منظور پولس، صرفا آزادی از تورات و دستورات اخلاقی آن نیست، بلکه آزادی از اعمال شریعت است. آزادی که مسیحیان به آن خوانده شده اند، آزادی است که آنان «در عیسی مسیح» دارند. در این صورت، کسانی که اکنون به مسیح ایمان دارند، «دیگر زیر یوغ شریعت نیستند، بلکه مشمول فیض هستند.» به این ترتیب، در مورد تورات، چه باید گفت؟ صرفا وقتی پولس درباره آزادی از «شریعت» سخن می گوید، سخن او به هیچ وجه در اصل، مخالف با تورات نیست. در واقع، بر اساس داستان ابراهیم، تورات آمرزیدگی از راه ایمان را آموزش می دهد و به نظر پولس، دستورات اخلاقی آن، حتی کافران را در بر می گیرد. اما آنچه او در واقع انجام می دهد، به معنای سخن گفتن بر خلاف هلاخا است (بدون اینکه این اصطلاحات متأخر را پیش از این به کار برده باشد) تا آنجا که هلاخا به طور کلی دستورات اخلاقی نمی دهد، بلکه به انجام «اعمال شریعت» فرا می خواند.
مراد از اعمال شریعت (همان طور که امروزه محققان یهودی به آن اذعان دارند) اعمال شرعی یهودی (همچون ختنه، و احکام مربوط به طهارت، غذا و روز سبت) است که هنوز برای بسیاری از یهودیان تکلیف سنگینی است; چیزی که طبق نظر پولس بر دوش غیر یهودیان گذاشته نمی شود. بنابراین آنچه اهمیت اساسیش را از دست داده، تورات در معنای عام تعلیم یا راهنمایی خدا نیست، بلکه تورات به معنای خاص است. پولس این هلاخای ظاهری را از دوش مسیحیان غیر یهودی برمی دارد و آن را اساسا امری مربوط به مسیحیان یهودی می داند; زیرا دیگر دریافته می شود که روح، انسان را زنده می کند و شریعت مکتوب آن را می میراند. این امر در مقام عمل برای مسیحیان یهودی یک معنا دارد و برای مسیحیان غیر یهودی معنایی دیگر. مسیحیان اصالتا یهودی، می توانند هلاخا را مراعات کنند، اما مجبور به انجام آن نیستند. آنچه برای نجات تعیین کننده است، دیگر انجام دادن این گونه «اعمال شریعت» نیست، بلکه ایمان به عیسی مسیح است; اعمال شریعت، دیگر نه مطابق شریعت مکتوب، بلکه مطابق با روح، یعنی زندگی در روح، فهمیده می شود.
مسیحیان اصالتا غیر یهودی می توانند فقط به دستورات اخلاقی تورات که بر عهده آنان گذاشته شده، عمل کنند، نه دستورات آیینی و عبادی که در هلاخا برای کل زندگی یهودیان در نظر گرفته شده است (هرچند پولس از نظر اصطلاح شناسی، بین آن دو فرق نمی گذارد و این مسئله را به لحاظ نظری بسط نمی دهد). به عبارت دیگر، آنان مجبور به پذیرش روش زندگی یهودی، از قبیل ختنه، اعیاد، سبت، احکام مربوط به طهارت و سبت نیستند. معروف ترین مناقشه، در کلیسای اولیه در انطاکیه (دومین مرکز بزرگ رسالت مسیحی خارج از اورشلیم) به خصوص درباره این نکته اخیر، و به ویژه درباره غذای پاک بود. (هنوز هم این مسئله مهمی است که چه کسی با چه کسی غذا می خورد؟) این مسئله به نزاع پولس، که مسئول تبلیغ غیر یهودیان بود، و پطرس، که مسئول تبلیغ یهودیان بود، انجامید; تا اینکه در شورای رسولان اورشلیم برطرف گردید. پطرس شخصا برای تبلیغ غیر یهودیان، آزاد بود.
