بررسی تاریخ یهود و شناخت مفاهیم اعتقادی یهودیت و درک توحید و اصول دین و فرایض آن بدون آگاهی از سیر تحولات روحانیت در دین یهود ممکن نخواهد بود، از آغاز تبلیغ و ترویج تفکر توحیدی به وسیله حضرت ابراهیم تا امروز روحانیت یهودی در نگهداری ارزش های دینی و فرهنگی یهود نقش حساس و تعیین کننده داشته است. روحانیت یهود از عصر توحیدی حضرت ابراهیم تا اعطای تورات و رسالت حضرت موسی کلیم الله نیز در اشاعه فرهنگ توحیدی نقش اساسی داشته اند و اهمیت این دوران مورد قبول ادیان توحیدی نیز ابراهیمی می باشد.
دورانهای مختلف مربوط به وظایف روحانیت یهود
به طور کلی دعا عبادت و انجام فرایض مذهبی در دین یهود بر اساس پرستش خداوند یکتا و تزکیه نفس و سپاسگزاری از نعمات خالق هستی شکل گرفته و روحانیت وظیفه آشنایی توده های مردم را به اصول دین و انجام فرایض مذهبی به عهده داشته است. اجرای این وظایف به دو دوران مختلف و با شیوه جداگانه تقسیم می شود:
1- دورانی که اصل دعا و عبادت از طریق گذاردن قربانی ها با رعایت شرایط خاص شرعی اجرا می شد و قربانی کردن پایه عبادت و شکرگزاری قوم یهود بود.
2- دورانی که اساس دعا و عبادت و انجام فرایض به شیوه گذاردن نماز و اجرای فرایض در کنیسه ها اجرا شده و می شود خواندن نماز به صورت دسته جمعی و فردی اساس نیایش دین یهود را تشکیل می دهد.
البته نمی توان این دو دوره را به طور قطع از یکدیگر جدا دانست، چرا که در دوره اول به هنگام گذاردن قربانی نیز دعاهای مخصوص خوانده می شد و در دوره دوم نیز همچنان بعضی قربانی ها به عمل می آید. دوران اول را می توان به چند مرحله کوتاه تر تقسیم نمود. بر اساس آن چه در سفر پیدایش آمده است. رهبران روحانی یهود از حضرت ابراهیم تا رسالت حضرت موسی هر یک جداگانه مذبحی به عنوان قربانگاه بنا می کردند و در مواقع و مناسبت های خاص بر این مذابح برای دعا و عبادت و شکرگزاری خداوند مراسم قربانی انجام می دادند. در مراحل بعد به مرور مذابح خصوصی تبدیل به مذابح مرکزی و در نهایت تنها معبد خداوند یعنی «بیت همیقداش» معبد بیت المقدس در اورشلیم بنا گردید.
بعد از خروج بنی اسرائیل از سرزمین مصر اجرای گذاردن قربانی و انجام مراسم مخصوص به آن به گروهی خاص واگذار گردید. این گروه از اسباط دوازده گانه و سبط «لوی» بودند که یک خانواده از این سبط خانواده حضرت هارون برادر حضرت موسی بود که آنها را «کهن» و یا در جمع «کهنیم» می گفتند. مسئولیت انجام فرایض قربانی و دعاهای مربوط به آن به عهده «کهنیم» بود و سایر اسباط وظیفه داشتند در اجرای مراسم به آنها کمک نمایند. با استقرار بنی اسرائیل در سرزمین کنعان و مشخص شدن وظایف «کهنیم» چنانچه در صحیفه های «یوشع» و داوران آمده است، قربانگاه های شخصی رفته رفته منسوخ شد و قربانگاه و معبد برای انجام فرایض عام ساخته شد. این مراکز در طول زمان به طور کامل در اختیار کهنیم قرار گرفت و جنبه های مذهبی و سنتی آن یکسان شده و خـاندان حضرت هارون بر این مراکز و معابد نظارت می کردند، از معروف ترین این قربانگاه ها و معابد از «معبد شیلو» «گیلگال» «نوو» و «گیوعون» می توان نام برد که معبد «شیلو» بزرگ ترین و آبادترین این معابد بود و تا زمان «شموئیل نبی» پابرجا و مورد استفاده بوده است. تا این که در زمان پادشاهی حضرت سلیمان کلیه معابد گذشته اعتبار خود را از دست دادند و «خانه خدا» بت همیقداش اول به وسیله حضرت سلیمان بنا شد و تمام امور قربانی و دعاها و سایر مراسم در بت همیقداش انجام می گرفت و مرکزیت امور شرعی و فقهی یهود به بت همیقداش منتقل گردید.
