عجب و خودپسندی درخت خبیثی است که ثمرة آن بسیاری از گناهان کبیره و امور هلاک کننده انسان است واین درخت در دل هر که ریشه کند، کار او به کفر و شرک و بالاتر از آن ها می رسد. امام علی (ع) می فرمایند: «ما اضر المحاسن کالعجب؛ هیچ چیز مانند خودپسندی به نیکی ها ضرر نمی رساند.» (غررالحکم، 7086) شناخت مضرات و آفات عجب می تواند عامل محرکی برای ترک این صفت ناپسند باشد. در ادامه به برخی از آثار منفی عجب اشار می کنیم.
1- هلاکت معنوی انسان
عجب موجب هلاکت و نابودی معنوی انسان می شود و ایمان و اعمال انسان را به باد فنا مى دهد و فاسد مى کند. امام صادق (ع) می فرمایند: «من دخله العجب هلک؛ به هر کس خودپسندی راه یابد، نابود می شود.»
2- تسلط شیطان
عجب و خودپسندی موجب تسلط شیطان بر انسان می شود. در این باره، پیامبر اعظم (ص) می فرمایند: حضرت موسی (ع) (به شیطان) فرمود: «... فقال موسى فأخبرنی بالذنب الذی إذا أذنبه ابن آدم استحوذت علیه قال إذا أعجبته نفسه و استکثر عمله و صغر فی عینه ذنبه؛ مرا آگاه کن از گناهی که اگر انسان آن را انجام دهد، بر او تسلط پیدا می کنی.» شیطان گفت: «هنگامی که از خودش خوشش آید و عملش را زیاد به شمار آورد و گناهش به نظرش کوچک بیاید (بر او تسلط پیدا می کنم)»
3- فاسد شدن عبادت
حضرت امام سجاد (ع) در دعای مکارم الاخلاق اینگونه از خداوند درخواست می کنند: «عبدنی لک و لا تفسد عبادتی بالعجب؛ مرا به بندگى خود گیر و عبادتم را با عجب و غرور تباه مکن» بنابراین متوجه می شویم که عجب به عبادات موجب فاسد و بی اثر شدن آن می شود.
4- کوچک شمردن گناهان و بدی ها و بزرگ شماردن اعمال شایسته
عجب موجب می شود که شخص گناهانی را که مرتکب شده کوچک و بی اهمیت بشمارد؛ در نتیجه آنها را فراموش کرده و به خاطر نمى گذراند و اگر گاهى به خاطرش بگذرد اعتنایى نمى کند و آن را بى اهمیت و ناچیز مى شمارد و در نتیجه کوششى براى تدارک و تلافى گناهان نمى نماید، بلکه گمان مى برد که خدا آن ها را خواهد آمرزید. در حالی که امیرالمومنین (ع) می فرمایند: «أشد الذنوب ما استهان به صاحبه؛ سخت ترین گناه آن است که به جا آورنده اش آن را خوار شمارد» (نهج البلاغه، حکمت 348) همچنین اگر عبادتى از انسان خودپسند سر بزند، آن را بزرگ مى شمارد و به آن شاد مى شود و بر خدا منت مى گذارد و نعمت توفیق و قدرتى را که خدا براى آن به او داده فراموش مى کند و وقتى گرفتار چنین عجبى شد از درک آفات و معایب اعمال خود غافل مى شود. و کسى که در اندیشه بررسی آفات اعمال خود نباشد کوشش او به هدر مى رود، زیرا اگر اعمال ظاهرى خالص و از آفات منزه نباشد، سود نمی بخشد. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «لا تستکثروا الخیر و إن کثر فی أعینکم؛ خوبی را زیاد نشمارید، هر چند در نظر شما زیاد آید» (الأمالی للصدوق، ص 433). امام علی (ع) نیز در توصیف بندگان صالح خدا می فرمایند: «إن لله عبادا.. لا یستکثرون له الکثیر و لا یرضون لهم من أنفسهم بالقلیل یرون فی أنفسهم أنهم أشرار و إنهم لأکیاس؛ همانا خدا را بندگانی است که.... زیاد را برای او زیاد نمی شمارند و از خویشتن به عبادت کم رضایت نمی دهند، خود را مردمانی بد می بینند، در حالی که افرادی زیرک و نیکوکارند» (بحارالانوار ج 75، ص 309)
5- اعتماد بر نفس و اعمال خود و غفلت از خودسازى و اصلاح نفس
