مطالعه در دین ایران پیش از زرتشت به آریایی های اولیه، بازمی گردد. آریاها در روزگار ودائی، دارای باورهای ساده ای بودند. آنها بیشتر پدیده های طبیعت چون خورشید، ماه، ستارگان، آسمان و سپیده دمان را می پرستیدند و برای آنها قربانی می کردند، موجودات سودمند و نورانی را دئوه ها یعنی آخشیج های درخشنده می نامیدند و خدایان بزرگشان اینان بودند. ایندرا (خداوند تندرو جنگ)، وارونا (خداوند آسمان پر ستاره)، میترا (خداوند خورشید) و آگنی (خداوند آتش) در عصر ودائی جمعیت آریاها رو به گسترش رفت و به تیره های و دسته های چندی بخش گردید. در این میان دو دسته مهمتری که به آریاهای ایرانی و آریاهای هندی نامبردار و از سایر گروهها بزرگتر بودند، از یکدیگر جدا شدند. افراد نخستین راه باختر و سرزمین فلات ایران در پیش گرفتند و اعضای گروه دوم به جنوب رود سند کوچ کرده و به اعتبار زیستگاه خود سند (هندی) خوانده شدند.
متخصصان اجرای آداب و رسوم مذهبی
هر چند که روش مذهب و پرستش آریایی ها مبتنی بود بر بزرگداشت و جنبه خدابخشی به عناصر طبیعی، اما به طور کلی در مورد مراسم مذهبی و آیینی و امور طبیعی و فوق طبیعی دارای تشکیلات و روش های ویژه ای نبودند. در آغاز به معنی خاص کاهن و روحانی وجود نداشت و رئیس خانواده مراسم مذهبی را انجام می داد. اما سرانجام با پیشرفت زمان و گرد آمدن گروههای کوچک و بزرگ، و پیچیدگی نسبی مراسم و مذهبی، ایجاب شد تا متخصصانی در این مورد پیدا شوند و لذا به وجود آمدند. در ابتدا هر خانواده ای به اجیر کردن یکی از این متخصصان بسنده می کرد و اینها مردمانی بودند که از مقامی اجتماعی چنانکه بعدها رایج شد برخوردار نبودند بلکه در خانواده ها هم چون یک خدمت کاری به شمار بودند که مأمور رسیدگی و مراقبت در اجرای آداب و رسوم مذهبی بود. این چنین روشی به موجب اسطوره هایی که در مورد زندگی زرتشت به زبان پهلوی برای ما باقی مانده است، قابل مطالعه می باشد. در این اسطوره ها می خوانیم که هر گاه خانواده ها نیازی به انجام مراسم آیینی، یا قربانی و مراسم نثاریا دارد و درمان و مشورت داشتند، از این گونه کاردان ها که کرپن Karapan نامیده می شدند، دعوت می کردند تا به خانه آنان آمده و کارشان را انجام دهند.
پرستندگان در آغاز یک گروه از موجودات فوق طبیعی را به نام ایزدان نورانی پرستش می کردند در زمانهای اولیه این عناصر به هیچ وجه صورت و شکل مشخصی نداشتند و شاید پرتوهایی بودند بسیار محو و در هم از تأثرات درونی آدمی که به وسیله انگیزش رویدادهای خارجی ایجاد می شد. اما اندکی نگذشت که اندیشه خیال پرداز و فعال آدمی برای روشن نمودن وضع این عناصر مبهم به فعالیت پرداخت و این ایزدان نورانی به زودی به وسیله قیاس به نفس انسانها، به صورت شخصیت هایی در آمدند انسان منش، با احساسات، نیازمندی ها و تمایلات آدمیان.
در رأس این خدایان، یک پروردگار بزرگ در آسمان قرارداشت و شاید در آغاز میان شعبه هایی از آریاییان، الهه مادر، یا زمین وجود نداشته است، و جای او را همان خداوند بزرگ یا مظهر آسمان پر می کرده است. این افراد یا ایزدان نورانی به ترتیب از دو جنس مخالف، یعنی مذکر و مونث بودند و با روابط زناشویی و بار آوری به هم مرتبط می شدند. اما این روابط موجب آن نمی شد که هر زوج و زوجه ای به کار واحدی بپردازد بلکه هر یک از این ازواج به کارهای ویژه خود می پرداختند، و این انعکاسی بود از روابط عادی زناشویی میان آریایی ها. در میان ایزدان نورانی که از آنان یاد شد، تنها پدر آسمان بود که تشخیص و وضع مبهمی نداشت. اما بقیه ایزدان نورانی چنان مبهم و نامشخص بودند که آریایی ها در هر سرزمینی که به عنوان فاتح و یا مهاجم وارد می شدند، خدایان بومی به راحتی در قالب این ایزدان نورانی مقامی یافته و این عناصر مبهم تشخیص می یافتند.
