یا سید الخلفاء طرا *** بدوهم و الحضر
إن عظموا ساقی الحجی *** - ج فأنت ساقی الکوثر
أنت الإمام المرتضی *** و شفیعنا فی المحشر
و ولی خیرة أحمد *** و أبو شبیر و شبر
و الحائز القصبات فی *** یوم الغدیر الأزهر
و المطفی ء الغوغا بب *** - در و النضیر و خیبر
ترجمه: «ای سالار خلفاء یکسر، آنها که حاضرند یا در سفر. اگر ساقی حجاج را تکریم و عظمت نهند، توئی ساقی کوثر. پیشوای محبوب، شفیع دوستان به محشر. سرور خاندان احمد، پدر شبیر و شبر برنده گوی سبقت در تابنده روز «غدیر» انور. در هم کوبنده غوغای بدر، هماورد یهود، در بنی نضیر و خیبر».
شاعر:
قاضی جلال الدین ابوالفتح، محمود ابن قاضی اسماعیل بن حمید، معروف به ابن قادوس، دمیاطی، مصری، از ممتازان ادب پرور، یکتا سخندان هنرور، در میدان شعر بر همه سرور، در خدمت علویین مصر دبیر انشاء بود، و در مسند قضا صدرنشین: میان دانش و ادب جمع آورد، و در شمار سخنوران ادیبی درآمد که رساله های خلافیه و آداب دیوانیه (دفتری) آنان با بهترین گوهر سخن سرمشق ادب آموزان قرار گرفته است. قاضی فاضل افتخار شاگردی او دارد، و او را ذوالبلاغتین، یعنی هنرمند شعر و نثر می خواند. دیوان شعرش در دو جلد تدوین گشته است و در سال 551 در مصر درگذشته. ابن خلکان در تاریخ خود 1/ 54 این شعر او را درباره قاضی رشید که سیه چرده بوده یاد کرده:
یا شبه لقمان بلا حکمة *** و خاسرا فی العلم لا راسخا
سلخت أشعار الوری کلها *** فصرت تدعی الأسود السالخا
ترجمه: «ای که در سیاهی چو لقمانی اما حکمتت نباشد، در علم و دانش زیانباری قدمت ثابت نباشد. پوست از تن جهانیان برکندی، از این رو مار پوست کن نامت نهادند.»
یاقوت حموی در معجم الادباء 4/ 60 گوید: جماعتی از فضلاء خدمت صالح بن رزیک بودند، سؤالی در علم لغت مطرح نمود، تنها پاسخ صحیح به وسیله قاضی رشید به عرض رسید، سپس گفت: از هیچ سؤالی مورد آزمایش قرار نگرفتم جز اینکه مانند آتش فروزان بودم. ابن قادوس که در آن جا حاضر بود، چنین به پاسخ سرود:
إن قلت من نار خلق *** - ت و فقت کل الناس فهما
قلنا صدقت فما الذی *** أطفاک حتی صرت فحما
ترجمه: «اگر گوئی از آتش مایه گرفتم و بر همگان بدانش و فهم فائق آمدم. گویم راست گفتی: اما از چه خاموش گشتی که چون ذغال سیاه آمدی؟»
ابن کثیر، در تاریخش این دو بیت را از او یاد کرده که درباره مبتلایان به وسوسه شیطان در نیت نماز سروده است:
و فاتر النیة عنینها *** مع کثرة الرعدة و الهمزة
یکبر التسعین فی مرة *** کأنه صلی علی حمزة
ترجمه: «سست عزم در نیت، چون عنین نامراد، با آنکه های و هویش بسیار است. در یک نماز، هفتاد مرتبه تکبیر می راند، گویا بر حمزه سیدالشهدا نماز می گزارد.»
