یکی از مباحث عمده "نهضت جهانی کلیساها" مسئله رنج بشری است، همه کلیساها و ادیان با این مسئله به چالش می پردازند و حتی ایدئولوژی های غیر دینی نه تنها نیاز به برخورد با علل رنج دارند بلکه با معنای رنج حذف ناپذیر از حیات انسانی نیز سر و کار دارند. کمک مهم عرفان و الهیات مسیحی به این موضوع مربوط به تعارض بین طرد رنج یا پذیرش آن می شود که هر دو به واضح ترین شکل در کتاب ایوب آمده است. در طول تاریخ کلیساها شاهد طرد، اعتراض و مبارزه بر علیه رنج اجتناب پذیر و غیر ضروری هستیم که ریشه در نیروی خشم و شهوت دارد (بورلی هاریسون)، اما در بین کسانی که رنج تحمل ناپذیر را تحمل می کنند، صبر، استقلال و آزادی درونی نیز وجود دارد. تاریخ کلیسا نشان می د هد که در برخی از مقاطع خاص تاریخی یکی از این دو جنبه بیشترین غلبه و رواج را داشته است.
اما اگر یکی از این دو جنبه متعارض خاص تاریخی یکی از این دو جنبه بیشترین غلبه و رواج را داشته است. اما اگر یکی از این دو جنبه متعارض را بپذیریم آن جنبه دیگر به طور کامل از میان خواهد رفت. برای مثال یک کلیسا که به تبلیغ تسلیم و پذیرش در مقابل رنج خداداد نسبت به زنان می پردازد در واقع به عمل عاطفه آمیز عیسی مسیح برای آزادسازی و آمرزش همه فرزندان خدا خیانت کرده است. از سوی دیگر فعالان اجتماعی که بردباری و تحمل و صبر انقلابی ندارند در شرایط رنج و سختی به آسانی تسلیم شده و شکست خواهند خورد. این در پاسخ معنوی- اخلاقی که یاد شد در نظام سمبلهای مسیحی درباره گناه، در قالب صلیب و شهر خدا نشان داده شده اند، این سمبل ها تصویرهای تفسیری سنت مسیحی هستند که در واقع پاسخ سوالاتیند که درباره رنج بی گناهان مطرح می شوند، از قبیل اینکه: آیا رنج خواسته خداوند است یا نه؟ آیا خدا هم منشأ شر است و هم منشأ خیر؟ آیا خدا اجازه می دهد که رنج از منابع دیگری به وجود بیاید؟ آیا ما ناچاریم بین عشق خدا و قدرت مطلق او یکی را انتخاب کنیم؟
سنت یهودی- مسیحی ماهیت حذف ناپذیری و اندوهبار رنجی را که معلول نواقص یا حوادث طبیعی است مورد تأکید قرار نمی دهد. این سنت رنج را در بافت تاریخی آن قرار داده و با بررسی نخستین حکایتهای اسطوره ای مربوط به منشأ پیدایش رنج آغاز می کند و مسئله را در قالب اخلاقی طرح می کند که چرا انسانها باید رنج بکشند. گناه، رنج نتیجه جدایی انسان از عشق حیاتبخش خداوند نسبت به دیگران است و معلول فقدان توجه به دیگران است. «قابیل در پاسخ سوال خداوند گفت: آیا من حافظ برادرم هستم؟» (پیدایش 4:9) و این پاسخ رد ارتباط ما با یکدیگر است. گناهکاران شبکه حیات را پاره می کنند و با جدا ساختن خود از بخشنده حیات موجب پیدایش رنج برای دیگران می شوند حتی رنج های دردناک طبیعی مثل زلزله مبارزه بر علیه مقررات جامعه و امثال اینها نیز موجب پیدایش گناه می شود و حتی فراتر از این رنج های دردناکی که معلول اعمال بشری است باز به وجود گناه بر می گردد دو سوم خانواده بشری که امروز از کمبود آب غذا، سرپناه، مراقبت بهداشتی، آموزش و پرورش و اشتغال رنج می برد در واقع قربانیان گناه هستند یعنی قربانیان نظم اقتصادی جهانی ناعادلانه هستند.