او نخست، همانند پولس، در انطاکیه با غیر یهودیان بر سر یک سفره غذا می خورد; اما آیا به میل خود دست از این تسامح کشید یا ترسید؟ پس از آنکه پیروان یعقوب از اورشلیم آمدند، او رعایت غذای پاک را مقرر کرد و آنان قانون بر سر سفره نشستن خود را حفظ کردند. پولس از آزادی مسیحیان غیر یهودی، به ویژه در مورد آداب غذا خوردن با یکدیگر، به شدت حمایت می کند. گزارشی که او در رساله به غلاطیان ارائه می کند، احتمالا به طور ناخودآگاه جانبدارانه است. اما یک چیز مسلم است و آن اینکه پولس «رو در رو، با پطرس مخالفت کرد.»
به نظر وی، این امر قابل فهم بود: او با جدا کردن سفره غذا و جماعت عشای ربانی، کاری که در واقع همزیستی یهودیان و غیر یهودیان را در جامعه واحد عیسی مسیح از بین برده بود، به شدت مخالف بود. از نظر او، چه چیزی مهمتر از آن بود؟ حتی اگر پولس اساسا یهودی بودن خود را منکر نمی شد و مسیحیان یهودی را از زندگی بر اساس هلاخا منع نمی کرد و این نوع زندگی را برای محیط یهودی خود تأیید می کرد، آداب غذا خوردن نمی بایست به عامل تفرقه افکنانه ای در برابر مسیحیان غیر یهودی تبدیل می شد. هرچند او به خاطر ترکیب جامعه یهودیان و غیر یهودیان انتظار نداشت که مسیحیان یهودی، تورات موسی را انکار کنند، در این مورد به خصوص (نه به طور کلی) از آنان انتظار داشت که هلاخا را (که احکام شرعیش همسفره شدن با غیر یهودیان را منع می کرد) طرد کنند; زیرا کسانی که به مسیح ایمان آورده بودند، آن را نه مطابق شریعت مکتوب، بلکه مطابق روح تفسیر می کردند. به همین دلیل است که آزادی که مسیح آورده، زنان و مردان را آزاد ساخته است. ایمان به مسیح باید برای مسیحیان یهودی نیز امری اساسی باشد. با این همه، نمی توان این نکته را نادیده گرفت که پولس در نقادی خود از شریعت، نگرش عیسی را نیز بازمی تاباند.
در موارد بسیار خاصی (مثل سبت، احکام غذا خوردن و طهارت) عیسی نیز درباره «حکم خدا»، و در مقابل هلاخا، درباره «سنت بشری» یا «سنت مشایخ» به صراحت سخن گفت; و به جای طهارت مربوط به مراسم و مناسک دینی (شستن دست ها)، به طهارت دل مورد نظر اخلاق، دعوت می کرد. تصمیم پولس در خصوص تعیین تکلیف مسیحیان یهودی در کلیسای رو به رشد، واقعا از پیش مورد تأیید قرار نگرفته و بنابراین شکاف زودرس در میان کلیسای یهودی- مسیحی و کلیسای غیر یهودی- مسیحی، از قبل، برنامه ریزی نشده بود. امکان فهم آن وجود دارد و در حقیقت، این امر برای فهم روح آموزه های عیسی ضروری است; زیرا همان طور که پولس به صراحت می گوید، آزادی حقیقی تغافل نیست: «مواظب باشید که مبادا آزادی شما باعث لغزش و انحراف ضعیفان شود.» شخص باید به دیگران خدمت کند، اما بدون اینکه آزادیش را از دست بدهد: «غلام انسان نشوید.» نسبت به دیگران آزاد باشید و وجودتان را وقف محبت به دیگران کنید; زیرا پولس که مظهر کامل آزادی است، می گوید: «شما ای برادران! به آزادی خوانده شده اید; اما زنهار که آزادی خود را فرصت جسم مگردانید، بلکه به محبت، یکدیگر را خدمت کنید; زیرا تمام شریعت در یک کلمه کامل می شود و آن اینکه "به همسایه خود، چون خویشتن، محبت نما".»
