طوفان نوح در تورات در سفر پیدایش از باب ششم تا نهم (6:1 تا 9:29) چنین آمده است: «چون آدمیان در روى زمین شروع به تزاید کردند و از آنها دخترانى متولد شدند، پسران خدا دیدند که دختران انسان چه زیبا هستند و از آنها براى خود همسرانى اختیار کردند. پس یهوه گفت: «روح من دیگر نباید براى همیشه در انسان باقى بماند، زیرا که او نیز از گوشت است، لیکن عمر او صد و بیست سال خواهد بود.» در آن ایام مردان تنومند در زمین بودند و بعد از هنگامى که پسران خدا به دختران آدمیان درآمدند و آنها از ایشان اولاد زاییدند، ایشان جبارانى بودند که در زمان سلف مردان نامور شدند. یهوه دید که شرارت بشر در روى زمین افزایش یافته است و توجه و دل او پیوسته به بدى و شر مى گراید.
پس یهوه پشیمان شد که انسان را در روى زمین ساخته است و در دل محزون گشت. یهوه گفت: «انسان را که خلق کرده ام از روى زمین محو سازم و با او همه حیوانات، خزندگان و پرندگان هوا را; چون که از خلقت آنها پشیمانم.» اما نوح در نظر یهوه التفات یافت. (پیدایش، 6: 1-9) یهوه براى نابود کردن همه مخلوقات زمین به نوح فرمان مى دهد که براى خود یک کشتى بسازد که طول آن سیصد و عرض آن پنجاه و ارتفاعش سى ذراع باشد و درون وبیرونش را قیراندود کند. «زیرا اینک من طوفان آب را بر زمین مى آورم تا هر جسدى را که روح حیات در آن باشد از زیرآسمان هلاک گردانم و هر چه بر زمین است خواهد مرد.» (پیدایش، 6:17)
یهوه عهد خود را با نوح استوار مى سازد و به وى اطمینان مى دهد که «تو و پسرانت و زوجه ات و ازواج پسرانت به کشتى در خواهید آمد.» آن گاه یهوه از نوح مى خواهد تا از جمیع حیوانات جفتى به کشتى ببرد تا زنده بماند و از هر آذوقه اى که خوردنى است ذخیره نماید.»
در گزارش دیگرى آمده: «از همه بهایم پاک هفت هفت نر وماده با خود بگیر و از بهایم ناپاک دو به دو نر و ماده. و از پرندگان آسمان نیز هفت هفت نر و ماده را تا نسلى بر روى تمام زمین نگاه دارى.» (پیدایش، 7: 2-3) آن گاه یهوه به نوح اعلام مى کند که بعد از هفت روز دیگر، چهل روز و چهل شب باران مى باراند و جمیع موجودات را در زمین از بین مى برد. پس آن روز (روز هفدهم ازماه دوم سال ششصدم عمر نوح) فرا رسید. یهوه بارانى عظیم بر روى زمین جارى کرد و جمیع چشمه هاى لجه آسمان را باز کرده، چهل روز تمام آب بر زمین فرو ریخت تا همه جا را سیل فرا گرفت و قله کوه ها نیز در آب فرو رفتند. و یهوه محو کرد هر موجودى را که بر روى زمین بود از آدمیان و بهایم و حشرات و پرندگان آسمان; و نوح با آنچه همراه وى در کشتى بود فقط باقى ماند. و آب بر زمین صد و پنجاه روز غلبه یافت. (پیدایش، 7: 23 و 24)
عاقبت به خواست یهوه آب ها ساکن گردید و باران بند آمد و در روز هفدهم از ماه هفتم کشتى بر کوه هاى آرارات قرار گرفت. بعد از چهل روز نوح دریچه کشتى را بازکرد. ابتدا زاغى را رها کرد; او بیرون رفت و بازگشت. پس کبوترى را رها کرد تا ببیند آیا آب از روى زمین کم شده است یا نه; اما کبوتر چون مکانى براى نشستن نیافت به کشتى برگشت. هفت روز دیگر باز کبوتر را رها کرد. در وقت عصر کبوتر بازگشت و در منقار وى برگ زیتون تازه اى بود، پس نوح دانست که سطح آب پایین رفته است. پس هفت روز دیگر کبوتر را باز رها کرد و او دیگر برنگشت. عاقبت در روز اول از ماه اول سال ششصد و یکم از عمر نوح زمین خشک شد و نوح و همراهانش به دستور یهوه در روز بیست و هفتم از ماه دوم از کشتى خارج شدند و دوران جدیدى براى نشو و نماى موجودات و آدمیان در جهان آغاز شد.
