دعوت به ایمان و تقوا که از عوامل بخشودگی گناهان انسانها شمرده شده یکی از رسالتهای پیامبران الهی بوده است. نوح این پیامبر "اولوالعزم" که صاحب نخستین شریعت و آئین الهى بود و دعوت جهانى داشت بعد از دریافت این فرمان به سراغ قومش آمده آنها را به عبادت آفریدگار و اجتناب از شرک و پرستش بت دعوت می نماید. «قال یا قوم إنی لکم نذیر مبین؛ او گفت اى قوم! من براى شما بیم دهنده آشکارى هستم.» (نوح/ 2) «أن اعبدوا الله و اتقوه و أطیعون؛ هدف این است که خداوند یگانه یکتا را پرستش کنید و هر چه غیر از او است به دور افکنید، تقوا را پیشه نموده، و از دستورات من که دستور خدا است اطاعت کنید.» (نوح/ 3) در حقیقت نوح محتواى دعوت خود را در سه جمله خلاصه کرد: پرستش خداى یکتا، رعایت تقوا و اطاعت از قوانین و دستوراتى که او از سوى خدا آورده که مجموعه عقاید و اخلاق و احکام بود.
سپس به تشویق آنها پرداخته نتائج مهم اجابت این دعوت را در دو جمله کوتاه بیان مى کند و مى گوید: «یغفر لکم من ذنوبکم؛ اگر دعوت مرا اجابت کنید خداوند گناهان شما را مى آمرزد.» در حقیقت قاعده معروف «الاسلام یجب ما قبله؛ اسلام پیش از خود را مى پوشاند و از بین مى برد.» قانونى است که در همه ادیان الهى و توحیدى بوده است و منحصر به اسلام نیست. سپس مى افزاید: «و یؤخرکم إلى أجل مسمى؛ و شما را تا زمان معینى به تاخیر مى اندازد، عمرتان را طولانى کرده و عذاب را از شما دور مى دارد.» «إن أجل الله إذا جاء لا یؤخر لو کنتم تعلمون؛ زیرا هنگامى که اجل نهایى الهى فرا رسد تاخیر پیدا نمى کند اگر مى دانستید.» (نوح/ 4)
از این آیه به خوبى استفاده مى شود که "اجل" و سر رسید عمر انسان دو گونه است "اجل مسمى" و "اجل نهایى" و یا به تعبیر دیگر "اجل ادنى" (نزدیکتر) و "اجل اقصى" (دورتر) و یا "اجل معلق" (مشروط) و "اجل حتمى" (مطلق) قسم اول سررسیدى است که قابل تغییر و دگرگونى است، و بر اثر اعمال نادرست انسان ممکن است بسیار جلو بیفتد که عذابهاى الهى یکى از آنها است و به عکس بر اثر تقوا و نیکوکارى و تدبیر ممکن است بسیار عقب بیفتد. ولى اجل و سررسید نهایى به هیچوجه قابل دگرگونى نیست، این موضوع را با یک مثال مى توان مشخص کرد و آن اینکه یک انسان استعداد عمر جاویدان ندارد اگر تمام دستگاههاى بدن خوب کار کند سرانجام زمانى فرا مى رسد که بر اثر فرسودگى زیاد قلب او خود به خود از کار مى افتد، ولى رعایت اصول بهداشت و جلوگیرى به موقع از بیماریها مى تواند عمر انسان را طولانى کند در حالى که عدم رعایت این امور ممکن است آن را بسیار کوتاه سازد و به زودى به آن پایان دهد.
منظور از بعضى گناهان که با ایمان آمرزیده مى شود و اینکه وسعت آمرزش گناهان به مقدار وسعت ایمان و عمل صالح است.
معناى اینکه فرمود: "اینکه خدا را بپرستید، و از او بترسید، و مرا اطاعت کنید تا بعضى از گناهانتان را بیامرزد"، این است که اگر چنین کنید، خدا چنین مى کند، (پس در حقیقت برگشت امر و جواب امر به دو جمله شرط و جزا است، و بدین سبب جوابش به جزم خوانده مى شود)، و منظور از بعضى گناهان آن گناهانى است که قبل از ایمان و در حال کفر مرتکب شدند، به خدا شرک ورزیدند، و گناهانى کوچکتر مرتکب شدند، و اما گناهانى که از آن به بعد مرتکب نشده اند، و بعد از ایمان آوردن در آینده مرتکب مى شوند، منظور نیست، چون معنا ندارد گناهانى که هنوز رخ نداده آمرزیده شود، و نیز معنا ندارد که از حالا وعده آمرزش آن را بدهد و بفرماید گناهان آینده شما و یا هر گناهى که از شما محقق شود مى آمرزد، چون چنین وعده اى مستلزم آن است که تکالیف الهى ملغى شود، چون وقتى مجازات در مقابل مخالفت آن تکالیف لغو شد، خود تکالیف هم لغو مى شود.