در این روزگار اظهارات پولس را نمی توان، بیش از آنچه در مورد متن های دیگر کتاب مقدس ممکن است، به نحو بنیاد انگارانه ای، همچون سخنی خطاناپذیر، صرفا تکرار کرد و به کار برد. همه این سخنان را باید بر حسب آن زمان فهمید و به زبان این روزگار تفسیر کرد. مثلا آنچه را پولس درباره زنان می گوید: اینکه زن صرفا «جلال مرد است»، در واقع، تبعیض شایع در جهان یونانی مآب زمان اوست. اینکه گرچه ازدواج کردن خوب است، ازدواج نکردن بهتر است (هرچند بر آن اصرار نمی شود)، سخنی بر خلاف حال و هوای انتظار یهودیان درباره پایان قریب الوقوع جهان است که پولس در آن سهیم بود. این دو مسئله را نمی توان در زمان ما به سادگی مطرح کرد.
اینکه «زن باید در کلیسا خاموش بماند» و باید «اطاعت کند»، به هر صورت مطابق تفسیر امروزی، چیزی است که بعدا اضافه شده است; زیرا با آنچه از طرف پولس در مورد مشارکت کامل زنان در زندگی عبادی و اداره کردن جوامع، بارها مورد تأیید قرار گرفته، در تناقض است. پولس حتی زنان رسول همچون یونیا را نام می برد و از او به عنوان رسولی «مشهور در میان رسولان» تمجید می کند (در سنت بعد از او؛ که دیگر تصوری از زنان رسول وجود نداشت؛ نام مؤنث یونیا به نام مذکر «یونیاس» تغییر داده شده است.) فهرست سلام ها در نامه به رومیان، مجموعه کاملی از زنان، از جمله فیبی اهل کنخریا، مبلغ و رهبر جامعه، را به عنوان همکاران نشان می دهد. گفته های پولس درباره حکومت، همانند سخنان او درباره زنان، صرفا به مقتضای روزگار است; یعنی مقام حکومتی که از طرف خدا می آید و همه باید نسبت به آن «کاملا مطیع» باشند.
امروزه مسیحیان، طبیعتا به حق، قائل به مقاومت در برابر قدرت ظالمانه اند و حتی چه بسا در موارد بسیاری مجبور شوند به جنبش مقاومت بپیوندند. اظهارات مربوط به خوردن گوشت قربانی مخصوص بت ها نیز به نظر می رسد که امروزه اعتبار ندارد. با این همه، این مورد به خصوص نشان می دهد که اصولی که در این زمینه بسط یافته اند، نظیر ایمان راسخ داشتن، خوار نشمردن ضعیفان و افراد سست ایمان، و انتقاد نکردن از افراد قوی تر، هنوز دارای اهمیت است. در مسائل دیگر نیز پولس برای این زمان مشوق دائمی ارائه می کند: تشویق افراد و نگرش های اساسی آنان به واقعیت; تشویق به مسائل مربوط به سرنوشت اسرائیل; و تشویق در جهت ساختار جامعه مسیحی.
الف) گفتار پولس درباره زندگی روزمره دنیوی مسیحیان
پولس زاهد عجیب و غریبی نیست که همه چیزهای خوب دنیا را خوار بشمارد. مردان و زنان باید در هر فرصتی دریابند که «اراده خدا یعنی اراده نیکو و پسندیده و کامل چیست.» به هر حال، مؤمنان به عیسی مسیح، به جهان دارای کمال فردی یا حتی گریز به جامعه کامل نیاز ندارند. این افراد می توانند و باید در این جهان سکولار به اراده خدا عمل کنند. لازم نیست که آنان از تمام چیزهای خوب دنیا دست بکشند; البته نباید خود را وقف آن چیزها کنند. مؤمن تنها می تواند خود را وقف خدا کند. پولس از پیش اذعان نموده است که لازم نیست مسیحیان دنیا را ترک کنند، ولی نباید در آن غرق شوند; آنان نه به پرهیز ظاهری و مادی از امور جهان، بلکه به پرهیز باطنی و شخصی از آن فراخوانده شده اند; زیرا کسانی که از شریعت آزادند، می گویند: «همه چیز برای من جایز است»، اما در عین حال «نمی گذارم که چیزی بر من تسلط یابد.» در جهان «هیچ چیز، در ذات خود، نجس نیست.»