در این روز نوح مذبحى براى یهوه برپا کرد و از همه حیوانات و پرندگان پاک گرفته، بر مذبح قربانى هاى سوختنى تقدیم کرد. یهوه بوى خوش بویید و در دل گفت: «بعد از این دیگر زمین را به سبب انسان لعنت نکنم; زیرا باطن انسان از طفولیت با شرارت آمیخته است و بار دیگر همه حیوانات را هلاک نکنم، چنان که کردم. مادامى که جهان باقى است زرع و حصاد و سرما وگرما و زمستان و تابستان و روز و شب موقوف نخواهد شد.» (پیدایش، 8: 21 و 22)
در پایان این داستان مى خوانیم یهوه با نوح و اولاد او عهد و میثاق مى بندد تا آنها را بر روى زمین افزایش دهد و همه موجودات دیگر هراسى از آنان در دل داشته باشند. یهوه فرمود که انسان از همه حیوانات و نباتات مى تواند تغذیه کند; فقط از گوشتى که در آن هنوز خون وجود دارد نباید بخورد. یهوه هرگز طوفان دیگرى نخواهد فرستاد و زمین را فاسد و خراب نخواهد کرد. نشان این میثاق نیز رنگین کمانى است که یهوه در آسمان ارائه مى دهد تا هرگاه بر آن مى نگرد به یاد این میثاق افتد.
داستان طوفان نوح و به راه افتادن سیل بزرگ و نابودى موجودات زمین، تقریبا قدمتى سه هزارساله دارد و در افسانه ها و داستان هاى عامیانه از جایگاه خاصى برخوردار بوده است. این واقعه، بنابر شواهد علمى و نظریه برخى از دانشمندان، در اصل احتمالا به دوره آب شدن آخرین یخچال هاى دوره یخبندان مربوط مى شود. این افسانه در یاد و خاطره ملل مختلف جهان و اقوامى که از دوران ماقبل تاریخ نیز زنده بودند، به اشکال مختلف نمایان شده است. در تعداد بسیارى از این روایات که در سطوح مختلفى از فرهنگ ها و ادیان و مذاهب بشرى در سراسر دنیا مشهود است، طوفان نتیجه گناه و یا خطاى مذهبى انسان تلقى شده، و نیز گاهى فقط و فقط خواست یک موجود الهى در پایان بخشیدن به وجود بشر است. روشن کردن علت حدوث این طوفان در روایات بین النهرین کار دشوارى است.
از بعضى اشارات چنین درک مى شود که خدایان به سبب «معصیت کاران» چنین اراده کرده اند، و بر طبق روایتى دیگر هیاهوى غیر قابل تحمل انسان ها موجب شد تا خشم انلیل برانگیخته شود. بنابراین اگر در فرهنگ هاى دیگر نیزبه بررسى اسطوره هایى بپردازیم که طوفان قریب الوقوعى را پیش بینى کرده اند، چنین درمى یابیم که علت اصلى این طوفان به طور کلى در گناهکارى انسان ها، و یا در کهنگى و فرتوتى عالم خلاصه مى شود. به حکم تنها واقعیت موجود، یعنى واقعیتى زنده و سودمند، عالم خود به تدریج ویران مى شود و به سبب ناتوانى زوال مى یابد و این دلیلى است براى آن که عالم دوباره آفریده و بازسازى شود. به عبارتى دیگر طوفان نوح در بعد جهانى وقوع حادثه اى است که به صورت نمادین در جشن سال نو روى مى دهد; یعنى «پایان کار عالم» و کار بشرى گناهکار، جهت امکان بخشیدن به خلقتى نوین است.