تشکیل سنهدرین
در این مرحله مرکز علوم دینی و صدور فتوای شرعی «سنهدرین» تشکیل شد که گویای این امر است که کهنیم بخش مؤثر از نظام روحانیت یهودی بودند ولی لزوما هر روحانی یهودی از طایفه کهنیم نبوده و روحانیون معتبر غیر کاهن نیز وجود داشته اند. البته در دورانی طولانی خانواده حضرت هارون و بقیه سبط لوی به صورت «کاست» یا طبقه ای درآمدند که وظیفه آنها اجرای کامل قربانی و مراسم دعا و انجام فرایض بود و این وظیفه برای خانواده حضرت هارون که کهنه یا کهنیم را تشکیل می دادند به عنوان یک وظیفه و حکم شرعی و میراث خانوادگی تحکیم شد. کلمه «کاهن» یا «کهن» در منابع و مستندات خارج از تورات نیز وجود دارد، در کتیبه های کنعانی کلمه «کاهن» پیدا شده و در زبان آرامی «کاهانا» یا «کنها» گفته شده است. کاربرد این کلمه در زبان عربی نیز معمول بوده ولی بنابر شناخته های زبان شناسی می توان گفت که ریشه این کلمه نزد عبرانیان بوده است.
وظایف «کهنیم» به طور مشروح و مفضل در بخش هایی از تورات و سایر متون مذهبی یهود گفته شده و در دعاهای روزانه نیز تکرار می شود. در ابتدا «کهنیم» به عنوان شیوخ و بزرگان جامعه مقبولیت و مشروعیت داشتند ولی رفته رفته با توجه به موروثی بودن، این مقام به صورت یک امتیاز اجتماعی درآمد و این گروه به مدیران جامعه تبدیل شدند. در رأس این قشر روحانی، یک مقام عالی رتبه کاهن قرار داشت، که امور کهنیم را اداره می کرد و از لحاظ ارزش اجتماعی فرد اول بود و مقام برجسته ای داشت، چنین فردی «کهن گادول» یا کاهن بزرگ نامیده می شد و تنها او بود که اجرای بعضی مراسم مذهبی را به عهده داشت و یا شرعا می توانست آن را انجام دهد (به طور مثال ورود به داخل هخال یا محل استقرار الواح ده فرمان و سایر مقدسات در «یوم کیپور» روزه بزرگ یهودیان از اختیارات «کهن گادول» بود).
با ایجاد «بت همیقداش» یا خانه مقدس خداوند در اورشلیم وظایف و اختیارات «کهنیم» به طور چشم گیری افزایش یافت و همراه با نفوذ معنوی و اجتماعی، موقعیت سیاسی و اقتصادی آنها نیز در جامعه یهود رو به فزونی گذاشت، هر چند بر اساس فرامین تورات «کهنیم» و «لوی ها» از حق داشتن زمین کشاورزی و یا غیر منقول محروم بودند. ولی درآمدهای آنها از نذورات، سهم کاهن و قربانی ها و سهم محصول و کشاورزی آنها را به طبقه اجتماعی بانفوذ و صاحب درآمد قابل توجه تبدیل نموده بود. به طوری که در دوره «بت همیقداش» دوم «کهنیم» طبقه ای اشرافی و مرفه بودند. «کهنیم» با توجه به موقعیت و اختیارات و وظایف خاص و متنوع و در عین حال انحصاری خود در کلیه شئون زندگی جامعه یهود تأثیر فوق العاده داشته و می توانستند نظرات خود را به اجرا بگذارند، از جمله وظایف «کهنیم» بنابر اسناد مذهبی به موارد ذیل می توان اشاره نمود:
1- خدمات در بخش های مختلف بت همیقداش نظیر انجام مراسم قربانی در اعیاد و مراسم مختلف، حفظ و نگهداری معبد مقدس و سایر اماکن مقدسه، تقدیس و برکت دادن مردم، بازخرید نخست زادگان پسر، سازماندهی و مدیریت کهنیم در سطوح مختلف، اعلام حمایت یا مقابله با پادشاهان.
2- تکلیف به انجام امور مذهبی برای عامه مردم یهودی، تشویق به شناخت معنویات و تکالیف روحانی، استخاره یا اجازه انجام یا عدم انجام کارها از منابعی که خود در اختیار داشتند «اوریم» و «تومیم».
3- رسیدگی به امور بهداشت عمومی، در موارد خاص تشخیص امراض و تعلیم شیوه های درمان.