اما ممکن است من آزادیم را به خاطر چیزی در جهان از دست بدهم و اجازه دهم که بر من تسلط پیدا کند; به عبارت دیگر، برایم بت شود. پس گرچه درست است که «همه چیز برای من جایز است»، باید توجه داشت که «هر چیزی مفید نیست.» و سرانجام، در عین حال، باید پرسید: آیا ممکن است چیزی برای من جایز و مفید باشد، ولی به همنوعانم ضرر برساند؟ در این صورت، چه کنیم؟ بنابراین درست است که «همه چیز جایز است»، اما در عین حال، «هر چیزی پسندیده نیست.» پس «هر کس نفع خود را نجوید، بلکه نفع دیگری را.» بدین ترتیب، آزادی ممکن است به انکار نفسی بینجامد که فراتر از هر سلطه ای است: «با اینکه از همه کس آزاد بودم، خود را غلام همه گردانیدم.» در اینجا آزادی فرد مؤمن انکار نمی شود، بلکه بر عکس، به تمامی نیز مطالبه می شود. در مورد اخیر، انسان مؤمن به سبب عقاید، احکام، سنت ها و ارزش های فرد دیگر، در قید و بند قرار نمی گیرد; «چرا باید من به خاطر وجدان دیگران در قید و بند باشم؟» وجدان خودم، که خوب و بد را تشخیص می دهد، مرا متعهد می کند.
ب) اندیشه پولس درباره یهود که عیسی را به عنوان مسیحا نپذیرفتند
این امر برای پولس جز مسئله ای نظری نیست; زیرا کسی که تربیت فریسی یافته است، از سبک زندگیش دست نمی کشد. به هر حال، پولس به رغم همه سختی ها و ناکامی هایش، عقیده دارد که برگزیده بودن اسرائیل و قوم خدا بودن آن، الزامی، حتمی و تغییر ناپذیر است. خدا وعده هایش را تغییر نداده است; گرچه بعد از مسیح، صحت و اعتبار آنها باید به گونه ای دیگر تفسیر شود. یهودیان قوم برگزیده خدا و در واقع، قوم محبوب او باقی می مانند; زیرا پولس از یهودیان همچون «برادران» نسبی یاد می کند که هنوز این خصوصیات را دارند:
1- «پسرخواندگی»: منزلت قوم اسرائیل به عنوان «پسر نخست زاده» خدا، که پیش از این در مصر تحقق یافته است;
2- «جلال»: جلال حضور خدا («شخینا») در میان قومش;
3- «میثاق ها»: عهد خدا با قومش که همواره در معرض گسستگی بوده، و تجدید شده است;
4- «اعطای شریعت»: دستورات زندگی خوب، که خدا به نشانه عهد به قومش داده است;
5- «پرستش»: پرستش حقیقی قوم کاهنانه;
6- «وعده ها»: وعده های همیشگی فیض خدا و رستگاری;
7- «آباء»: آباء زمان پیشین، در جامعه ای که برخوردار از یگانه ایمان حقیقی بود;
8- «مسیحا»: عیسی مسیح (که از جسم و خون اسرائیل زاده شد) در وهله نخست، به امت ها تعلق ندارد، بلکه متعلق به قوم اسرائیل است.
«غم عظیم» و «درد و رنج دائمی» پولس از نگرش «اسرائیل»، در طول تاریخ، به غم و اندوه باورنکردنی و درد و فلاکت خود اسرائیل تغییر یافته است. نام عیسای یهودی، پولس یهودی و قوم یهود، در پشت حصارهای تبعیض، زندانی شده، مورد تعرض قرار گرفته و در واقع، نابود شده است. در اینجا پولس، مسیحیت را از یهودیت جدا نکرده است، بلکه دیگران پس از مرگ وی و پس از خرابی معبد دوم اورشلیم، این کار را کرده اند. پولس، یهودی که دست از فریسی بودن کشید، به عنوان یک مسیحی هیچ گاه از یهودی بودن خود دست برنداشت. او با اینکه همواره حمله می کرد، بی اعتنایی داشت و بدگویی می کرد، به هیچوجه خود را زیر پا گذارنده شریعت، یا مرتد و بدعت گذار نمی دانست.
