شخصیت شریف رضی، والاتر از آن است که با منصب و مقام شناخته و یا سنجیده شود و چنانکه شاعر گوید:
لم تشیدله الولایات مجدا *** لا و لا قیل رفعت مقداره
بل کساها و قد تحزمها الده *** - ر جلالا و بهجة و نضاره
ترجمه: «مقام و منصب، ارکان عظمتش استوار نکرد، نه. و نه بر قدر و منزلتش فزود. فرمانروائی، در چشم روزگار خوار و زبون گشته بود، او جامه عزت و جلالش بر تن استوار فرمود.»
باری آن مناصب و مقاماتی که سرورمان شریف رضی عهده دار بوده در کتب دانشمندان سلف، با تمام شرائط و آداب تجزیه و تحلیل شده و در این زمینه کتابهای ویژه تألیف یافته است، ما در اینجا به مختصری از آنچه در کتاب «احکام سلطانیه» نوشته «ماوردی» درگذشته سال 450 آمده است اکتفا می نمائیم.
«نقابت» منصبی است که به خاطر حفظ و نگهداشت شرافت خاندانها تأسیس شده تا از برخورد و درگیری با افراد فرومایه در امان مانند، ضمنا نقیب هر خاندان نسبت به افراد هم تبارش مهربانتر و قهرا فرمانش نافذتر است. نقابت دو قسم است: کلی و جزئی، نقابت جزئی، تنها به امور سرپرستی قیام می کند، بدون اینکه حکمی صادر کند یا کیفری اجرا نماید، از این رو، فقه و دانش، جزء شرائط آن نخواهد بود، بلکه تنها نسبت به دوازده مورد نظارت خواهد نمود:
1- آمار خانواده های سادات و حفظ نژاد و تبارشان که با بیگانگان مخلوط و مشتبه نشوند، آنکه از جمع خاندان خارج می شود معلوم باشد و آنکه داخل آنان می گردد شناخته باشد.
2- فامیل های مختلف با نام و نسب مضبوط گردند، و پدر خانواده مشخص باشد، تا در اثر تشابه نام و مکان نژاد آنان مختلط نگردد.
3- ضبط آمار نوزادان، دختر و پسر، تا پدر و مادر آنان مشتبه نگردد، و ثبت نام اموات که راه افترا و تزویر در نسب آنان بسته شود.
4- مراقبت افراد از نظر آداب و اخلاق، تا شایسته مقام و منزلت تبار خود، در اجتماع ظاهر شوند، در نتیجه حشمت و موقعیت انان برقرار و حرمت رسول خدا محفوظ ماند.
5- دور نگهداشتن آنان از مشاغل پست، و بازداشتن از کارهای زشت و پلید که نه خوار و بی مقدار شوند و نه زیر دست این و آن.
6- مانع شود که پیرامون، معاصی نچرخند و حرمت قانون را زیر پا ننهند تا آنجا که در نصرت دین اجدادشان تعصب بیشتر داشته و در پاک کردن محیط از آلودگیها و منکرات جدیت وافرتری نشان دهند. وگرنه زبان ملامتگران باز شود، و مورد خشم و نفرت واقع شوند.
7- مراقب باشد که شرافت و افتخارات آنان، باعث نشود که به دیگران زور بگویند و جفا روا دارند، که این خود انگیزه خشم و کین است، بلکه وادار کند تا با لطف و تواضع دلهای دیگران را بجانب خود معطوف دارند.
8- یاری کند تا حقوق آنان پامال نشود، و نه اجازه دهد که آنان حقوق دیگران را نادیده بگیرند، انصاف دهد و انصاف بگیرد.
9- حقوق مالی آنان را مانند سهم سادات در غنائم و اموال خراجیه استیفا کند و طبق دستور الهی، در میان آنان تقسیم کند.
10- مراقب باشد که زنان و دوشیزگان با شوهران لایق و همرتبه خود، ازدواج کنند تا شرافت خاندان محفوظ و مصون بماند.
11- به استثنای اجراء حدود و قصاص، نسبت به خطاکاران، اجراء عدالت نموده سختگیر باشد، از لغزش بزرگان چشم بپوشد و با پند و تذکر از خطای آنان در گذرد.