وقتی که شخص خودپسند دچار دو آفت قبل شد، این باور را پیدا می کند که همه اعمالش خوب است و باید از او تقدیر گردد. در این صورت او کى به فکر اصلاح خویش خواهد افتاد؟! کسى به دنبال خودسازى مى رود که بر این باور باشد که مشکلى دارد. امام علی(ع) می فرمایند: «من أعجب بحسن حالته قصر عن حسن حیلته؛ کسی که به حال خوبش عجب داشته باشد، از انجام تدبیر خوب برای نفسش باز می ماند.» (غررالحکم، 7114) چنین شخصی بر خودش و اعمالی که انجام می دهد اعتماد کند و در نتیجه خود را از خداوند بی نیاز دانسته و به فضل او توجه نمی کند، و بر خدا لازم می داند که به او اجر و ثواب دهد و گمان می کند که اگر با عدل هم با او رفتار شود مستحق ثواب است. وقتى این حالت بر روح او مسلط شد، دیگر جایی براى التجاء، توبه، انابه، استغفار و بازگشت به سوى خداوند برای او باقی نخواهد ماند. بعید نیست گفته شود که این اثر از همه آفات و آثار عجب بدتر است. چون عجب او موجب شده که گمان کند که مشکلى ندارد. هرگز چنین کسى به پزشک روح مراجعه نخواهد کرد بلکه اگر به او گفته شود تو بیمار هستى حتما با ناباورى طرف را مخاطب قرار داده که این مشکل شماست نه مشکل من. امام علی (ع) می فرمایند: «الإعجاب یمنع الازدیاد؛ خودپسندی مانع پیشرفت و کمال است» (نهج البلاغه، حکمت167)
6- عدم قبولى سایر اعمال
مرحوم شیخ صدوق که یکى از بزرگ ترین محدثین شیعه است در کتاب خصال روایتى از امام صادق (ع) نقل می کند که آن حضرت فرموده اند: «قال إبلیس لعنة الله علیه لجنوده إذا استمکنت من ابن آدم فی ثلاث لم أبال ما عمل فإنه غیر مقبول منه إذا استکثر عمله و نسی ذنبه و دخله العجب؛ شیطان می گوید اگر من در سه چیز بر فرزند آدم چیره و غالب گردم دیگر هیچ باکى ندارم که او چه مى کند. زیرا که سایر اعمال او هرگز پذیرفته درگاه خداوندى نیست: هنگامی که عمل خود را بسیار بداند و گناه خویش را فراموش کند و عجب در او راه یابد.» (خصال، باب الثلاثه، ح 86)
7- اشتباه در عقاید و نظرات علمی
اگر انسان به رأى و عقل و علم خود عجب و غرور داشته باشد از پرسیدن و استفاده علمی و مشورت کردن با دیگران باز مى ماند، پند کسى را نمى شنود و نصیحت هیچ نصیحت کننده ای را نمى پذیرد و در نتیجه اگر در عقیده اش اشتباه کرده باشد، به اشتباه خود پی نمی برد و گمراه باقی می ماند. به خصوص در مورد عقاید دینی که اشتباه در آنها موجب خروج از جاده هدایت می شود. اما اگر وى خودش را متهم کند و به نظر خود تکیه نکند و با دانشمندان مشورت کند و به نظرات دیگران اهمیت بدهد، از این انحراف در امان می ماند. در حدیثی از امام هادی (ع) در این باره می خوانیم: «العجب صارف عن طلب العلم داع إلى الغمط و الجهل؛ خود پسندی از طلب علم باز می دارد و به تحقیر دیگران و جهل فرا می خواند.» (بحارالأنوار ج69، ص 200)
8- خود را برتر از دیگران دیدن (کبر)
کبر ثمره و زائیده عجب است، زیرا که عجب خودپسندى است و کبر بزرگى کردن بر دیگران و خود را برتر از دیگران دانستن است. خود خواهی و حب زیاد نفس باعث می شود که وقتی انسان در خود کمالى دید، حالت خود پسندی و سروری به او دست دهد که به آن حالت «عجب» می گویند و وقتی در اثر همین خودپسندی و حب نفس، دیگران را فاقد آن کمال گمان کند، حالت دیگرى به او دست می دهد که عبارت است از خود را برتر دیدن، که به آن «کبر» می گویند.