این رسول و یهودی مسیحی، یهودی بودن خود را در حال و هوای جدیدتر و جامع تری بروز می داد و باچنین تفکری بود که تورات را در کنار خود داشت. او در پرتو نور خدا و مسیحا، پیشاپیش همواره به روش های جدید و غیر منتظره عمل می کرد. پولس همچنین به نجات یهودیان در روزی که مسیح از صهیون برای داوری بازمی گردد، اعتقاد داشت.
ج) ادراک پولس از جامعه کنونی مسیحی
اگر او دوباره بیاید و به ویژه ساختار کلیسای کاتولیک را ببیند، کلیسایی که قانون آن به کوچکترین جزئیات می پردازد و سلسله مراتب عریض و طویل آن ضمن اینکه خود را خادم پطرس می داند، ادعای خطاناپذیری و تفوق دارد، آیا موانع را تحمل می کند و بار دیگر، در مقابل کسانی که «از حقیقت انجیل منحرف می شوند»، «به طور رو در رو» مقاومت نمی کند؟ زیرا «حکومت مقدس»، یعنی حکومت دارای «سلسله مراتب»، با پولس کاملا بیگانه بود. او برای کلیساهای خود، ساختار سلسله مراتبی را توصیه نکرد یا کلیساهایش را این گونه بنا نکرد، بلکه به کرامت تمام کسانی که می خواهند برای سعادت جامعه با یکدیگر همکاری کنند، اطمینان داشت. او با تعامل «مردمی» که به کمک خدا، به منصه ظهور می رسد، سر و کار داشت.
به نظر او، هر عضو جامعه، وظیفه خاص، خدمت خاص و موهبتی خاص دارد و بدین ترتیب، نباید تنها پدیده خارق العاده ای، چون سخن گفتن بدون تعلیم به چند زبان و شفا دادن بیمار را در نظر آوریم. ما نمی توانیم بیش از آنچه درباره سازمان روحانیت سخن می گوییم، درباره احساسات پولس سخن بگوییم. به عکس، طبق نظر پولس، هر خدمت کشیشی که در واقع برای ساختن جامعه (به نحو دائمی یا غیر دائمی، اختصاصی یا عمومی) انجام می شود، یک کرامت، و خدمت کلیسا است و به عنوان خدمت ملموس، سزاوار تأیید و پیروی است. بنابراین هر سازمان روحانیتی، خواه رسمی خواه غیر رسمی، اگر از روی محبت برای منفعت جامعه انجام وظیفه کند، به خودی خود حجیت دارد. از مکاتبه های پولس با کلیساهایش معلوم می شود: پولس نمی خواست که وحدت و نظم را با از میان بردن اختلافات، و ایجاد یکنواختی، سلسله مراتب و تمرکز به وجود آورد.
به نظر او، وحدت و نظم با عمل روح القدس یگانه تضمین می شود که هر موهبتی را به هر کسی نمی دهد، بلکه به هر مرد یا زنی موهبت خاص خودش را می بخشد (قاعده این است: برای هر کس، موهبت خاص خودش)، موهبتی که نباید خودمحورانه مورد استفاده قرار گیرد، بلکه به نفع دیگران باید استفاده شود. (قاعده این است: با همدیگر برای همدیگر) در واقع، این نعمت الاهی برای تسلیم در برابر خداوند واحد به کار می رود (قاعده این است: اطاعت در برابر خداوند). آن کسی که به عیسی اعتراف نکرده، و در عین حال، نعمت هایش را برای جامعه به کاربرده است، از روح خدا برخوردار نیست. این گونه است که تشخیص داده می شود روح ها چگونه اند. نشانه جامعه برخوردار از روح خدا، که با روح عیسی مسیح یکی است، سرپرستی روحانی و حکومت مطلقه معنوی نیست، بلکه نشانه های آن، تأمل، تصدیق، رفتار منسجم، هماهنگی جمعی، بحث، ارتباط و گفتگو برای مشارکت است.
