جستجو

علم فرقه شناسی اسلامی (حدیث تفرقه)

در ادامه و در این قسمت به بررسی یکی از مهم ترین اصطلاحات علم فرقه شناسی یعنی حدیث تفرقه پرداخته می شود و به ابعاد مختلف آن از جمله اسناد حدیث، محتواى حدیث و تاریخچه استناد کتب ملل و نحل به حدیث تفرقه اشاره خواهد شد.

حدیث تفرقه
حدیث تفرقه عنوان روایتى است که در آن پیامبر اکرم (ص) پیش بینى کرده که امت اش به هفتاد و سه فرقه پراکنده مى شوند. این حدیث که در جوامع روایى سنى و شیعه نقل شده، مورد استناد بسیارى از ملل و نحل نویسان قرار گرفته است. آن چه در اینجا مهم است، ذکر طرق و اسناد آن، بررسى محتواى آن و تاریخچه اسناد به آن در کتب ملل و نحل است.

اسناد حدیث تفرقه
این روایت در جوامع روایى اهل سنت همانند سنن ابن ماجه (م 276ق)، مسند احمد بن حنبل (م241ق)، سنن ابن داود (م 275ق)، سنن الترمذى (م279ق) و المستدرک على الصحیحین حاکم نیشابورى آمده است. در انتهاى اسناد آن اصحابى هم چون ابوهریره، ابودرداء، جابر بن عبدالله انصارى، ابوسعید خدرى، انس بن مالک، عبدالله بن عمرو بن عاص، ابوامامه و واثلة بن اسقع قرار دارند که این روایت را با اندک اختلافى از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده اند. هم چنین کلینى(ره) این حدیث را از قول امام باقر (ع) نقل کرده است. با توجه به طرق متعدد حدیث آن را مى پذیریم.

محتواى حدیث تفرقه
هنگام بحث از محتواى حدیث، باید جداگانه از دو بخش صدر و ذیل آن سخن گفت. در صدر سخن از پراکندگى امت پیامبر(ص) به هفتاد و دو یا هفتاد و سه فرقه است و ذیل حدیث درصدد تعیین فرقه ناجیه بر آمده است. صدر حدیث را از قدیمى ترین منبع یعنى سنن ابن ماجه نقل مى کنیم، قال رسول (ص): «افترقت الیهود على احدى و سبعین فرقة، فواحدة فى الجنة وسبعون فى النار، و افترقت النصارى على اثنتین وسبعین فرقة، فاحدى وسبعون فى النار، واحدة فى الجنة، والذى نفس محمد بیده لتفترقن امتى على ثلاث وسبعین فرقة، واحدة فى الجنة واثنتان وسبعون فى النار». در همه ی منابع صدر حدیث با تفاوت هاى اندکى در عبارت و محتوا به همین گونه نقل شده است، اما ذیل حدیث از آنجا که سرنوشت ساز است و حقانیت یک گروه و بطلان گروه هاى دیگر را اثبات مى کند، دست خوش تفاوت هاى فراوان گشته است، زیرا فرقه هاى مختلف هرکدام سعى در تطبیق آن با مرام خود کرده اند. شیعیان ذیل حدیث را با چنین عباراتى نقل کرده اند: «هو ما نحن علیه الیوم انا و اهل بیتى»، فرقه ناجیه همان است که هم اکنون من و اهل بیتم بر آنیم، یا «هى التى اتبعت وصى محمد صلى الله علیه وآله»، فرقه ناجیه همان است که از وصى محمد(ص) پیروى کرده است. منابع مختلف اهل سنت در ذیل حدیث عباراتى هم چون «الجماعة» یا «ما انا علیه واصحابى» نقل مى کنند تا بر مذهب کلامى بیشتر آنان تطبیق شود. در این میان غزالى روایتى را نقل مى کند که از میان هفتاد و سه فرقه، تنها یک فرقه را اهل هلاکت و بقیه را اهل نجات دانسته است. او مى گوید، در روایتى چنین آمده: «کلها فى الجنة الا الزنادقة»، یعنى همه این گروه ها به جز زندیقان در بهشت اند. وى ترجیح مى دهد که فرقه هالکه تنها یک فرقه باشد، زیرا آن را با رحمت واسعه خداوند سازگارتر مى بیند و معتقد است که اگر روایات قائل به وحدت فرقه ناجیه صحیح باشد، معناى آن این است که گروه ناجیه گروهى اند که بدون آنکه بر آتش عرضه شوند و یا احتیاج به شفاعت داشته باشند، مستقیما وارد بهشت مى شوند. این سخن به معناى رستگار نشدن بقیه گروه ها پس از عرضه بر آتش و یا با شفاعت نیست. از آنجا که ورود به مباحث مربوط به ذیل حدیث به بحث هاى تخصصى کلامى و حدیثى مى انجامد، آن را رها کرده به بحث در پیرامون صدر حدیث مى پردازیم. درباره صدر و اعداد به کار رفته در آن، بحث هاى مختلفى بین علماى کلام و ملل و نحل پیش آمده است. برخى با وارد کردن اشکالاتى که عمدتا محتوایى و کمتر سندى است به رد حدیث پرداخته و آن را مجعول دانسته اند، اما بسیارى از ملل و نحل نویسان آن را پذیرفته اند. از میان این ها نیز برخى بر ظاهر لفظ اعداد جمود کرده و آن را اعدادى حقیقى دانسته اند و کوشیده اند که فرقه هاى اسلامى را به هفتاد و سه برسانند، اما گروهى دیگر این اعداد را کنایى دانسته و خود را از مضیقه تطبیق عدد هفتاد و سه بر فرقه هاى اسلامى رهانیده و گفته اند که این اعداد از معطوفات عدد هفتاد است و هم چنان که لفظ سبعین در کلام عرب کنایه از کثرت است، معطوفات آن نیز به گونه اى دیگر کثرت را مى رسانند.

