خداوند در قرآن مى فرماید که اگر می خواستیم به جبر و بر خلاف اختیار انسان، که ضلالت و گمراهى را بر هدایت برگزیده او را به سوى راه راست رهسپار می گردانیدیم، لکن حکمت چنین اقتضاء نموده که پس از آنکه اسباب هدایت به نیکوترین وجهى در دسترس همه گذاشته شده و کفار دانسته و فهمیده راه ضلالت را پیش گرفتند، ما هم بنابر حکم سابق که مشیت چنین اقتضاء نموده که انسان در عمل مختار باشد او را به جبر هدایت ننمودیم. زیرا که این عالم دار تکلیف است و بایستى هر کس از قبل عمل خود مستحق ثواب یا عقاب گردد و وقتى که هدایت نشدند گمراه می گردند و لازمه ی گمراهى آنها خلود در جهنم و عذاب دائمى خواهد بود.
این آیه، آیه ی قبل را که می فرماید: «و لو شئنا لاتینا کل نفس هدئها و لاکن حق القول منى لأملأن جهنم من الجنة و الناس أجمعین؛ و اگر مى خواستیم هدایت هرکسى را [از روى اجبار] به او عطا مى کردیم، [اما همه را آزاد و مختار آفریدیم تا راه هدایت یا گمراهى را خود انتخاب کنند] ولى فرمان من بر عذاب لازم و حتم شده است که بى تردید دوزخ را از همه جنیان و آدمیان [که آیات من را تکذیب کردند] پر خواهم کرد.» (سجده/ 13) تأیید می نماید که مقصود این است اگر خدا می خواست کفار را مجبور می نمود بر اینکه ایمان آورند لکن مشیت و خواست الهى چنین اقتضاء نموده که مردم از روى اختیار ایمان بیاورند و چون کفار از روى کبر یا هوى پرستى و فرو رفتن در شهوات و عدم توجه، گویا روز معاد را فراموش نمودند و وقتى آنها چنین روزى را فراموش نمودند از باب مجازات به مثل، ما نیز با آنان معامله فراموشى می کنیم و آنها را در عذاب دائمى وا می گذاریم.
اگر کسی اعتراض کند که؛ بنابر آنچه گفته شد فراموشى آن است که آدمى مطلب دانسته را فراموش نماید کفار اصلا متذکر معاد نبودند تا آنکه فراموش نمایند. می گوییم: اولا به ارشاد عقلشان که خداوند حکیم انسان را بیهوده نیافریده و مقصد بزرگى در نظر است که او را براى دوره ی دیگرى و حیات جدیدى آفریده می دانستند و ثانیا تبلیغ پیامبران که مردم را به ارشاد عقلشان به معاد متذکر می گردانیدند، می دانستند و به غفلت آن را فراموش می نمودند.
کعب الاحبار گفت: «چون روز قیامت شود و خلایق را در صعید سیاست بدارند و اهل دوزخ را به دوزخ سپارند، فرشتگان برخیزند و شفاعت کنند، شفاعت ایشان مقبول شود. و جماعتى را از دوزخ بیاورند [به شفاعت ایشان. آن گاه پیامبران برخیزند و] شفاعت کنند، به شفاعت ایشان گروهى دگر بیایند، آن گاه شهیدان شفاعت کنند [آنگه مؤمنان شفاعت کنند] تا آنگه که شفاعت شفیعان برسد رحمت بیاید. و این بر سبیل توسع باشد، و گوید: بار خدایا! مرا نیز شفاعتى مى رسد؟ حق تعالى گوید: بلى، شفاعت کن، گوید: بار خدایا! چه کسی را؟ گوید: هر بنده و پرستارى که در مقامى مرا یاد کرد، یا از من بترسید، یا به من امید داشت، یا در همه عمر مرا یک روز بخواند به خوف یا به رجاء، او را از دوزخ [بر آر. جملگی ایشان را از دوزخ] برآرند، تا در دوزخ نماند الا آن که خداى تعالى به او مبالات نکند.
آنگه حق تعالى بفرماید تا در دوزخ ها را گیرند و ببندند. از آن پس هیچ راحتی در ان داخل نشود، و هیچ غم از آن بیرون نشود. و گویند، فریشتگان در آن حال گویند: «فذوقوا بما نسیتم لقاء یومکم هذا إنا نسیناکم وذوقوا عذاب الخلد بما کنتم تعملون؛ امروز شما عذاب را، به کیفر فراموشی ملاقات روز قیامت، بچشید؛ زیرا ما هم شما را از یاد بردیم تا عذاب همیشگی را به کیفر کردار زشتی که انجام دادید بچشید.» (سجده/ 14) افرادى که از راه خدا گمراه و از هوا و هوس خویشتن پیروى و مطیع آنها شدند، یا بشوند دچار عذابى شدید خواهند شد. و این به علت آن است که اینگونه افراد، حساب و کتاب روز قیامت را به دست فراموشى سپرده و مى سپارند.»