مفهوم گناه، کلید فهم رنج بشری است و نشانگر مسوولیت جهانی در مقابل رنجدیدگان است. این مفهوم هنگامی که برای کیفر رنجدیدگان به کار می رود در واقع به نحو نادرستی استعمال شده است. (یوحنا 9:2) خدای انجیل دو سوال می پرسد که به یکدیگر مرتبطند: شما کجا هستید؟ (پیدایش 3: 9) و برادر شما کجاست؟ (پیدایش 4: 9) با انکار سوال دوم ما در واقع سوال اول جهانی صنعتی به دام پاسخ های عادی دنیوی برای رنج بشری می رویم که در واقع خود نوعی انکار و غفلت است و می گوییم: یک قرص بخور! ما با بیگانه کردن خود از دیگران و جدایی از الگوهای معنوی رایج کلیساها از گوش دادن به سوال خداوند طفره می رویم، ممنوعیت های تکنولوژیک درباره رنج موجب انقطاع زندگی معنوی ما می شود. انسانهای عادی و معمولی، رنج را نتیجه عمل خود تلقی نمی کنند و نمی دانند که آنها موجب رنج دیگران شده اند بلکه منحصرا آن را نوعی کمبود طبیعی می شمارند و ما رنج دیدن خود را به خاطر می آوریم اما رنج رساندنمان به دیگران را از یاد می بریم. از دیدگاه انجیلی، رنج نتیجه آفرینش خداوند نیست بلکه نتیجه استفاده نادرست از اختیار آدمی است.
نقش آموزش مسیحی درباره گناه در حفظ خانواده بشری
آموزش مسیحی درباره گناه و مسیحیت موجب حفظ خانواده بشری است، ما همگی از آدم زاده ایم و در ایمان به عیسی مسیح باز یکی می شویم. در این تلقی هرگونه نژاد پرستی، جنس گرایی، تقسیم طبقاتی و دیگر شکل های بی عدالتی ساختاری که برخی مردم را فرزندان خدای فروتری تلقی کند از پیش محکوم است. از دیدگاه جهان شمول جسم مسیح یکی بیش نیست اگر عضوی رنج بکشد همه عضوها با یکدیگر رنج خواهند کشید. (قرنتیان اول 12:26)
خداوند منشأ پیدایش شر نیست همچنین اجازه نمی دهد که دیگر نیروها تبهکارانه آدمی را کیفر کنید یا با او رفتار نمایند. خداوند موجب رنج ما نمی شود بلکه خود به همراه ما رنج می کشد. خداوند به همراه ما برای آزادی از رنج ما نمی شود بلکه خود به همراه ما رنج می کشد. خداوند به همراه ما برای آزادی از رنج مبارزه می کند و رنج نیز می کشد، او علت رنج نیست بلکه کسی است که رنج می کشد و به نومیدی ایوب و ما پاسخ می دهد. متکلمان یهودی و مسیحی معاصر که پس از جریان کوره های آدم سوزی آشویتز و بمباران هیروشیما زندگی می کنند کسانی مثل آبراهام هشل، هانس یوناس، ربی کوشنر، دیتریش، بونهافر، جیمز کن و اغلب متفکران فمینیست سوال معروف عصر روشنگری را درباره عدل الهی که می گفت خدای قادر متعال چگونه اجازه می دهد که در مورد مردم خوب و صالح شر و بدی واقع شو؟ به این دو سوال متواضعانه تر تغییر داده اند که خدا چگونه می تواند پیوسته همراه با کسانی که رنج می کشند رنج بکشد؟ و تا کی ما می خواهیم اجازه دهیم که شر و رنج گریبانگیر مستمندان باشد؟
رابطه صلیب مسیح با رنج الهی
صلیب مسیح تبلور شناخت رنج بشری و پیوند استوار آن با رنج الهی است. صلیب به عنوان ابزار شکنجه و آزار از سوی یک قدرت جبار در واقع پاسخ نهایی این جهان است به کسانی که اراده پدر را تحقق می بخشند. مسیح اراده حیاتبخش خداوند را متحقق می سازد. «من آمدم تا شما زندگی داشته باشید و از نعمت حیات به وفور برخوردار شوید.» (یوحنا 10: 10) به همین دلیل بود که مسیح محکوم به مرگ شد. او آمده بود تا حیات را تقسیم کند، عدالت را محقق سازد، حقیقت را