اشکالات محتوایى مربوط بر حدیث
تصور بر این است که با توجه به کثرت اسناد این حدیث در منابع شیعه و اهل سنت، اثبات جعلى بودن آن بسیار مشکل است، اما اشکالات محتوایى مربوط به صدر حدیث تنها به قول اول از میان دو قول وارد است. بعضى از این اشکالات از قرار زیر است:
1. تقسیم یهودیت به هفتاد و یک فرقه و مسیحیت به هفتاد و دو فرقه با واقعیت خارجى منطبق نیست.
2. منظور از اختلافى که باعث به وجود آمدن یک فرقه مى شود چیست؟ اگر مراد اختلافات فقهى باشد، هنوز تعداد فرقه ها به هفتاد و سه نرسیده است، و اگر منظور اختلافات کلامى باشد، اگر شامل هر نوع اختلاف در مسائل کلامى اعم از خرد و کلان بشود، تعداد فرقه هاى مختلف در طول تاریخ اسلام از مرز هزار نیز گذشته است، و اگر منظور اختلاف در مسائل اصلى همانند توحید، امامت و عدل باشد، هنوز تعداد فرقه ها به این عدد نرسیده است.
3. ظرف زمانى اى که در آن این اختلاف واقع شده کدام است؟ آیا مراد ظرف زمانى صدر اسلام تا زمان حیات نویسندگان کتب ملل و نحل است، که معمولا در قرن هاى چهارم تا ششم مى زیسته اند و به آن حدیث استناد کرده اند، و یا منظور تا روز قیامت است؟ فخر رازى در جواب این اشکال و اشکال قبل چنین مى گوید، منظور پیامبر اکرم (ص) از این حدیث آن است که امت من به زودى در حالتى نامعین، زمانى نامعین، به این عدد خواهند رسید. در این حدیث دلالتى براى حالات دیگر، زمان هاى دیگر، وجود ندارد، به این معنا که در زمان هاى دیگر نیز به همین عدد باقى بماند و کم و زیاد نشود. ناگفته پیدا است که این توجیه براى حدیث تفرقه، توجیه منطقى و کارآمدى نیست، زیرا ظاهر حدیث این است که این عدد نهایت تقسیم را مى رساند، نه تقسیم امت را در زمانى نامعین.
4. بعید است که پیامبر اکرم (ص) عددى را ذکر کند و منظورش معناى حقیقى آن باشد و بدین ترتیب امت خود را در سرگردانى رها کند.
5. هر کوششى بر تطبیق تعداد فرقه ها بر این عدد خالى از اشکال نیست، و بیشتر بیان گر تلاش هاى بیهوده تطبیق کنندگان است. اشکالى که به قول دوم یعنى کنایى بودن اعداد وارد شده آن است که تنها در صورتى مى توانیم عدد هفتاد را کنایه از کثرت بدانیم که به صورت عقود یعنى سبعین در روایت وارد شده باشد، اما استعمال آن به صورت معطوف در کنایه مرسوم نیست. پاسخ آن است که متکلم اگر بخواهد کثرت متعارف را بیان کند، معمولا آن را با کلمه سبعین بیان مى کند، مانند آیه قرآن که خطاب به پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: «ان تستغفرلهم سبعین مرة فلن یغفر الله لهم»؛ «چه براى آنان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى يكسان است‏ حتى اگر هفتاد بار برايشان آمرزش طلب كنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزيد»، (توبه/80). ولى اگر بخواهد یک درجه بالاتر از کثرت متعارف را به وسیله عددى کنایى بیان کند، چاره اى ندارد جز آنکه یک عدد بر سبعین بیفزاید و آن را با «احد و سبعون» بیان کند. و اگر مراد او دو درجه بالاتر از کثرت متعارف باشد، آن را با عدد «اثنان و سبعون» بیان مى کند. همین طور اگر درصدد بیان سه درجه بالاتر از کثرت متعارف باشد، چاره اى ندارد جز آنکه با عدد «ثلاث و سبعون» بیان کند، و عدد «ثلاث» با آنکه خود در بعضى از موارد کنایه از کثرت است، در اینجا عددى حقیقى است و تنها عدد سبعون کنایه از کثرت است. آن چه این برداشت را تأیید مى کند این است که سیاق حدیث نمایانگر تعجبى است از اختلافات فراوان درون گروهى پیروان ادیان آسمانى، بخصوص مسلمانان، با وجودى که پیامبران شان راه حق را روشن کرده اند، و بیان این معنا با اعدادى که فوق کثرت را برسانند مناسب تر است. درباره ی محتواى این حدیث مباحثى هم چون علل اختلاف، ضوابط اختلافى که موجب صدق فرقه مى شود، تعیین فرقه ناجیه و کفر یا فسق فرق دیگر مطرح است که از موضوع این مقاله خارج است.