د) دیدگاه پولس درباره مرجعیت در کلیسا
پولس مرجعیت شگفت آوری داشت و از اینکه در شرایط خاصی، این مرجعیت رسولی را با قدرت به کار گیرد، ابا نداشت; اما رویه مرجعیت پولس اقتدارگرایانه نبود. به عنوان نمونه، با نگاهی به اعمال حق قانونی این رسول، می بینیم که او هرگز مرجعیتش را گسترش نداد، بلکه با این اعتقاد راسخ که رسولان، خداوندگاران ایمان نیستند، بلکه کسانیند که در موفقیت اعضای جامعه شریکند، همواره داوطلبانه مرجعیت خود را محدود می کرد و اعتقاد داشت که کلیساهای او به او تعلق ندارند، بلکه به خداوند تعلق دارند و بنابراین در روح آزادند; به آزادی فراخوانده شده اند، نه به اینکه برده دیگران باشند. یقینا اگر می توان از مسیح و بشارت او به نفع بشارت دیگر دست کشید، در برخی شرایط، پولس نیز می تواند به لعن و طرد تهدید کند. اما کاری که او به خاطر اصلاح، به طور انفرادی و موقت، طرد کرده است، حتی در بدترین شرایط، نسبت به جامعه انجام نداده است، بلکه او به جای اینکه حکم تحریم صادر کند، به قضاوت و مسئولیت پذیری خود مردم توسل می جست; به جای اعمال فشار بر مردم، از آنان حمایت می کرد; به جای دستور دادن، آنان را تشویق می کرد; به جای صحبت کردن درباره «تو»، درباره «من» صحبت می کرد; به جای تحمیل مجازات، بخشایش را پیشنهاد می کرد; به جای سرکوب آزادی، مردم را به مبارزه برای آزادی فرا می خواند. این گونه روحانیت رسولی عینا مطابق با نظر پولس است. در خصوص مسائل اخلاقی نیز هر جا که حکمی از جانب خداوند، و سخن او نبود، پولس می خواست به کلیساهایش آزادی بدهد، نه اینکه به گردن آنان ریسمان ببندد.
پولس، که در معرض مصیبت و مبارزه، و ضعف در عین شدت قرار داشت، الاهیدان بزرگ و متفکر مسیحی بزرگی بود. و این امر بدین جهت بود که او با جسم و روح، و با افتخار و تواضع، کاملا دل بسته هدف مسیحیت و هدف عیسی مسیح بود. الاهیات او همواره یادآوری می کند که رسول، خواه پطرس خواه پولس، خداوند نیست; عیسی خداوند است: «عیسی خداوند» چیزی است که متعلق اعتراف ایمان پولس است; و این خداوند، در هر شرایطی، معیار را برای کلیساها و افرادش مقرر می کند. هیچ کس بهتر از خود پولس نمی داند که او ابرمرد نیست. هیچ کس به بشر بودن و ضعف او، که هرگونه ادعای خطاناپذیری را به تمسخر می گیرد، آگاه تر از خود او نیست. او رسولی بود که همواره می دانست تا چه اندازه از هدف خود عیسی فاصله گرفته است، بدون اینکه دچار نومیدی شود یا دست از کار بکشد، و بدون اینکه حتی امیدش را از دست بدهد.
او در عبارتی از نامه به کلیسای مورد علاقه اش در فیلیپس، می نویسد: «نه اینکه تا به حال به چنگ آورده باشم یا تا به حال کامل شده باشم; ولی در پی آن می کوشم، بلکه شاید آن را به دست آورم که برای آن، مسیح نیز مرا به دست آورد. ای برادران! گمان نمی برم که من به دست آورده ام; تنها کار من این است که آنچه در پشت سر است، فراموش کرده، و خویشتن را به سوی آنچه در پیش است، کشیده، در پی مقصد می کوشم; به جهت انعام دعوت بلند خدا که در عیسی مسیح است.»