12- موقوفه هائی که ویژه آن خاندان است، مورد نظارت و سرپرستی قرار دهد: در حفظ اصل بکوشد، و هر چه بیشتر در ازدیاد منافع و بهره آن تلاش کند، و اگر تولیت آن با دگران است، در استیفاء حقوق و قسمت کردن آن نظارت کند، اگر وقف خصوصی است، مستحقین آن را تشخیص دهد و شرائط لازم را رعایت نماید، تا حق به حق دار برسد.
علاوه بر آنچه در نقابت جزئی و خصوصی یاد شد، پنج وظیفه دیگر به نقیب محول می شود:
1- در منازعات و درگیریها داور آنان باشد.
2- سرپرستی اموال و املاک یتیمان را در دست بگیرد.
3- در مورد ارتکاب جرائم، حدود و کیفر لازم را اجرا کند.
4- برای شوهر دادن زنان و دوشیزگانی که برای آنان ولی و سرپرست معین نشده، اقدام کند.
5- با اجراء حکم «حجر» دست سفیهان و نابخردان را از ضایع کردن اموال کوتاه کند و در صورت بازگشتن به رشد و صلاحیت، اموال آنان را در اختیار خودشان قرار دهد.
«نقیب» با اجراء این پنج وظیفه مقام نقابت عمومی و کلی را احراز می نماید و اینجاست که باید فقیه و دانشمند باشد تا حکومت و داوری او نافذ گردد (احکام سلطانیه ص 82- 86 ملاحظه شود).
این نقابت عامه همان منصب والائی است که به سرورمان شریف رضی محول گشته بود.
از جمله وظائف این منصب، وادار کردن دادخواهان به انصاف و حق جوئی است و بازداشتن آنان از نزاع و مخاصمه، از این رو شرط احراز این مقام آن است که شخصیتی عالیقدر، فرمان روا، پر هیبت، پاکدامن، قانع و پارسا باشد، زیرا اجراء وظیفه او، جز با سطوت و اقتداری که در خور امیران است و دقت و موشکافی که شایسته قضاة و داوران است، میسور نیست. حال اگر این شخصیت، از جمله وزیران و امیران باشد، نیازی به صدور فرمان و منشور مستقل نخواهد بود، بلکه همان منشور وزارت و فرمانروائی، برای نظارت مظالم و دادستانی کافی است، اگر از جمله وزراء و امرا نباشد، با توجه به شرائط گذشته از افراد شایسته و لایق این مقام دعوت شده، منشور و فرمان ولایت و دادستانی بنام او صادر می شود. سرپرستی مظالم، گاه عمومی و کلی است، یعنی نقیب، هم در مرحله حکومت و داوری (قضائیه) و هم در مرحله اجراء و تنفیذ (مجریه) انجام وظیفه می کند، در این صورت، بایستی دارای جلال و مرتبه والاتری باشد، و از میان افرادی انتخاب گردد که با نائب الحکومه، وزیر مختار و یا استاندار همردیف باشد، و اگر فقط در مرحله دوم (قوه مجریه) عهده دار نقابت است، چنین مقام و مرتبه لازم نخواهد بود، تنها کافی است که در اجراء حق و عدالت سخت گیر باشد، از نکوهش بدگویان پروا نکند و دست طمع به سوی رشوه دراز نسازد... (احکام سلطانیه ص 64- 82)
سرپرستی امور حج به دو قسمت تقسیم می شود: گاه رهبری کاروان منظور است و گاه اقامه مناسک حج. رهبری کاروان نیازمند سیاست و کفایت و تدبیر است و رئیس کاروان باید مردی فرمانروا، صاحب نظر، شجاع، با ابهت و کاردان باشد تا بتواند از عهده وظائف دهگانه خود برآید:
1- گرد آوردن همگان و جلوگیری از تشتت و پراکندگی که مایه هلاکت اموال و جانهاست.
2- تقسیم بندی گروهها، برای حرکت و فرود، تا موجب درگیری و گمراهی از راه و مقصد نگردد.
3- کاروان را با نرمی و همواری حرکت دهد که ضعیفان، درمانده نشوند، و آنها که احیانا عقب مانده اند، یاوه نشوند، از اینروست که پیامبر فرمود: «امیر کاروان کسی است که از همگان ضعیف تر است» یعنی آنکه چارپایش کند و ناتوان است دیگران باید در حرکت و فرود تابع او باشند و جانب او را رعایت کنند.