نحوه فعالیتها و خدمات مذهبی کهنیم پس از اسارت بابلی
با خرابی بت همیقداش اول در سال 3338 عبری (422 ق. م) به دست ارتش بخت النصر و ضرورت اسارت بابلی، تشکیلات و نظام «کهنیم» به صورت سال های آبادانی معبد مقدس امکان پذیر نبود، ولی «کهنیم» به شیوه های دیگر به اهمیت حیات مذهبی خود ادامه دادند و همچنان یک قشر مورد احترام و صاحب نفوذ در جوامع یهودی باقی ماندند. بنای معبد دوم با کمک پادشاهان ایرانی، کوروش کبیر و داریوش و به همت بزرگان و انبیاء آن دوران از جمله «عزرا»، «نحیما» البته در شکل و مقیاسی ساده تر به انجام رسید. در این دوران، زندگی ساده و درآمد ناچیز یهودیان بازگشته، کفاف معیشت و ساز و کار فراهم آوردن اجرای فرایض مذهبی را به وسیله کهنیم نمی داد و پرداخت نذورات شرعی برای اداره «بت همیقداش» کافی نبود، همین وضعیت موجب شد «کهنیم» برای اداره زندگی خود به کار زراعت و کشاورزی بپردازند و خدمات مذهبی در معبد دوم دچار ضعف و نقضان شود.
تشکیلات کهنیم و خدمه «بت همیقداش» برای رفع این مشکل چاره جویی کردند و گروه های مسئول اجرای فرایض دینی را دسته بندی نموده و خدمات آنها را دوره ای کردند. به این ترتیب هر دسته از «لوی» ها یا «کهنیم» در روزهای مشخص وظایفی از مجموعه وظایف شرعی را برای خود و جامعه یهودی آن دوره انجام می دادند. منابع مکتوب ربانیم این مرحله را به دوران «خدمت» و «خارج از خدمت» و «میشماروت» و «معمادوت» نام گذاری کرده اند.
دوران سختی معیشت و تنگناها رفته رفته سپری شد و فعالیت «کهنیم» و مقام کهانت حیات تازه ای یافت ولی در این مقطع تسلط یونانیان بر منطقه و نفوذ فرهنگ «هلنیسم» بر فرهنگ یهود و مقام کهانت نیز تأثیر گذاشت. در این دوران «کهن گادول» در واقع نه فقط به عنوان یک رهبر مذهبی بلکه به عنوان رهبر اجتماعی و سیاسی جامعه نیز شناخته می شد و معمولا خانواده های کهنیم از اعتبار و شهرت خاصی برخوردار بوده اند، از معروف ترین خانواده کهنیم در این دوره از خانواده های «اونیاس»، «توبییا»، «هاکوز»، «حشمونائیم»، «بیل گا» و «آل کیموس» می توان نام برد. با توجه به یونانی بودن اکثر اسامی ذکر شده می توان به نفوذ فرهنگ هلنیسم در میان این خانواده های بزرگ کهنیم در این دوران پی برد، البته لازم به یادآوری است که این اصل مجموعه نظام کهنیم را شامل نمی شد و با این که افراد این خانوادها برای کسب قدرت در مراحلی با یکدیگر حتی جنگ و ستیز می کردند ولی مجموعه کهنیم به عنوان متولیان اجرای مراسم مذهبی از احترام خاصی بین توده های مردم یهودی برخوردار بودند.
مقاومت های جامعه یهودی و بزرگان «کهنیم» در مقابل یونانیان
با گذشت زمان مقاومت های جامعه یهودی و بعضی بزرگان «کهنیم» در مقابل یونانیان و تسلط فرهنگ یونانی شکل گرفت. قیام خانواده «حشمونائیم» به رهبری بزرگ این خانواده «متیتیای کهن گادول» بر علیه سلطه یونانیان و پیروزی آنها که منجر به یک واقعه تاریخی در میان یهودیان شد (حنوکا) یک بار دیگر موجب تحول اساسی در بنیاد دینی یهودیان شده و ادامه مبارزه توسط فرزندان «متیتیای کهن گادول» مخصوصا یهودا مکابی رابطه مردم یهودی با رهبران مذهبی را تحکیم بخشید و نهادهای مذهبی را به قدرت و سلامت گذشته بازگردانید. ولی این دوران نسبت به تاریخ یهود و اهمیت نهادهای مذهبی و نقش روحانیت یهود بسیار کوتاه بود. حشمونائیم امکان مقاومت طولانی در مقابل فرهنگ هلنسیم را نداشتند و دوران حشموناییم با رواج قدرت طلبی و فساد و درگیری های خانوادگی به پایان رسید.