«إن الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب؛ آنان که از راه خدا منحرف و گمراه می شوند، چون روز حساب و قیامت را فراموش کرده اند به عذاب سخت گرفتار آیند.» (ص/ 26) این جمله نهى از پیروى هواى نفس را «احکم بین الناس بالحق و لا تتبع الهوى فیضلک عن سبیل الله؛ پس میان مردم به حق داورى کن و از هواى نفس پیروى مکن که تو را از راه خدا منحرف مى کند.» (ص/ 26) تعلیل مى کند به اینکه این کار باعث مى شود انسان از روز حساب غافل شود و فراموشى روز قیامت هم عذاب شدید دارد و منظور از فراموش کردن آن بى اعتنایى به امر آن است.
در این آیه ی شریفه دلالتى است بر اینکه هیچ ضلالتى از سبیل خدا، و یا به عبارت دیگر هیچ معصیتى از معاصى منفک از نسیان روز حساب نیست. این آیه درباره ی تأکید و منع از ضلالت و تخلف از وظیفه الهى است به طور کلى چه در مقام حل و فصل اختلاف حقوقى باشد و چه درباره ارتکاب معاصى و گناهان بزرگ که سبب استحقاق عذاب دردناک خواهد شد منشأ و سبب هر ضلالت و معصیت همانا فراموشى و اعراض از روز قیامت و انکار بررسى اعمال به پیشگاه پروردگار مى باشد و نسیان و فراموشى حساب روز جزاء وسیله هر معصیت و ضلالت و گمرهى است از نظر اینکه در حقیقت حس مسئولیت در خود نمى نمایند و در برابر اندیشه باطل و تبهکارى خود را مسئول نمی دانند.
گمراهى از طریق حق از فراموشى "یوم الحساب" سرچشمه مى گیرد و نتیجه اش عذاب شدید الهى است. اصولا فراموشى روز قیامت همیشه سرچشمه گمراهیها است، و هر گمراهى آمیخته با این فراموشکارى است و این اصل تاثیر تربیتى توجه به معاد را در زندگى انسانها روشن مى سازد.
روایاتى که در این زمینه در منابع اسلامى وارد شده بسیار قابل دقت است، از جمله حدیث معروفى است که از پیغمبر گرامى اسلام (ص) و هم از امیر مؤمنان على (ع) نقل شده که فرمودند: «ایها الناس ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان اتباع، الهوى و طول الامل فاما اتباع الهوى فیصد عن الحق و اما طول الامل فینسى الآخرة؛ اى مردم وحشتناکترین چیزى که از ناحیه آن بر شما مى ترسم دو چیز است: پیروى از هوا و آرزوهاى دور و دراز است، اما پیروى هوا شما را از حق باز مى دارد، و آرزوهاى دور و دراز قیامت را به دست فراموشى مى سپارد.»
حرکات ارادى و افعال اختیارى بشر سیر وجودى است که در عالم قیامت هر یک به حد رشد رسیده اعمال صالحه به صورت نعمت و سبب صفاء و نورانیت روح در عالم قیامت خواهد شد به همین قیاس قبایح اعمال و گناهان در عالم قیامت به حد رشد رسیده از شؤن وجودى بیگانه ظهور نموده و عقوبتى است او را فرا گرفته از درون او ظهور خواهد نمود:
«و قیل الیوم ننسیکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا و مأویکم النار و مالکم من ناصرین؛ به منکران معاد گفته می شود همان گونه که دیدار امروزتان در قیامت را فراموش کردید، امروز شما را از یاد می بریم، و جایگاهتان در آتش است، و برای شما یاورانی نخواهد بود.» (جاثیه/ 34)
بیان آن است که از جمله سرگذشت بیگانگان در صحنه قیامت آن است که به هر یک خطاب تهدید و توبیخ آمیز شرف صدور مى یابد به این که در دنیا و نظام اختیار هر چه رسولان شما را تهدید نموده و به روز قیامت تذکر داده و یادآورى مى نمودند پیوسته در مقام تکذیب برآمده و آن را واقعه بى اساس و افسانه مى پنداشتند و سیرت این چنین خودستائى آنا ست که در عالم قیامت نیز به هیچ یک از بیگانگان نظر و توجه نشود و مورد اعراض قرا گیرند به اعلام به این که رابطه اى با رسولان نداشته اید و محروم از هر خیر و رحمت خواهید بود.