درباره طوفان نوح بیش از ششصد نوع مختلف افسانه و داستان گوناگون در میان اقوام و ملل باستانى رواج دارد که در چهارگوشه دنیا نسل به نسل به ارث رسیده است. تفاوت هایى که در این افسانه ها دیده مى شوند، عموما در نوع برداشت هر قوم از کم و کیف این فاجعه خودنمایى مى کند; به طورى که هر یک از آنها نوع کشتى نجات، دلایل تفسیرى خشم خدایان و آسمان، روش زندگى بعدى نجات یافتگان و حتى احتمال تکرارمجدد این فاجعه را با توجه به محل جغرافیایى و زیستگاه خود تبیین و تعریف کرده اند. افسانه هایى از این دست که در طول قرون به یاد بشر مانده اند، جملگى نشان مى دهند که این فاجعه سیلى عالم گیر بوده و بعضا سیلاب هایى مهیب توام با آتش و زمین لرزه نیزروایت شده است. بنابر روایات، عامل چنین طوفانى برخورد زمین با شهابى عظیم و یاآب شدن ناگهانى یخچال ها و کوه هاى یخ بوده که سبب انحراف سیاره زمین، جابه جایى رشته کوه ها، و همین طور غرق شدن جزایر بزرگ در اقیانوس ها شده است.
در فرهنگ هاى جوامع پیش از مسیحیت، در سواحل غربى اروپا، خاطراتى ازشهرهایى که ناگهان در اعماق دریاها فرورفته اند باقى مانده است. در این وقایع سیلاب هاى وحشتناکى همه چیز را غرق کرده و جزایر متعددى از اقیانوس اطلس همراه با ساکنان آنها یکى پس از دیگرى به عمق آب ها فروغلتیده و تنها اندکى از فاجعه نجات یافته اند. توصیف واضح ترى از این فاجعه هولناک را مى توان در حماسه اى از سرزمین ایسلند به نام ادآ یافت: «کوه ها با شدتى بسیار به هم مى خورند و آسمان نیز به دو نیم مى شود. خورشید به خاموشى مى گراید، و زمین به اعماق دریاها فرو مى رود. ستارگان تابناک ناپدید شده و همه جا را آتش فراگرفته و شعله هاى آن زبانه کشیده و تا اوج آسمان بالا مى رود.» در داستان ها و افسانه هاى آمریکاى باستان نیز بارها به بروز حوادث ناگهانى وطوفانهایى اشاره شده است که علت اصلى آنها چیزى جز باران آسمان بوده است. در افسانه هاى قبایل سرخ پوست هوپى ساکن بخش هاى غربى ایالات متحده، به طوفانى اشاره شده است که بدون باریدن باران و تنها بر اثر امواج کوه پیکرى که از دریا برخاسته و خشکى ها را فرا گرفته، به وجود آمده است: «قاره ها از هم شکافتند و در اعماق امواج فرو رفتند.» در این حادثه قوم هوپى به کوهى پناه برده و نجات یافتند; در حالى که «تمام شهرهاى بزرگ و ساکنان متکبرشان را آب فرا گرفته بود.»