تاریخچه استناد به حدیث تفرقه در کتب ملل و نحل
چنان که دیدیم، این حدیث در منابع روایى قرن سوم اهل سنت همانند مسند احمد بن حنبل، سنن ابى داوود، سنن ابن ماجه و صحیح ترمذى نقل شده است. هم چنین در بعضى از منابع قرن چهارم شیعه همانند تفسیر عیاشى نوشته محمد بن مسعود معروف به عیاشى، روضه کافى تألیف محمد بن یعقوب کلینى (م328 یا 329ق) و الخصال و معانى الاخبار، شیخ صدوق (م381ق) آمده است. اما ملل و نحل نویسان شیعه و سنى در نیمه دوم قرن سوم و نیمه اول قرن چهارم هجرى همانند سعد بن عبدالله اشعرى (م299 یا 301ق) در المقالات والفرق، ابومحمد حسن بن موساى نوبختى (م بین 300 تا 310ق) در فرق الشیعة و ابوالحسن على بن اسماعیل اشعرى (م324ق) در مقالات الاسلامیین این حدیث را در کتب خود نیاورده اند و طبعا کتب خود را بر مبناى آن پى ریزى نکرده اند. اگرچه درباره دو کتاب اول مى توانیم چنین توجیه کنیم که چون مؤلفان شیعى این دو کتاب درصدد بیان فرقه هاى شیعه و نه تمام مسلمانان بوده اند، این حدیث را ذکر نکرده اند، اما این توجیه درباره کتاب سوم که درصدد بیان همه فرقه هاى اسلامى بوده، صحیح نیست. براى اولین بار در نیمه دوم قرن چهارم هجرى در کتاب التنبیه والرد على اهل الاهواء والبدع نوشته ابوالحسین محمد بن احمد ملطى شافعى (م377ق) اشاره اى به این حدیث شده و نویسنده کوشیده است تا فرقه هاى هالکه را به عدد هفتاد و دو برساند. پس از وى در قرن پنجم هجرى ابومنصور عبدالقاهر بغدادى (م429ق) در آغاز کتاب الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة منهم این حدیث را با ذکر اسناد مختلف آن آورده و کتاب خود را بر مبناى آن پى ریزى کرده است. از شیوه کار او دامادش ابومظفر اسفرائینى (م471ق) در التبصیر فى الدین وتمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین تقلید کرد. آوردن عبارت فرقه ناجیه در عنوان هر دو کتاب، قصد مؤلفان آنها را از استناد به این حدیث روشن مى کند. هم چنین در این قرن، ابوالمعالى محمد حسینى علوى، که کتاب بیان الادیان خود را در سال 485 قمرى به زبان فارسى تألیف کرد، این حدیث را با سلسله سندى متصل از امام صادق (ع) نقل کرده و آن را مبناى کتاب خود قرار داده است. اما در همین قرن ابن حزم ظاهرى (م456ق) در کتاب الفصل فى الملل والاهواء