تعریف ادب
معنی لغوی ادب عبارت است از: فرهنگ، دانش، هنر، حسن معاشرت، شیوه پسندیده، آزرم، بزم آرایی با سخن و در اصطلاح، نام دانشی است که قدما آن را شامل علوم ذیل دانسته اند: لغت، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، عروض، قافیه، قوانین، خط، قوانین قرائت که بعضی اشتقاق و انشاء را هم بدان ها افزوده اند.
ادب درسی و ادب نفسی
علم و ادب را از لحاظ تأثیری که در باروری ذهن ادب آموز و دانایی و توانایی او در آفرینش آثار ادبی مطلوب و کسب فصاحت و بلاغت، هم چنین به سبب اثراتی که در تلطیف روح و شکوفایی فضایل اخلاقی انسان دارد، به ادب درس و ادب نفس تقسیم کرده اند. ادب درس (اکتسابی) شامل دانش هایی است که بدان اشارت شد. آموختن این علوم که به منزله ارکان ادب اکتسابی به شمار می روند و ساختمان کلام بلیغ و شیوایی نوشتار و گفتار مبتنی بر آنهاست، بر طالبان ادب لازم است، چه بدون آشنایی با این علوم نه قدرت تشخیص محاسن و معایب کلام و نقد و ارزشیابی آثار ادبی برای کسی میسر می شود، و نه امکان آفرینش ادبی و منظور از ادب نفس یا ادب طبیعی، تهذیب نفس یا کمال نفسانی و اخلاقی و آراستگی به صفات پسندیده و اخلاق حمیده است که در حقیقت باید هدف و نتیجه ادب اکتسابی باشد و از دست یابی به آن مسئولیت و تعهد شخص ادیب، نویسنده، شاعر یا سخنور، به وجود آید.
تعریف ادبیات
ادبیات جمع ادبیه (منسوب به ادب) است و دانش های ادبی و آثار ادبی را شامل می شود. از نظرگاه دانش زیبایی شناسی در زبان فرانسه ادبیات، هنر بیان نیات به وسیله کلمات است و این معنی تقریبا معادل مفهومی است که از «واژه» استنباط می شود.
ادبیات جلوه گاه اندیشه ملت ها
بنابراین تعریف، شاعران و نویسندگان و سخنوران که آفریننده کلام زیبا در قالب شعر و نثر هستند، هنرمندند و آثار ادبی هر ملت نیز گنجینه ای است از مظاهر هنری افراد آن ملت که در تحریک اندیشه و احساس انسان ها قدرتی نافذ و پایدار ایجاد می کند و این آثار از لوازم زندگی ملت هایی است که از تمدن برخوردارند، زیرا هم چنان که علوم ریاضی و منطق، تعقل را پرورش می دهد، آثار ادبی ذوق و احساس را جلا و دقت خاصی می بخشند و در تربیت نفس و خردمندی و باروی ذهن نقشی مؤثر دارد. ادبیات یکی از گونه های هنر است و کلمات، مصالح و موادی هستند که شاعر و نویسنده با بهره گیری از عواطف و تخیلات خویش آن هارا به کار می گیرد و اثری ادبی پدید می آورد. در آثار ادبی، نویسنده و شاعر می کوشد اندیشه ها و عواطف هنری خویش را در قالب مناسب ترین و زیباترین جملات و عبارات بیان کند. این آثار همان گفته ها و نوشته هایی هستند که مردم در طول تاریخ آنها را شایسته نگهداری می دانند و از خواندن و شنیدن شان لذت می برند. زبان و ادبیات جلوه گاه اندیشه، آرمان، فرهنگ و تجارب و روحیات یک جامعه است.
انسان ها در گذر زمان از زبان برای انتقال پیام ها، عواطف و اندیشه های خویش بهره جسته اند و از ادبیات که زبان برتر است به عنو ان ابزاری در انتقال بهتر، بایسته تر و مؤثرتر اندیشه خود استفاده کرده اند. ادبیات، در تلطیف احساسات، پرورش ذوق و ماندگار کردن ارزش ها و اندیشه ها سهمی بزرگ و عمده بر دوش داشته است. به همین دلیل هر اندیشه ای که در قالب مناسب خویش ریخته شود پایا و مانا خواهد بود. ادبیات، مکتوب شده فرهنگ است. فرهنگی که در جان و ذهن و روح انسان هاست. حال این ادبیات ممکن است در تجلی اولش صورت شفاهی داشته باشد یا کتبی. اما امروزه وقتی از ادبیات نام می بریم معمولا صورت کتبی آن را در نظر می آورند. اما این همه ادبیات نیست؛ یعنی ادبیات شفاهی هم بسیار مهم است، ادبیاتی که کتابش حافظه ذهن انسانی است و خیال می تواند آن را ضبط و ربط بدهد. از همان ابتدای زندگی انسان و پیدایش زبان و خط، ادبیات به عنوان وسیله ای برای بروز احساسات و عواطف درونی بشر به وجود آمد. حتی نقاشی هایی که بر دیواره های غارها وجود دارد بیانگر نوعی علاقه انسان به روایت رویدادها، بیان احساسات و به تصویر کشیدن تصورات ذهنی اوست که می تواند به عنوان بخشی از ادبیات تلقی گردد.