4- شاهراه امن و پر نعمت را برای حرکت کاروان در نظر داشته باشد و از راه خشک و سنگلاخ بپرهیزد.
5- اگر آب کمیاب باشد، قبلا در تهیه آن باشد و اگر چراگاه کم است، در فکر علوفه چارپایان.
6- هر گاه در منزلی فرود آیند، با اعوان خود، به مراقبت و پاسبانی قیام کند و چون براه افتند، گرداگرد آنان بچرخد تا از شر سارقان و طراران در امان مانند.
7- اگر راهزنان راه کاروان را ببندند، با تمام امکانات خود، مقابله کند، اگر می تواند با نبرد و قتال، و اگر نه با بذل اموال، راه کاروان را باز کند که حجاج از وظائف و اعمال حج عقب نمانند، البته بذل اموال، در صورتی است که حجاج از جان و دل بپذیرند، زیرا در این گونه موارد، بذل اموال واجب نیست.
8- در نزاع و درگیری، میان افراد کاروان وساطت کند تا صلح و صفا برقرار گردد، و اگر مجاز نیست، بدون رضایت آنان داوری ننماید، و در صورتی که مجاز باشد یعنی اهلیت داوری داشته و فرمان لازم صدور یافته باشد، می تواند شخصا داوری کند، و اگر به شهری وارد شوند که حاکم شرع در آن مستقر است، می تواند داوری را بدو محول کند.
9- ستمگران را به جای خود بنشاند و خطاکاران را ادب کند، و جز در صورتی که مجاز باشد و از اهل اجتهاد، حدود الهی را اجرا نکند.
10- مراقب وقت و هنگام باشد که به موقع مناسک حج را دریابند، و حتی المقدور، محتاج به سرعت و تاختن نشوند که باعث رنج و خستگی خواهد بود. و موقعی که به میقات رسیدند به حد کافی فرصت دهد که به انجام واجبات و مستحبات احرام موفق شوند.
کسی که متصدی این کار می شود، و او را امیرالحاج گویند، به منزله امام جماعت است در نمازهای روزانه، و علاوه بر شرائطی که در امام جماعت معتبر است، بایستی به احکام و مناسک حج مطلع باشد و وقت و هنگام آن را بشناسد. دوره این سرپرستی و نظارت، فقط 7 روز است که از نماز ظهر روز هفتم ذیحجه شروع و روز 13 خاتمه می یابد.
امیرالحاج، پنج وظیفه قطعی دارد و یک وظیفه ششم که در لزوم آن اختلاف شده:
1- اعلام کردن به مردم که روز احرام و حرکت برای درک مشاعر چه روزی است تا همگان تابع او باشند و به راه و روش او اقتدا کنند.
2- مناسک و اعمال حج را با همان ترتیبی که در شرع مقرر شده، چه بر وجه استحباب و یا بر وجه لزوم، یادآور شده عملی سازد تا دیگران هم از او پیروی نمایند.
3- توقف در عرفات و مشاعر و منی از حد لازم تجاوز نکند، به موقع معین کوچ کند تا دیگران هم به متابعت کوچ نمایند.
4- راهنمائی حجاج که در ارکان وظائف از او پیروی کنند، و به راز و نیازی که با خالق کعبه دارد، توجه کرده آمین گویند.
5- امامت در نمازهای یومیه.
6- قضاوت و داوری در میان حجاج و اجراء کیفر از قبیل حد و «تعزیر»، که مورد اختلاف مذاهب است.
شریف رضی، از دوران جوانی، تا اواخر زندگی، عهده دار این مقام منیع بود چه در زمان پدر بزرگوارش به عنوان یار و معین یا نیابت، و چه به طور استقلال از سال 380 هجری، و در این پست، خدمات عظیمی انجام داده که در تاریخ ثبت شده و یاد او را جاویدان ساخته است: ابوالقاسم ابن فهد هاشمی در کتاب «اتحاف الوری باخبار القری» ضمن حوادث سال 389 می نویسد: «در این سال، شریف مرتضی و شریف رضی به حج مشرف شدند، در راه حج، ابن جراح طائی، آن دو را متوقف ساخت. نه هزار دینار از مال خود بدو عطا کردند، تا خود را به مراسم حج برسانند.»
محدثان ادبیات عرب سید شریف رضی تشیع زندگینامه شخصیت انسانی حج