بابلیان و سومرى ها نیز در اساطیر خویش طورى از امواج کوه پیکر و باران یاد کرده اند که گویى همه از ژرفاى اقیانوس سرچشمه گرفته اند. شاید هم هم زمانى فجایع آسمان با امواج سهمگین برخاسته از اقیانوس گویاى این واقعیت باشد که در واقع سیل نیز فاجعه اصلى نبوده، بلکه نتیجه مجموعه اى از بلایا و حوادث وحشتناک ترى بوده است. داستان طوفان بابلى، که به طور قطع از روایت سومرى اخذ شده، داراى شرح و بسط بیشترى نسبت به داستان سومرى هاست، و از سویى در روایت بابلى، همانند آنچه در تورات آمده، در جریان گزارش واقعه به جزئیات حادثه و چگونگى آن توجه بیشترى شده است. در نتیجه مى توان نوعى هماهنگى و همانندى بین دو داستان بابلى و روایت تورات مشاهده کرد. این شباهت به قدرى آشکار است که محققان متفقا آنها را دو صورت از یک حکایت مى دانند. با این همه، موارد اختلافى نیز بین دو داستان مشاهده مى شود.
به طور کلى تشابهات موجود بین این دو داستان را مى توان به ترتیب ذیل خلاصه کرد:
1. خبر سیل و طوفان قریب الوقوعى توسط خدا به قهرمان داستان (زیوسودراى سومرى، اوتناپیشتیم بابلى و نوح تورات) داده مى شود.
2. به او ساختن یک کشتى بزرگ، همراه با دادن نقشه و مختصات دقیق آن، توصیه مى شود (در روایت بابلى اضلاع این کشتى صد و بیست و ارتفاع آن صد و چهل ذراع، اما در روایت تورات طول آن سیصد و عرضش پنجاه و ارتفاع آن سى ذراع قید شده است).
3. بدنه کشتى براى جلوگیرى از نفوذ آب به داخل قیراندود مى شود.
4. وى انواع جانوران را به صورت جفت، اعم از پرنده و چرنده و درنده و خزنده، وحشى و اهلى، با خود به کشتى مى برد. البته در گزارش دیگرى از تورات [پیدایش، 7: 2و 3] آمده: «از همه بهایم پاک و پرندگان آسمان هفت هفت نر و ماده و از بهایم ناپاک دودو نر و ماده».
5. زمان و مدت طوفان معین مى شود (در روایت بابلى طوفان هفت روز به طول مى انجامد اما در تورات چهل روز و چهل شب).
6. بر اثر جارى شدن سیل تمامى موجودات و انسان ها که در خارج کشتیند نابود مى شوند.
7. پس از انقضاى مدت تعیین شده طوفان و سیل فرو مى نشیند و کشتى بر قله کوهى آرام مى گیرد (نام این کوه در روایت بابلى نیسیر و در تورات آرارات ذکر شده است).
8. شخص نجات یافته جهت اطلاع از وضعیت خشکى، پرندگانى را از کشتى بیرون مى فرستد که آخرین آنها باز نمى گردد (در روایت بابلى سه پرنده رها شده به ترتیب کبوتر، پرستو و کلاغند، اما در نقل تورات ابتدا زاغ و پس از آن سه بار و به فاصله هفت روز، کبوترى رها مى شود، البته با این تفاوت که کبوتر تورات با آوردن برگ زیتون تازه پیامى از امید مى آورد; در حالى که طبق داستان بابلى، کلاغ از کشتى نجات یافته دورشده، به دلیل دست یافتن به غلات و دانه هاى دورمانده از یغماى سیل دیگر بازنمى گردد).
9. وى پس از یافتن خشکى و به شکرانه نجات یافتن، براى خدا یا خدایان قربانى مى گذراند (در روایت بابلى پس از گذرانیدن قربانى شراب مقدس مى نوشد، اما در روایت تورات از تقدس شراب خبرى نیست و نوح به شکرانه نجات، فقط از همه حیوانات و پرندگان پاک بر مذبح ساخته خویش قربانى هاى سوختنى تقدیم مى کند).
10. خدا یا خدایان قربانى را مى پذیرند.
11. به او از جهت آینده اطمینان داده مى شود.