والنحل به رد این حدیث پرداخته و در ترتیب کتاب خود توجهى به آن نکرده است. با این همه پس از او و در همین قرن عثمان بن عبدالله بن حسن حنفى عراقى (م حدود 500ق) در الفرق المفترقة بین اهل الزیغ والزندقة کتاب خود را بر پایه این حدیث پى ریزى مى کند. محمدبن عبدالکریم شهرستانى (م 548ق) مشهورترین ملل ونحل نویس قرن ششم و حتى تاریخ ملل و نحل نویسى، در آغاز کتاب الملل والنحل به ذکر این حدیث پرداخته و ضمن پى ریزى قواعدى، در تطبیق عدد هفتاد و سه بر فرقه هاى اسلامى کوشیده است. از این زمان به بعد، این حدیث جاى پاى خود را در این علم محکم کرده و از سوى ملل و نحل نویسان و نیز کسانى که در این وادى قلم زده اند به صورت اصلى مسلم، پذیرفته شد، و لذا در آثارى که پس از این زمان تألیف شده اند، مانند تبصرة العوام فى معرفة مقالات الأنام، منسوب به سیدمرتضى داعى حسنى رازى، که در قرن هفتم هجرى مى زیسته، الاعتصام تألیف شاطبى (م790ق)، المنیة والامل فى شرح الملل والنحل، تألیف احمد بن مرتضى حسینى رازى (م840ق) و الخطط المقریزیة تألیف تقى الدین مقریزى (م845ق) این حدیث مبناى نویسندگان در پایه ریزى تقسیم فرقه هاى اسلامى قرار گرفته است. جالب این که فردى همانند مقریزى که تعداد فرقه هاى شیعه را سیصد، و تعداد فرقه هاى مشهور آن را بیست مى داند و فقط براى خطابیه که یکى از گروه هاى غالیان بوده، پنجاه فرقه قائل است، دست از ظاهر این حدیث برنداشته و سعى در تطبیق عدد هفتاد و سه بر تعداد فرقه هاى اسلامى کرده است. در این میان شاید بتوان تنها استثناء را فخرالدین رازى (م604ق) دانست که در کتاب اعتقادات فرق المسلمین والمشرکین، بدون توجه به این حدیث و بدون شمارش تعداد فرقه ها، به ذکر آنها و عقایدشان پرداخته است.

منابع

  • مجلات هفت اقلیم
  • www. adyan. org

کلید واژه ها

علم کلام فقها مکاتب فرقه اندیشه نظریه اعتقاد حدیث

مطالب مرتبط

علم فرقه شناسی اسلامی تاریخ و قلمرو فرقه اباضیه موضع خوارج در باب مسئله ایمان و کفر مقایسه عقاید اباضیه با فرق دیگرمعتزله و امامیه انشعابات معتزله (معمریه، خابطیه و حدثیه) انشعابات معتزله (نشریه، جاحظیه و مرداریه) انشعابات معتزله (ثمانیه و هشامیه)

اطلاعات بیشتر

علم فرقه شناسی اسلامی منابع فرقه شناسی کلام اسلامی

ابزار ها