسیار کم است، امروز سالم است و پر نشاط، فردا ممکن است گرفتار سخت ترین بیماری ها یا اندوه بارترین مصایب گردد، امروز قوى و غنى و قدرتمند است، فردا ممکن است از ضعیف ترین و فقیرترین افراد باشد و نمونه هاى آن صفحات تاریخ بشریت را پر کرده است. از سوى دیگر باید درباره بى اعتبارى دنیا بیاندیشید که «از نسیمى دفتر ایام بر هم مى خورد» و فراموش نکند نادر شاه قدرتمند «شبانگه به دل قصد تاراج داشت» «سحرگه نه تن سر، نه سر تاج داشت»! آرى با «یک گردش چرخ نیلوفرى، نه نادرها به جا مى مانند و نه نادرى»! از سوى سوم به این حقیقت بیندیشد که ما اعتقاد به معاد و سراى آخرت و حساب و کتاب الهى و پاداش کیفر اعمال داریم و این جهان را منزلگاهى در مسیر یک سفر طولانى مى دانیم و برنامه ما در این جهان آماده شدن و اندوختن زاد و توشه است نه اقامتگاهى براى همیشه ماندن! و نیز اندیشه کند که حرص در اندوختن و ذخیره کردن اموال و برنامه ریزى براى رسیدن به آرزوها و آمال، هرگز مایه سعادت انسان نمى شود، بلکه دائما او را به درد و رنج گرفتار مى سازد و اندیشه کند که مهمترین آرامش، آرامش روح و وجدان است که آن از طریق تقوا و توکل بر پروردگار فراهم مى شود نه از طریق حرص و ولع و دنیاپرستى! بهترین راه براى وصول به این هدف همان است که در حدیث نبوى معروف آمده است فرمود: «خذ من دنیاک لاخرتک و من حیاتک لموتک، و من صحتک لسقمک، فانک لاتدرى ما اسمک غدا؛ از دنیایت براى آخرتت بهره گیر و از زندگانیت براى مرگ (و زندگى بعد از آن) و از تندرستیت براى زمان بیمارى استفاده کن، چرا که نمى دانى فردا نام تو چیست (آیا تو را زنده مى نامند یا جزء مردگان، سالم مى گویند یا بیمار؟)»
عامل دیگر براى آرزوهاى دراز هواپرستى و عشق به دنیاست، هر قدر از این علاقه کاسته شود دامنه آرزوها کوتاه تر مى گردد و به عکس هر اندازه انسان دلبستگى بیشتر به دنیا پیدا کند، دامنه آرزوها گسترده تر مى شود. براى رسیدن به این هدف، یعنى کوتاه کردن دامنه آرزوها یکى از مؤثرترین راه ها یاد مرگ است که پرده ها را از جلو چشم بصیرت انسان بر مى گیرد و واقعیت هاى زندگى را براى او آشکار مى سازد. به همین دلیل امیرمؤمنان على (ع) در پایان خطبه 99 از نهج البلاغه مى فرماید: «الا فاذکروا هادم اللذات، و منغص الشهوات، و قاطع الامنیات؛ به هوش باشید و به یاد چیزى بیفتید که لذات را در هم مى کوبد و شهوات را بر هم مى زند و آرزوها را قطع مى کند» و در حدیث دیگرى از نبى اکرم (ص) مى خوانیم که در ضمن سخنانش فرمود: «عد نفسک فى اصحاب القبور؛ خود را جزء مردگان حساب کن (تا گرفتار طول امل نشوى)» و نیز در نقطه مقابل این معنى از امیرمؤمنان على (ع) نقل شده است که فرمود: «اکثر الناس املا اقلهم للموت ذکرا؛ آنها که آرزوهایشان بیشتر است کمتر به یاد مرگ مى افتند» راه دیگر براى مبارزه با طول امل مطالعه پیرامون پیامدهاى بسیار شوم آن است.
آرى توجه به این نکته که آرزوهاى دراز سرچشمه بسیارى از گناهان و رذایل اخلاقى دیگر است و از علل مهم قساوت قلب و فراموشى آخرت و سبب زندگى پر رنج و ذلت بار و محرومیت از مواهب و نعم الهى و از حجاب هاى ضخیم معرفت و آگاهى محسوب مى شود، سبب مى گردد که انسان به فکر علاج و درمان بیفتد و پیش از آنکه سیلاب طول امل کاخ سعادت او را ویران سازد به فکر چاره بیفتد، از دامنه آرزوهایش بکاهد و به صف خردمندان و سعادتمندان بازگردد و آرزوها را در حد معقول و شایسته مهار کند.
امیرمؤمنان على (ع) مى فرماید: «حاصل المنى الاسف و ثمرته التلف؛ حاصل آرزوهاى دراز تأسف است و ثمره آن تلف شدن (عمر و امکانات و سعادت انسان) مى باشد»! در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «احذروا الامانى فانها منایا محققة؛ از آرزوهاى دراز بپرهیزید که مرگ هاى مسلم در آن نهفته است».
در اینجا دو نکته قابل توجه است: نخست اینکه در طب مادى براى درمان بسیارى از بیماری هاى جسمى و روانى به فکر جانشین مى روند، یعنى خواسته هایى که انسان را به بیمارى مى کشاند به خواسته هاى برترى تبدیل مى کنند که منتهى به سلامت او گردد، مثلا کسى که علاقه زیادى به مواد چربى و نشاسته اى دارد و سبب بیمارى هاى گوناگون در او شده به استفاده از کمیت قابل ملاحظه از میوه و سبزى سالم هدایت مى کنند و یا افرادى که معتاد به مواد مخدرند، اعتیادهاى سالمى براى آنها پیش بینى مى کنند. این نکته در بیماری هاى اخلاقى نیز صادق است، به این ترتیب که معلم اخلاق آرزوهاى دراز مادى را به آرزوهاى معنوى نسبت به پاداش الهى در سراى آخرت تبدیل مى کند و عشق به علم و دانش و معرفة الله را جایگزین عشق به مال و جاه و مقام مى سازد.
نکته دیگر اینکه آرزوها مراتبى دارد، گاه انسان آرزو مى کند عمر بسیار طولانى یا جاویدان! داشته باشد، همان گونه که قرآن درباره گروهى از قوم یهود مى فرماید: «...یود احدهم لو یعمر الف سنة...؛ (آنها چنان علاقه به دنیا دارند که) هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر کند» (بقره/ 96) اگر هزار سال به معنى تعداد باشد دلیل بر تقاضاى عمر بسیار طولانى است و اگر عدد تکثیر باشد دلیل بر تقاضاى عمر نامحدود است. گروهى آرزوهایى در مراحل پایین تر دارند، آرزوى صد سال زیستن، پنجاه سال، ده سال یا کمتر، از روایات استفاده مى شود که همه اینها جزء آرزوهاى دراز محسوب مى شود (البته در صورتى که هدف جنبه هاى مادى و زرق و برق دنیا باشد، نه جنبه هاى معنوى و الهى و کمک به پیشرفت جامعه انسانى). از سوى دیگر امانى و آرزوها انواع مختلفى پیدا مى کند، گاه آرزوها به سوى مسائل مادى هدف گیرى مى کند و گاه مقام و گاه شهوات و گاه همه اینها. تمام اقسام آرزوهاى دور و دراز، زشت و نکوهیده است هر چند بعضى زشت تر از بعض دیگر محسوب مى شود.