ویژگی های مهم خلق اثر ادبی
دکتر عبدالحسین زرین کوب در تعریف ادبیات می نویسد: «به طور کلی ادبیات آنگونه سخنانی است که از حد سخنان عادی برتر و والاتر بوده و مردم آن سخنان را در خور ضبط و نقل دانسته اند و از شنیدن آنها دگرگون گشته اند و احساس غم و شادی یا لذت و الم کرده اندپس واضح است که یکی از ویژگی های مهمی که هر اثر باید داشته باشد تا در جمله آثار ادبی به حساب آید پایندگی و ماندگاری آن اثر در طول زمان است. به طور کلی اگر کسی که قصد دارد به آفرینش ادبی بپردازد به هدف ادبیات که همان بیان احساسات و عواطف درونی انسان است، ناظر باشد به طور حتم اثری که خلق می کند دارای ویژگی پایندگی (هر چند که پایندگی آثار بزرگ ادبی را نداشته باشد) خواهد بود؛ زیرا عواطف بشری امریست که دستخوش تغییر در طول زمان نمی شود و همواره ثابت است؛ به عنوان مثال مفهوم عشق در تمام دوران ها وجود داشته و همواره ستایش شده است.
اگر به دو ویژگی دیگر آثار ادبی یعنی گستردگی و مقبولیت نیز بنگریم کسی می تواند اثری خلق کند که این سه ویژگی یعنی پایندگی، گستردگی و مقبولیت را داشته باشد. حال می توانیم علت شباهت آثار بزرگ ادبی جهان را -با وجود تفاوت در زمان، مکان و زبان آنها- دریابیم؛ زیرا عامل به وجود آورنده همه آنها همان بیان درونیات و به عبارت دیگر آفرینش ادبی بوده است.»
همانطور که گفته شد ادبیات نمود بیرونی احساسات، تفکرات و عواطف درونی انسان است که برای جلوه دادن این نمود بیرونی از زبان استفاده می کنیم. به طور کلی یکی از دلایل پیدایش زبان شاید همین میل انسان به بیان آنچه در درونش می گذرد باشد. می توان گفت زبان به عنوان پلی بین احساسات و ادبیات عمل می کند و به احساسات نمود بیرونی می بخشد پس بدون زبان، بیان احساسات و به طور کلی آفرینش ادبی ممکن نیست.
البته درست است که ادبیات به وسیله زبان بیان می شود ولی نباید از تفاوت های اساسی که این دو با هم دارند غافل شد. در بسیاری از اوقات زیبایی و دلپذیری ادبیات به علت اینست که قواید خشک زبانی را می شکند و پا را از آن فراتر می گذارد. یعنی ادبیات به زبان، صورت ادبی می دهد و به آن طراوت و زیبایی می بخشد. شاید بشود گفت که ادبیات قواعد مخصوص به خود را دارد که با قواعد زبانی متفاوت است؛ اینکه ما برای اطلاع از قواعد ادبی به کتب نقد ادبی مراجعه می کنیم نه دستور زبان دلیلی برای این مطلب است.
تقسیم ادبیات از جهت شیوه بیان
ادبیات را از دیدگاه شیوه بیان و شکل ظاهری می توان به دو دسته کلی نظم و نثر تقسیم کرد، که هر کدام شامل بخش های کوچک تری هستند. نظم و شعر از نظر ظاهری به وسیله قالب های شعری: غزل، قصیده، مثنوی، قطعه، شعر نو یا نیمایی،...... شناخته می شود. نثر را نیز می توان به انواع ساده، مسجع، متکلف،...... تقسیم بندی کرد. این تقسیم بندی ها غالبا بدین خاطر صورت می گیرد که ما بتوانیم آثار ادبی را بطور جزئی تر و تخصصی تر بررسی کنیم.
ادبیات از جهت مفهوم و پیام درونی
از دیدگاه مفهوم و پیام درونی ادبیات را به چهار دسته کلی: حماسی، غنایی، نمایشی و تعلیمی تقسیم می کنند. که هر اثر ادبی (چه نظم و چه نثر) را می توان در یکی از این دسته ها قرار داد. البته ممکن است یک اثر ادبی را بتوان در چند دسته جای داد که البته صحبت در مورد مشخصه ها و آثاری که به هر یک از دسته ها تعلق دارند در چهارچوب این بحث نیست.
به طور خلاصه می توان گفت ادبیات برای بیان احساسات، تفکرات و عواطف بشری به وجود آمد. دکتر عبدالحسین زرین کوب در مورد آثار ادبی می نویسد: «آثار ادبی به مجموعه ای از آثار مکتوب گفته می شود که بلندترین و بهترین افکار و خیال ها را به عالی ترین و بهترین صورت ها تعبیر کرده باشد.»