مؤید این معنا ظاهر آیه ی زیر است که مى فرماید: «یا قومنا أجیبوا داعی الله و آمنوا به یغفر لکم من ذنوبکم؛ اى قوم ما، دعوت کننده به سوى خدا را اجابت کنید، تا پاره اى از گناهانتان را بیامرزد.» (احقاف/ 31) و آیه زیر که مى فرماید: «یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم؛ او شما را دعوت مى کند تا خدا پاره اى از گناهانتان را بیامرزد.» (ابراهیم/ 10) و آیه زیر که مى فرماید: «قل للذین کفروا إن ینتهوا یغفر لهم ما قد سلف؛ به کسانى که کفر ورزیدند بگو اگر دست بردارند خدا گناهان گذشته شان را مى آمرزد.» (انفال/ 38)
اما آیه شریفه «یا أیها الذین آمنوا هل أدلکم على تجارة تنجیکم من عذاب ألیم* تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله بأموالکم و أنفسکم ذلکم خیر لکم إن کنتم تعلمون* یغفر لکم ذنوبکم و یدخلکم جنات؛ اى کسانى که ایمان آورده اید آیا شما را به تجارتى راهنمایى کنم که از عذاب دردناک شما را رهایى مى بخشد. به خدا و رسول او ایمان بیاورید و در راه خداوند با اموال و جانهایتان جهاد کنید، این براى شما از هر چیز بهتر است اگر بدانید. اگر این کار را بکنید گناهانتان را مى بخشد و شما را در باغهایى از بهشت داخل مى کند.» (صف/ 10- 12) که ظاهرش آمرزش همه گناهان است، منافاتى با آیات مذکور ندارد، براى اینکه مغفرت را در این آیه مترتب کرده بر استمرار ایمان و عمل صالح، و ادامه آن تا آخر عمر، پس این آیه هم شامل گناهانى که هنوز واقع نشده مى شود، و چنین وعده اى نداده که ایمان امروز گناهان آینده و یا به طور کلى گناهان را مى آمرزد، نه، بلکه وسعت آمرزش درست به مقدار وسعت ایمان و عمل صالح است، و حاصلش این است که ایمان تا آخر عمر، گناهان تا آخر عمر را مى آمرزد.
بعضى از مفسرین به عمومیت آیه سوره صف اعتماد نموده، متمایل به این نظریه شده اند که آمرزش گناهان به وسیله ایمان در بین امت ها فرق دارد، به حکم این آیه در امت اسلام باعث آمرزش همه گناهان است و در سایر امت ها باعث آمرزش بعضى از گناهان مى شود کما اینکه این ظاهر قول نوح به امتش مى باشد: «یغفر لکم من ذنوبکم» و قول رسولان در آیه دهم سوره ابراهیم: «یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم؛ خداوند شما را دعوت مى کند تا بعضى از گناهانتان را بیامرزد.» و قول جن در آیه سى و یکم سوره احقاف: «یا قومنا أجیبوا داعی الله و آمنوا به یغفر لکم من ذنوبکم؛ اى قوم ما! دعوت کننده الهى را اجابت کنید و به او ایمان آورید تا بعضى از گناهانتان را ببخشد.» لیکن این نظریه درست نیست براى اینکه هر چند ظهور آیه سوره صف چنین ظهورى است، اما مورد آن با مورد آیات دیگر تفاوت دارد، که بیانش گذشت. علاوه بر این، آیه سوره انفال صراحت داشت در مغفرت گناهان گذشته و مخاطب در آن، کفار همین امتند. بعضى دیگر گفته اند: کلمه ی "من" در جمله "من ذنوبکم" اصلا براى تبعیض نیست، تا این همه بگومگو راه بیندازد، بلکه زایده است. این سخن هم درست نیست، براى اینکه این کلمه در جمله اثباتى (مثبت) زایده واقع نمى شود و اگر بعضى از علما این کلمه را در بعضى از جملات اثباتى زایده گرفته اند، قولشان ضعیف است. و نظیر این قول در ضعف، قول کسى است که گفته: کلمه "من" بیانیه است. و قول آن دیگرى که گفته: این کلمه براى ابتداى غایت است.