در میان آریاییان اعتقاد به سرنوشت یا تقدیر وجود داشت و آن را به نیرویی مافوق انسان و خدا نسبت می دادند. این سرنوشت آن چنان بود که چون روش متدینان امروزی با دعا و نذر و قربانی تغییر پیدا نمی کرد و حتی سحر و جادو نیز قادر نبود تا راه سرنوشت را از مرحله ای که بایستی بپیماید بگرداند. اما این تقدیر و سرنوشت گرایی آریایی به زودی در مناطقی که آریایی ها نفوذ پیدا می کردند به صور مختلفی از واکنش های آدمی متجلی می شد. در هندوستان و شمال اروپا به عنوان اصلی قبول شده و مانع فعالیت و کوشش های قهرمانی می شد، اما در ایران بر خلاف آن، قهرمانان می جنگیدند و کوشش می نمودند تا سرانجام با رستاخیز فکری و اصلاح زرتشت، اصل ارداده آدمی اعلام شد، هر چند اعتقاد به اصل محتوم جبر و تقدیر «بخت» در آیین های زروانی، میترایی، مزدیسنایی هم چنان باقی و پایدار ماند.
عدم اعتقاد آریایی ها به وجود خدایان حیوانی و جنیان و ارواح
یکی از ویژگی های آیین آریایی ها، عدم اعتقاد آنان به وجود خدایان حیوانی و جنیان و ارواح بی شمار بود. البته آریایی ها به وجود روح معتقد بودند، اما در سامان کار مردگان روشی داشتند که جسدشان را می سوزانیدند و به این وسیله معتقد بودند که هرگونه روابط روحی میان متوفی زندگان قطع شده و ارواح دیگر نمی توانند در کار زندگان به هیچ وجه دخالتی داشته باشند و با چنین روشی به نظر بعید می رسد که نیاکان پرستی رواج داشته باشد. البته در دوران بعدی، اعتقاد به جن و پری و ارواح و عناصر مینوی و نادیدنی فراوان میان این اقوام رسوخ یافت که زاییده و پیدا شده از شکل نخستین باورهای آنان مبنی بر آنی میسم یا جان گرایی بود.
اعتقاد به خداوند مرگان
اعتقاد به خداوند مرگان، که نخستین آدمی بود که مرگ او را در رسید و به ییما yima موسوم است که در ریگ ودا یاما yama ذکر شده، ستایش آذر یا عبادت نار از آداب و رسوم بسیار قدیمی ایرانیان است و دارای اهمیتی خاص بوده و آن را هم با تشریفات و مناسکی شبیه به آنچه که در هندوستان انجام می داده اند آریایها مردمی سلحشور و خود ساخته بودند و پشت کردن به دشمن را گناهی بس بزرگ می شمردند. مهر یا میترا که خورشید خدا نام دارد، میان ایران و هند مشترک است و خدای نور و روشنایی به شمار می رفت، گاو نیز در این دین، دشمن میترا و کلیه جانداران و رهنمون تاریکی و جهل است. میترا ابتدا گاو نر را مغلوب ساخته و سپس قربانی کرد و از خون او کلیه جانداران را زندگی بخشید. میترا خالق و نجات دهنده ارواح است که میان خداوند و مردم واسطه می باشد.
در نظر آنان، مهر پرستی دین رستگاری و نجات است، و همچنین دارای نوعی عرفان است که تعلیمات آن موجب خوشبختی در جهان و عمر جاودان پس از مرگ می باشد. به طوری که در کتابهای ودا و اوستا مذکور است و همچنین بنابر کتیبه ای که در «بوغارکوی» در نزدیکی شهر آنکارا از زمان تمدن هیتی ها (Hitites) در 1907 میلادی کشف شده ثابت می کند که آرین های اساطیری به وجود خدایان متعدد معتقد بوده اند، که هم اکنون بعضی از آن خدایان مانند آلهه میترا، وارونا و ایندرا، در هند مورد ستایشند. آرین ها پس از ورود به ایران، با بومیان آمیخته شده و آئین پرستش طبیعت را با عقاید مغان بومی که معتقد به نور و ظلمت بودند، و ایمان به سحر و جادو داشتند، ترکیب نمودند. آریائی ها به دو نیروی خیر و شر که زائیده زروان هستند، اعتقاد داشتند ولی مغان که بومیان ایران بودند به دو نیروی نور و ظلمت معتقد بودند. و به وجود دوازده فرشته تحت نظارت زروان ایمان داشتند این دوازده فرشته عبارت بودند از باد، گاو، اسب، شتر، گراز، ببر، کلاغ، قوچ، بز، مرد جنگاور، ماهی، نامعلوم.