شکل گیری نحله های مختلف مذهبی بین یهودیان برای کسب قدرت
به علت همین کشمکش های عقیدتی و فرقه ای و بیشتر خانوادگی و در پی کسب قدرت، نحله های مختلف مذهبی بین یهودیان شکل گرفت و به عنوان اولین جریان ها «فریسی ها»، «پروشیم» مدعی رهبری جریان مذهبی شد و بعد از مدتی یک خانواده غیر کاهن «خاندان هرود» به کمک امپراطور روم رهبری جامعه را تقریبا به صورت پادشاهی به دست گرفت که آن هم دیری نپایید. البته کهنیم همچنان اعتبار و قدرت خود را در جامعه یهودی حفظ کرده بودند ولی برخی، توانایی های خود را در خدمت قدرت های ستمگر قرار داده و توده های مردم یهودی قربانی قدرت طلبی حکام و ضعف روحانیون می شدند، در این مرحله چندین خانواده دیگر از جمله «انان»، «فیابی»، «بوئتوس» به مجموعه «کهنیم» افزوده شدند و براساس آن چه در منابع ربانیم گفته شده در این دوره مقام کهن گادولی بین خانواده ها خرید و فروش می شد و مورد سوءاستفاده قرار می گرفت و عملا یک «الیگارشی» کهانت به وجود آمد که موجب ناراحتی فراوان در میان مردم عادی شد.
یکی از مرکزی ترین این «الیگارشی» «سدوسی» ها بودند که با استفاده از تدابیر گوناگون و نزدیک شدن به مراکز قدرت موفق شدند اکثر اعضای شورای بزرگ مذهبی یهودیان «سنهدرین» را مرعوب نموده و با خود همراه نمایند. اما این مرحله نیز دیری نپائید، چون مردم یهودی به رهبری بزرگان و راو های «فریسی»، «پروشیم» در برابر فساد و قدرت طلبی بعضی کهنیم قیام کردند. در این مبارزه جمع زیادی از کهنیم نیز حضور داشتند و عملا همه مردم یهودی آن زمان در مقابل قدرت «الیگارشی» کهنیم قرار گرفتند و روحانیت یهودی به یک پالایش بسیار مهم در دوران پراکندگی اقدام نمود و به یکی از مراحل سخت و دردناک خانواده های قدرت طلب پایان داد.
دعوت به بازگشت به اصول اعتقادی و فرهنگ توراتی
در متون بعدی فرهنگ یهود و نوشته های روحانیون متأخر یهودی درباره این دوران بسیار گفته شده و مردم یهودی را به بازگشت به اصول اعتقادی و فرهنگ توراتی دعوت می کردند، تحلیل روحانیون متأخر از دوران ذکر شده بیشتر تأکید بر جدایی از موازین تورات و کسب قدرت های شخصی است. در منابع ربانیم (تلمود) از این دوران به تلخی یاد شده: «وای به حال من از دست خاندان «بوئتوس» و وای به حال من از دست تازیانه های آنان، وای به حال من از دست خاندان «هانیم» به علت سخن چینی ها و تدابیر زشت و توطئه آنها، وای به حال من از دست خاندان «کاتروس» وای بر من از قلم های آنان، وای به حال من از دست خاندان «اسمعیل پسر فیابی» وای به حال من از گره مشت های آنان، چون آنان خود را «کهن گادول» می دانند و فرزندان آنان خزانه داران هستند و دامادهای آنها معتمدین حکمران ها هستند و مزدوران آنان مردم را به تازیانه می زنند.» (تلمود/ توسفتا- مناحوت 13: 21)
پایان حکومت حشمونائیم و فروپاشی اجتماع یهودیان در اورشلیم و پراکندگی آنها.
نهایت این که این الیگارشی مذهبی که خود را رهبران جامعه می دانستند جامعه یهودی زمان خود را در محرومیت و فشار بسیار گذاشتند تا این که قیام «برکوخبا» پیشاپیش یهودیان مومن و معتقد، دوران تازه ای از حیات روحانیت یهود را آغاز کرد. دوام حکومت حشمونائیم دیری نپایید و نتایج انقلاب «متیتیای کهنگادول» و فرزندانش رفته رفته کم رنگ تر شد و در فاصله زمانی نه چندان طولانی از میان رفت، خانوادههای اشرافی یهودیان که معمولا خود را به «کهنیم» و «لویها» منتسب می کردند و در حالی که قدرت مذهبی و اقتصادی و سیاسی در اختیار چند خانواده بود، توده های مردم یهودی در فقر و تنگدستی زندگی می کردند و پیوند آنها با این گروه روحانیت بسیار ضعیف و کم اثر بود، مضافا به این که طبقات اشراف بعد از بروز سستی در حکومت حشمونائیم خود را هم از لحاظ سازمانی و هم از لحاظ عقیدتی تسلیم فرهنگ و تمدن یونانی و پس از آن سلطه گران حکومت روم کردند که نهایتا به فروپاشی اجتماع یهودیان در اورشلیم و خرابی بت همیقداش و پراکندگی یهودیان از سالهای 70 میلادی به بعد انجامید.