شرح مفاد جمله خدا اجل غیر مسمایتان را تا اجل مسمى تاخیر مى اندازد. در آیه «و یؤخرکم إلى أجل مسمى إن أجل الله إذا جاء لا یؤخر لو کنتم تعلمون» تاخیر مرگ تا اجلى معین را نتیجه عبادت خدا و تقوى و اطاعت رسول دانسته، و این خود دلیل بر این است که دو اجل در کار بوده، یکى اجل مسمى، یعنى معین، که از آن دیگرى دورتر و طولانى تر است، و دیگرى اجلى که معین نشده و کوتاهتر از اولى است. بنابراین، خداى تعالى در این آیه کفار را وعده داده که اگر صاحب ایمان و تقوا و اطاعت شوند، اجل کوتاهترشان را تا اجل مسمى تاخیر مى اندازد، و جمله ی "إن أجل الله..."، این تاخیر انداختن را تعلیل مى کند، در نتیجه منظور از اجل الله که وقتى برسد دیگر عقب انداخته نمى شود، مطلق اجل حتمى است، حال چه اجل مسمى باشد، و چه غیر مسمى.
خلاصه هر دو قسم اجل را شامل مى شود، پس هیچ عاملى نمى تواند قضاى خدا را رد کند و حکم او را عقب اندازد. و معناى آیه این است که اگر داراى عبادت و تقوا و اطاعت شوید خداى تعالى اجل غیر مسماى شما را تا اجل مسمى تاخیر مى اندازد، براى اینکه اگر چنین نکنید و اجل شما برسد، دیگر تاخیر انداخته نمى شود، چون اجل خدا وقتى مى رسد دیگر تاخیر انداخته نمى شود، در نتیجه در این کلام علاوه بر اینکه وعده به تاخیر اجل مسمى در صورت ایمان داده شده، تهدیدى هم شده به اینکه اگر ایمان نیاورند عذابى عاجل به سر وقتشان خواهد آمد.
از آنچه گذشت نادرستى تفسیر زیر روشن گردید، که بعضى گفته اند: مراد از اجل الله اجل غیر مسمى است. و همچنین از این ضعیف تر سخن کسى است که آن را به اجل مسمى تفسیر کرده. چون گفتیم منظور از آن مطلق اجل است. بعضى هم گفته اند: مراد از اجل الله روز قیامت است، و ظاهرا این مفسر خواسته اجل مسمى را نیز به روز قیامت تفسیر کند، آن وقت معناى آیه مثل این مى شود که بگوییم: اگر ایمان نیاورید، خداى تعالى در عذاب دنیایى شما تعجیل نموده آن را فرا مى رساند، و اگر ایمان بیاورید سزاى شما را تا روز قیامت تاخیر مى اندازد، روزى که وقتى موعدش فرا رسد دیگر تاخیر انداخته نمى شود.
لیکن خواننده عزیز توجه دارد به اینکه این نظریه با بشارتى که جمله "یغفر لکم من ذنوبکم" متضمن آن است نمى سازد. و جمله "لو کنتم تعلمون" مربوط به اول کلام است، و معنایش این است که: "لو کنتم تعلمون ان لله أجلین، و ان أجله اذا جاء لا یؤخر استجبتم دعوتى و عبدتم الله و اتقیتموه و اطعتمونى؛ اگر علم مى داشتید به اینکه خدا دو اجل دارد، و اجل او وقتى فرا برسد تاخیر انداخته نمى شود، آن وقت دعوت مرا اجابت مى کردید، یعنى خدا را مى پرستیدید و از او پروا مى داشتید و مرا اطاعت مى کردید." بنابراین مفعول جمله "تعلمون" حذف شده، چون سابقه کلام به آن دلالت مى کرده. بعضى از مفسرین گفته اند: جمله "تعلمون" نازل به منزله فعل لازم، و جواب "لو" است، که یا مربوط به اول گفتار است و معنایش این است که: "لو کنتم من اهل العلم لاستجبتم دعوتى و آمنتم؛ اگر از اهل علم بودید، دعوت مرا اجابت مى کردید، و ایمان مى آوردید" و یا مربوط به آخر کلام است و معنایش این است که: "لو کنتم من اهل العلم لعلمتم ان لله أجلین، و أن أجله اذا جاء لا یؤخر و استجبتم دعوتى؛ اگر از اهل علم بودید، مى دانستید که خدا دو اجل دارد، و وقتى اجلش برسد تاخیر نمى افتد، آن وقت دعوتم را مى پذیرفتید."
ایمان مذهبی عمل صالح تقوی پرهیزکاران جهان بینی اسلامی باورها در قرآن گناه استغفار