بین این دو روایت از نظر دینى و اخلاقى به اختلافات و تضادهایى نیز برمى خوریم:
1. در سفر پیدایش مى خوانیم که طوفان براى تنبیه انسان هاى گنهکار و نابودى شریران فرستاده شد: «یهوه به نوح گفت: انتهاى تمامى بشر به حضورم رسیده است; زیرا که زمین به سبب ایشان پر از ظلم شده است و اینک من ایشان را با زمین هلاک خواهم ساخت.» (پیدایش، 6:13) در حالى که در روایت بابلى این واقعه به خاطر هوى و هوس خدایان (و به روایتى دیگر به جرم ایجاد سر و صداى آدمیان و بر هم زدن آرامش خدایان) رخ مى دهد.
2. به نظر نویسنده یا نویسندگان سفر پیدایش، نوح چون شخص برگزیده اى بود وخدا او را در حضور خود عادل دید، از خطر طوفان محفوظ ماند; در حالى که در داستان بابلى شخص نجات یافته (اوتناپیشتیم) به کمک یکى از خدایان (اآ) که ظاهرا هواخواه ودوستدار او بود و در نقش جاسوسى راز تصمیم خدایان را بر وى فاش کرد، از خطر جان سالم به در مى برد.
3. داستان تورات مبتنى بر یکتاپرستى است، در حالى که روایت بابلى به ابتدایى ترین نوع شرک و اعتقاد به خدایان متعدد متکى است; به این معنا که در روایت بابلى این فکر به طور کاملا آشکار مشهود است که خدایان خود نیز بعد از انگیزش طوفان از آن واقعه سخت به هراس افتادند، چنان که پس از فرار به آسمان «به لانه ها خزیدند و در کناردیوارها قوز کردند» لیکن در روایت تورات خداوند (یهوه) را از شدت طوفان هرگز بیم و هراسى روى نداد.
4. بنا به روایت بابلى یکى از خدایان با وجود خشم و عدم رضایت دیگران شخصى را از خطر سیل مى رهاند و در آخر به کسى که نجات یافته، عمر جاوید عطا شده است ودر میان خدایان جایى بدو واگذار مى شود، در حالى که به نوح تورات نه عمر جاوید داده مى شود و نه مقام خدایى.
با این همه، از این اختلافات که بگذریم، باید بگوییم که این دو روایت نقل یک واقعه با شالوده اى یکسان است که یکى مؤید دیگرى است. دکتر ادوارد شى یرا این پرسش را مطرح مى کند که آیا تطابق این دو داستان، شاهد صحت کلام تورات است یا نه؟ و خود پاسخ مى گوید: «بعضى خواهند گفت: آرى، چنین است! این خود برهانى مؤکد است بر وقوع حادثه طوفان; ولى بعضى دیگر خواهند گفت: نه، چنین نیست، بلکه این دلیل محکمى است که یهود اساطیر خود را از بابلى ها اقتباس کرده اند.»
این گفته ادوارد شى یرا دقیقا نظریه دکتر هاوارد تیپل و برخى از ناباوران است که اعتقاد به داستان نوح و کشتى او را نه تنها اشتباه، بلکه گمراه کننده مى دانند. دکتر تیپل در کتابى موسوم به یاوه اى به نام کشتى نوح آورده که چگونه یهودیان و پیشگامان مسیحیت توانسته بودند افسانه سومرى- بابلى را به خود اختصاص داده و در سراسر جهان به عنوان داستان بسیار مهیجى گسترش دهند، در حالى که هیچ گونه مدرک تاریخى و زمین شناسانه اى نداشتند. البته با وجود نظریاتى از این دست، باید گفت که به هیچ وجه نمى توان داستان طوفان نوح را از اصل مورد شک و تردید قرار داد. زیرا همان طور که مى دانیم، علاوه بر عقیده پیروان ادیان الهى (یهود، مسیحیت و اسلام)، این داستان در افسانه ها و اساطیر اقوام و ملل مختلف جهان نیز وجود داشته و از جایگاه خاصى برخوردار بوده است.
داستان تاریخی حضرت نوح (ع) عذاب الهی اسطوره بین النهرین تورات افسانه