در هر جامعه با توجه به قومیت، آداب و رسوم و فرهنگ و مذهب یک سری محرمات وجود دارد که تابو آن جامعه است. این عقوبت ها بخاطر خطری است که توتم جامعه را تهدید یا بر دوش آن سنگینی می کند. تخطی از این تابوها مستوجب کیفر است که این کیفر خود به خود و هم توسط جامعه صورت می گیرد. این عقوبت ها بخاطر خطری است که توتم جامعه را تهدید یا بر دوش آن سنگینی می کند. تابو در لغت به معنای تحریم، منع شده، نهی شده و حرام است این لغت در زبان فارسی معادل نداشته طبق لفظ انگلیسی آن استعمال می شود. این واژه از ریشه taboo که در زبان مردم پولیتری معنای مقدس از آن بر می آید گرفته شده است. معنای تابو حرام شده و محترم و مختص می باشد و مفهوم دیگر آن اضطراب انگیز، خطرناک، ممنوع و پلید است که مخالف تابو «نوآ» نام دارد و به معنی در دسترس همگان می باشد. با کلمه تابو نوعی تهدید و منع همراه است و اساسا در منع ها و قیود تجلی می کند.
تابو حاکی از خصلتی است که برای یک شخص یا یک چیز پذیرفته شده است و تماس با آن یا استفاده از آن را برای دیگر مردم ممنوع می سازد. تابو ممنوعیتی است که شامل انسان، حیوان یا گیاه می شود و این از آن رو است که این موجود از نیرویی برتر و یا مانا برخوردار است که سبب می شود انسان یا حیوان یا گیاه را در تصرف نیروی درونی نگه دارد. بدین جهت هر تماس با آن خطرناک بوده و باید از نزدیک شدن به آن پرهیز نمود. تخلف کننده از این امر که با این موجود تماس پیدا کند به نیرویی مبتلا می شود که برای سایر مردم خطرناک و مضر می شود. تابو بر اساس موقعیت زمانی، مکانی، فرهنگی و اجتماعی متفاوت است و بیشتر تابع عرف است تا خردمندی. در بعضی موارد محرمات تابویی ظاهرا بر هیچ دلیلی مبتنی نیستند و منشا آنها مجهول است در حالی که کسانی که زیر سیطره آن بسر می برند طبیعی جلوه می کنند. از موارد ابتدائی آن را می توان کنترل نگاه به جنس مخالف و در بعضی موارد خودداری از بعضی امور در روابط با جنس مخالف غیر از محارم است که همگی طبیعی و گاهی ارزش تلقی می شوند. (غیرت، شرم، تعصب و... البته بصورت افراطی). تابو انواع مختلفی دارد که به طور کلی به دو دسته مستقیم و غیر مستقیم تقسیم می شوند. تابو های مستقیم منعیاتی هستند که مستقیما توتم را تهدید می کنند مثل کشتن حیوان ماکولی که توتم است (مثل گوزن شمالی در میان سرخپوست های آپاچی در آمریکای شمالی) و تابوهای غیر مستقیم اعمالی است که به واسطه انجام آن به طور غیر مستقیم توتم تهدید می شود. هدفهای تابو مربوط به قلمروهای مختلف است مانند پیشگیری از آشفتگی هایی که ممکن است در جریان انجام گرفتن برخی وقایع مهم زندگی از قبیل تولد، تعلیم و تربیت، ازدواج، اعمال جنسی، حفظ دارائی، ابزار و... پیش آید. اگر ما برطبق مفهوم کلی کلمه، تابو را عبارت از هر نوع منعی بدانیم که بوسیله آداب و رسوم تحمیل و یا در قوانین مقرر گردیده و به موجب آن دست زدن به یک شی یا تصاحب آن یا بکار بردن پاره ای از کلمات ممنوع، تحریم و نهی شده است می توان گفت که هیچ قوم و درجه ای از فرهنگ را نمی توان یافت که در آن نتایج مضر ناشی از تابو وجود نداشته باشد. چیزی که جالب است این مطلب است که هر فردی تابو را زیر پا بگذارد خود تابو خواهد شد مثلا هر فردی که در قبیله آپاچی گوزن شمالی را بکشد خود تابو می شود یعنی نزدیک شدن به وی و برقراری ارتباط با وی قطع و منع می شود. منشاء واقعی تابو همانست که ابتدائی ترین و بادوام ترین غرایز انسانی (آب، غذا، غریزه جنسی و...)، از آن سرچشمه گرفته است. در حقیقت تابو وسیله ای برای دور ماندن از اضطراب و استرس است. فروید اعتقاد دارد که در آغاز، تابوها از طریق پدر و مادر و مراجع اجتماعی منتقل شده اند ولی این امکان وجود دارد که در نسل های بعد به عنوان یک استعداد روانی موروثی، شکلی «سازمان یافته» پیدا کنند.
فروید معتقد است که تابو، مفهومی است که اعتقادی حرام و لازم الاجتناب از آن استنباط می شود. رومیان قدیم به آن «ساسرد» و یهودیان «کادوش» می گفتند. به زعم وی تابو یا محرمات قدیمی ترین مجموعه قوانین غیر مدون بشری است. آنچه از این تعاریف می توان استنباط کرد این است که در جوامع بدوی و ابتدایی و قبیله ای یکسری نهی ها و تحریم های غیر مدونی وجود داشته که صرفا مذهبی یا اخلاقی هم نبوده دلایل عقلی و منطقی اشان مجهول و نامعلوم است. این نهی ها از نظر کسانی که زیر سیطره این تابوها نیستند غیر منطقی به نظر می رسد در حالی که از نظر افراد قبیله این موارد امری طبیعی و مسلم پذیرفته شده که حتی دنبال یافتن دلایل منطقی و عقلانی آن هم نیستند. این افراد معتقدند که نقض این تابوها منجر به کیفر مستقیم و طبیعی مثل مرگ، بیماری و سایر بلایا می شود و در صورت نقض کردن تابو برای جلوگیری از بلایا باید طی تشریفاتی کفاره خاصی داده شود که گاهی کفاره آن سنگسار شدن یا تحمل سایر طرف مرگ شکنجه آمیز است. تابو را ناشی از نیروی مرموزی به نام «مانا» می دانند که در اشیاء یا اشخاص خاص باعث تقدس «sacredness» و یا نحوست و پلیدی «profane» آن می شود که در اثر تماس با آن از یک شیء یا شخص به سایرین منتقل می شود. چنانچه «نوبا »های آفریقای شرقی معتقدند اگر وارد خانۀ سلطان که در عین حال مقامی مذهبی است بشوند، قطعا خواهند مرد،و بر آنند که اگر به هنگام ورود شانۀ چپ خود را عریان کنند و این توفیق شامل حالشان شود که پادشاه دست خود را بر آن بگذارد، می توانند از خطر مرگ برهند».
در قرن بیست و یکم هم آثاری ازاین دست بسیارند گر چه محتوای تابوها تغییر کرده است. فروید می گوید:«به طور مبهم این احساس در ما وجود دارد که تابوی بدویان پولیتری به آن حد هم که در بدو امر ممکن است جلوه کند برای ما غریب و بیگانه نیست و نیز منع هایی که به حکم عرف و اخلاق به وجود آمده است و ما به آن گردن می گذاریم در خصوصیات اصلی به تابوی بدوی نزدیک است و توضیح ماهیت خاص تابو می تواند بر اصل و منشأ «مبهم» احکام قطعی خودمان پرتویی بیفکند».