معرفی کند. گرسنگان را غذا بدهد و به هدایت کسانی که از دوستان و خانواده بریده اند، شغل و ثروت و سلامت خود را از دست داده اند بپردازد و عادلان را به صلیب فرا بخواند. تحمل شکنجه و آزار به خاطر حقیقت و برپایی ملکوت خدا در بسیاری از مقاطع تاریخ، تنها ابزار کلیسا بوده است. در مبارزات رهایی بخش امروز مسیحیان زندگی خود را فدا می کنند و خطر شکنجه و مرگ را پذیرا می شوند و همراه با مسیح رنج می کشند تا کل بشریت از طریق او محد و عظمت خود را بازیابد. (رومیان 8: 17)
آنان که شهید می شوند، عمیق ترین معنای رنج بشری را احساس می کنند و همراه با مسیح وارثان خدا می شوند. (رومیان 8: 17، تیموتی دوم 3: 12) در همایش های جهانی مسیحیانی که از کشورهای فقیر می آیند به مسیحیانی که از کشورهای توسعه یافته می آیند وضعیت مسیحیان اولیه را که در عهد جدید یادآور می شوند که تا چه حد به وضعیت خود آنها شباهت دارد. زیستن به عنوان اقلیتی ستمدیده و داغ کشیده یا به عنوان اکثریتی عاجز و ناتوان و تحت سرکوب و ستم، وضعیت عادی اینگونه کلیساهای مسیحی است. باید به اینان مقاومت و تحمل را آموزش داد. حتی در کشورهای جهان اول اگر کلیساها مسیحی زندگی خود را وقف راه مسیح کنند باید در انتظار رنج بیشتر، تبعیض بیشتر، از دست دادن اعتبار و در آمد و درگیری بیشتر با دولت باشند. ما اگر از رنج کشیدن با مسیح دست برداریم در آن صورت باید کشته شیطان باشیم (توماس مونتزر)، یعنی کسانی که تحت شرایط متناقض جوامع مرده پرست رنج می کشند. رنج کشیدن همراه با مسیح دعوت به مبارزه بر علیه قوای مرگ است و عشق نیز هزینه آن است. ممکن است پیش از پیروزی ما برای رسیدن به آزادی، رودهایی از خون جاری شود، اما این خون ها باید خون ما باشد. (مارتین لوترکینگ) کینگ تأکید می کرد که آنگونه تعلیمات عیسی و گاندی که رنج آلود نیست آمرزش گرانه است. استقبال از رنج بالاترین تجلی آزادی بشری است. بنابراین ما تو هم زندگی اشرافی را که خالی از رنج است کنار می نهیم و به انتخاب مسیح برای تحقق عدالت، صلح و همبستگی همه آفرینش می پیوندیم. دین مسیح یک ایدئولوژی کامل و تمام عیاریست که همه مشکلات را حل کند. معمای نابرابری، ستم طبیعت و بی تفاوتی را نمی توان در سطح عقاید حل کرد. ما با تفسیر جنبه های غمبار زندگی بشری و تقلیل آنها به نقشه خداوند برای کیفر بشر یا آموزش او در حال حاضر در واقع دیدگاه مسیح را از دست می دهیم و از آن غفلت می کنیم.
وظیفه روحانیان در قبال مسئله رنج مسیح
وظیفه روحانیان این است که مسئله رنج مسیح را در مورد دردهای پوچی که ما باید تحمل کنیم. مقایسه و توضیح دهند. ما نیاز داریم که بیاموزیم که کمبودهایمان را با رنج خداوند در سراسر جهان پیوند دهیم و بنابراین طرد رنج و تحمل آن با هم در آمیخته خواهند شد. ما باید رود خروشانی از عدالت فراهم بیاوریم که در آن دستهایمان را در دست هم نهاده و درد و رنجهایمان را به هم گره بزنیم و همراه با مسیح، منتظر تحول بنیادین آسمان و زمین بشویم. من دوباره به بیت المقدس باز خواهم گشت و با مردم خود شاد خواهم زیست. (اشعیا 65: 19) تنها هنگامی می توانیم بشارت خداوند را بفهمیم که صدای اشک ریختن محرومان را صدای خدا بدانیم. خدایی که اشکها را از چشم ها پاک خواهد کرد، (مکاشفه یوحنای رسول 21: 4) در ما می گرید.