این دوازده فرشته در اوستا قسمت بهرام یشت جزو ستاره شناسی آمده و 12 برج را تعیین می کند که در عرب این ماهها به صورت عربی نوشته شده و برج نامعلوم را سرطان نامیده و ابونصر فراهی آنها را به صورت یک شعر زیبا در آورده است.
برجها دیدم که از مشرق برآوردند سر *** جمله در تسبیح و در تحلیل حی لایموت
چون حمل چون ثور چون جوزا سرطان و سد *** سنبله میزان و عقرب قوس و جدی و دلو و حوت
آنچه از مذهب معمول در ایران پیش از زرتشت بر ما معلوم است و از عباراتی که، در اوستا به آئین مردم پیش از آن زمان اشاره کرده، استنباط می شود که دین عامه مردم ایران در آن دوره باستانی عملا همان آیینی بوده که در کتب چهار گانه (ودا) ملاحظه می شود. بدین معنی که اکثرا خلایق، قوای فعالیت را می پرستیده و آنها را دیوا می گفته اند و با کلمه ودا مذکور در ریگ ودا منطبق می شوند، مانند آفتاب و ماه و ستارگان و خاک و آب و آتش و باد، که تجسم نیروهای طبیعی هستند در میان قوای علوی، خدای ایندرا (Indra) مذکور در ودا برجسته تر است، زیرا که اوست کشنده اژدها و آورنده باران ولی او را رب ارباب و خدای خدایان نیز نباید دانست.
پرستش میترا
در ایران ایندرا تحت الشعاع میترا Mitra قرار گرفته و او خدای عام است، که تمام قبایل و طایف آریایی باستانی در هرجا و هر کشور او را می ستوده اند. در کتیبه ای که از زمان هیت ها در آسیای صغیر کشف گردید، اشاراتی به میترا شده است و او را میدراشیل (Midrashill) نام می نامیده اند، که ظاهرا معبود طوایف میتانی Mitani یعنی قبایل آریایی ساکن کوهستانهای شمال عراق (بین النهرین) بوده است. میترا نزد سایر آرینهای ایران نیز حرمتی به سزا داشته او را خدای جنگ و خدای روشنایی می دانسته اند و به همین سبب یونانیها و رومیها او را خدای آفتاب گفته اند و این نیز اعتقاد ایرانیان بوده است. میترا خدایی است که حافظ عهد و میثاق و نگاهبان قول و قرار است.
اورانوس
در پیمان کتیبه هیتی، خدایی دیگر در پهلوی میترا مذکور است به نام اوراواناشیل (Urawanashil) که ظاهرا نام همان معبودی است که یونانیان او را اورانوس (Uranus) نامیده اند و در کتاب ودا از او با نام (varuna) وارونا یاد شده است. اورانوس او خدای گنبد آسمان و حافظ و نگهبان نظم جهان است و مردم باستانی برای او، اوصاف و شئون عالیه قایلند. از مأخذ موجود چنین مستفاد می شود که سکنه ایران در آن ازمنه دیرین معتقد به ترتیبی عام و انتظامی تمام در جهان بوده اند، که هم به صورت طبیعی و هم به صورت اخلاقی حکمفرمایی می کنند و او را به زبان خود اشا Asha یا آراتا Arata می نامیدند و عدل و داد و راستی را از صفات خاصه ی او و آن را همزاد و همددش ریتا (Rita) یا آسوین (Auin) می دانستند و در کتاب ودا به نام ریتا از آن یادشده است و یک کتیبه دیگر از هیتی ها به دست آمده که از آن به نام ناشاد تیانا (ashadtiana) تعبیر شده است. بعدها نزد ایرانیان آن دو به صورت ذات واحد در آمده آن را وایو (vaya) لقب دادند که به معنی باد است.