عده ای چندان از آخرت و نعیم آن غافل شدند که گویى آن را فراموش کردند، و در این جا خود ایشان چنان مورد غفلت قرار مى گیرند که گویى از فراموش شدگانند، پس خیرى براى ایشان مقدر نمى شود، و دفع زیانى از ایشان صورت نمى گیرد، و این جزاى مناسبى با فراموش کردن به توسط ایشان است، و کوششى در خوار کردن آنان همچون مجازاتى در مقابل استکبارشان. طبعا فراموش کردن خدا معنى نادان بودن درباره او را نمى دهد، به همان گونه که فراموشى دلیلى بر جهلشان نسبت به آخرت نیست.
در روایات آمده است که یکى از زندیقان نزد امیر المؤمنین (ع) آمد و گفت: «اگر اختلاف و تناقضى در قرآن وجود نمى داشت به دین شما در مى آمدم،» و على (ع) به او گفت: «آن چیست؟» گفت: «این گفته خداى تعالى که "نسوا الله فنسیهم؛ خدا را فراموش کردند پس خدا ایشان را فراموش کرد." (اعراف/ 67) و این گفته اش "فالیوم ننساهم کما نسوا لقاء یومهم هذا؛ پس امروز آنان را فراموش مى کنیم به همان گونه که ایشان این روزشان را فراموش کردند." (اعراف/ 51) و این گفته اش "و ما کان ربک نسیا؛ پروردگارت فراموش کننده نیست." (مریم/ 64) و همچنین. این تعبیرى است که به صورتهاى مختلف در قرآن مجید کرارا آمده است و در آیه 14 الم سجده نیز همین معنى به شکل دیگرى آمده است.»
امیرالمؤمنین (ع) گفت: «و اما گفته خداوند متعال "نسوا الله فنسیهم" یعنى این که خدا را در دنیا فراموش کردند، و به فرمانبردارى از او نپرداختند، پس در آخرت ایشان را فراموش کرد، یعنى چیزى از پاداش خویش را بهره ایشان قرار نداد و به این جهت فراموش شده از خیر شدند، و همچنین تفسیر این گفته اش عز و جل "فالیوم ننساهم کما نسوا لقاء یومهم هذا" که مقصودش از نسیان آن است که ایشان را چنان پاداش نداد که به اولیاى خود پاداش مى دهد، یعنى کسانى که در دنیا فرمانبردار خدا و به یاد او بودند، در آن هنگام که به او و فرستاده اش ایمان آوردند، و در پنهانى از او ترسیدند. اما درباره ی این گفته اش "و ما کان ربک نسیا" باید بدانیم که پروردگار ما تبارک و تعالى کسى نیست که فراموش کند و غفلت نمى ورزد، بلکه او حفیظ و علیم است، و عرب مى گوید: قد نسینا فلان یذکرنا یعنى آرزوى خیر ما را ندارد و ما را از خاطر به دور داشته است.»
بدون شک فراموشى براى ذات پاک خداوند که علمش محیط به تمام عالم هستى است مفهومى ندارد، این کنایه لطیفى است از بى اعتنایى و نادیده گرفتن یک انسان مجرم و گنهکار، حتى در تعبیرات روزمره ما نیز دیده مى شود، مى گوئیم: «فلان دوست بى وفا را براى همیشه فراموش کن، یعنى همچون یک انسان فراموش شده با او رفتار نما، مهر و محبت و دیدار و دلجویى و احوالپرسى را درباره او ترک کن و هرگز به سراغ او مرو.»
ضمنا منظور از فراموش کردن لقاى روز قیامت فراموش کردن لقاى کلیه مسائل و حوادثى است که در آن روز تحقق مى یابد، اعم از حساب و کتاب و غیر آن که همواره منکر آن بودند، این احتمال نیز دارد که منظور فراموش کردن لقاى خداوند در آن روز است چرا که روز قیامت به عنوان "یوم لقاء الله" در قرآن مجید معرفى شده که منظور از آن شهود باطنى است. در دنباله ی آیات مى افزاید: «و مأواکم النار؛ به آنها گفته مى شود: جایگاه شما دوزخ است.»و اگر گمان مى کنید کسى به یارى شما مى شتابد قاطعانه به شما مى گوئیم «و ما لکم من ناصرین؛ هیچ یار و یاورى براى شما نیست.» (عنکبوت/ 25)
فراموشی قیامت یاد مرگ نتیجه اعمال دوزخ باورها در قرآن عذاب الهی