9- دچار شدن به ریا
یکی دیگر از مفاسد عجب آن است که انسان را به ریا وادار می کند. زیرا که معمولا اگر انسان اعمالش را ناچیز شمارد و اخلاقش را فاسد بداند و ایمانش را قابل نشمارد و به صفات و اعمال خودش مغرور نباشد، بلکه خود و همه چیز خود را زشت و پلید داند، آنها را در معرض نمایش نیاورده و خودنمایى نمی کند: «متاع فاسد زشت را به بازار مکاره نبرند». ولى اگر خود را کامل و اعمالش را قابل دید، در صدد نشان دادن آنها به دیگران بر می آید و خود فروش می شود.
10- ضایع شدن عقل
امیرالمومنین (ع) می فرمایند: «عجب المرء بنفسه احد حساد عقله؛ خوشامد انسان از خود و خودپسندی یکی از حسودان عقل اوست.» (نهج البلاغه، حکمت 212 ) حسود با آنچه به آن حسودی می کند دشمن است و می خواهد او را به زمین بزند و نابود کند. عجب هم می خواهد عقل را از مقام خودش ساقط کند. چنانچه ایشان می فرمایند: «العجب یفسد العقل؛ خودپسندی عقل را فاسد و تباه می کند.» (غررالحکم، 846) دلیل این تأثیر منفی عجب بر عقل این است که یکی از حالات و قوایی که در عقل انسان (منظور از عقل در اینجا عقل عملی است که کارکرد آن ادراک اموری است که سزاوار است انسان آنها را انجام دهد) تأثیر دارد، طغیان هوا و هوس ها و احساسات لجاج آمیز و تعصب آمیز و امثال اینها است، زیرا منطقه و حوزه این بخش از عقل (عقل عملی) به دلیل اینکه مربوط به عمل انسان است همان حوزه و منطقه احساسات و تمایلات و شهوات است. این امور اگر از حد اعتدال خارج شوند و انسان محکوم اینها باشد نه حاکم بر اینها، در برابر فرمان عقل فرمان می دهند، در برابر چراغ عقل گرد و غبار و دود و مه ایجاد می کنند، دیگر چراغ عقل نمی تواند پرتو افکنی کند. مانند دانش آموزی که عقل او می گوید برای موفق شدن در تحصیل باید خوب درس بخواند ولی میل به تنیلی و... در مقابل ندای عقل او را وسوسه می کنند که به سراغ بازی و تفریح برو. بدیهی است که اگر این وسوسه ها زیاد باشد، جوان ندای عقل خود را نشنیده و چراغ فطرت را ندیده می گیرد و با خود می گوید فعلا برویم خوش باشیم تا ببینیم بعدها چه می شود. با نیروی عقل می توان در مقابل هر دشمنی ایستادگی کرد. ولی اگر دشمنی پیدا شود که بتواند عقل را بدزدد پس او از همه دشمنان خطرناک تر است.
11- تنهایی انسان و دشمنی دیگران با او
امیرالمومنین (ع) می فرمایند: «لا وحدة أوحش من العجب؛ هیچ تنهایى از عجب وحشتناک تر نیست» (نهج البلاغه، حکمت 113) عجب تنهایى وحشتناکى است که آن که به این بیمارى مبتلا شده را زیر شکنجه غربت خرد مى کند. جالب توجه این که از نظر روانشناسى هم حقیقت همین است. هر که مبتلا به ناز و دلال گردد و به دارایى مال و ثروت، زیبایى، اخلاق خوب و علم و... خود ببالد در واقع با این ناز و کرشمه خود را تنها مى کند و دیگران به راحتى از او گسسته و جدا مى شوند او بى یار و یاور مانده و کمتر کسى مایل است که چنین شخصى را تحمل کند. و حتی به دشمنی دیگران با او منتهی می شود. امام علی (ع) می فرمایند: «ثمرة العجب البغضاء؛ میوه خودپسندى، دشمنى و کینه توزى است.»