و این دو بیت را مقریزی در خطط 2/ 298 یاد کرده که ابن قادوس در باره قلعه روضه، که به نام جزیره معروف است سروده:
أری سرح الجزیرة من بعید *** کأحداق تغازل فی المغازل
کأن مجرة الجوزا أحاطت *** و أثبتت المنازل فی المنازل
ترجمه: «کاخهای جزیره از دور هویدا است، بوستانها در کنار هم به عشقبازی اندرند. گویا کهکشان جوزا سر به هم آورده برجهای آسمانی را در میان.» و از سروده های مذهبی او که در مناقب ابن شهر آشوب آمده:
هی بیعة الرضوان أبرمها التقی *** و أنارها النص الجلی و ألحما
ما اضطر جدک فی أبیک وصیة *** و هو ابن عم أن یکون له انتمی
و کذا الحسین و عن أخیه حازها *** و له البنون بغیر خلف منهما
ترجمه: «این همان بیعت رضوان است با کلمه تقوی استوار شد، نص جلی از آن پرده برداشت. از این رو جدت رسول در حق علی سفارش ولایت کرد با آنکه پسر عمش بود، تا همگان بدو گرایند. و نیز حسین ولایت را به پسرش علی داد، با اینکه از برادرش حسن ارث برد، و نسل هر دو تن از رسولند.»
و درباره حضرت سجاد سروده است:
أنت الإمام الآمر العدل الذی *** خبب البراق لجده جبریل
الفاضل الأطراف لم یر فیهم *** إلا إمام طاهر و بتول
أنتم خزائن غامضات علومه *** و إلیکم التحریم و التحلیل
فعلی الملائک أن تؤدی وحیه *** و علیکم التبیین و التأویل
ترجمه: «توئی پیشوای دادگستر، جبریل مهار براق برای جدت کشید. از همه سو نسب به سروران می رسانی: پیشوائی طاهر، پاک نهادی بتول. گنجور دانش غامض الهی شمائید، حلال و حرامش در بیان شماست. فرشتگان وحی می رسانند، شرح و تأویل آن با شماست.»
سرورمان، سید امین، ابن قادوس را در اعیان الشیعه جزء 17/ 332 عنوان کرده و گوید: «در جزء 6/ 93 اعیان الشیعه نوشتیم که نام کوچک او را به دست نیاوردیم و در ج 13/ 206 یاد کرده و گفتیم: نام او محمود بن اسماعیل بن قادوس دمیاطی مصری است، چون در کتاب «طلیعه» علامه سماوی تصریح شده است که اشعار مذکوره در مناقب ابن شهرآشوب، متعلق به اوست. از آن پس در کتاب شذرات الذهب به حوادث سال 639 برخوردیم که می نویسد: «در این سال نفیس ابن قادوس، قاضی ابوالکرم أسعد بن عبدالغنی عدوی درگذشت» از این رو ترجیح دادیم که اشعار یاد شده در مناقب از او باشد. وجه ترجیح از اینجاست که ابن شهر آشوب او را به عنوان قاضی نام برده، و آنکه قاضی بوده همان أسعد است نه محمود، چنانکه در شذرات دیدیم. محمود، تنها کاتب علویین بوده چنانکه در طلیعه یاد شده است، البته قدری بعید می نماید، زیرا صاحب مناقب در سال 588 درگذشته و أسعد ابن قادوس به سال 639 بعد از 51 سال، ولی چون اسعد 96 سال عمر کرده، مانعی نیست که ابن شهر آشوب اشعار او را یاد کند.»
امینی گوید: «آنچه استادمان سماوی صاحب طلیعه یاد کرده، همان صحیح است، و سرورمان امین از چند نکته غفلت داشته: 1- ابوالفتح ابن قادوس هم که شرح حال او مورد بحث است، قاضی بوده، چنانکه معاصرش قاضی رشید، مقتول به سال 563 در کتابش «جنان الجنان و ریاضة الاذهان» نوشته و صاحب تاریخ حلب در ج 4/ 133، نقل کرده. و نیز مقریزی در خطط 2/ 306 و دکتر عبداللطیف حمزة در «الحرکة الفکریة فی مصر» ص 271، او را با عنوان قاضی یاد کرده اند. 2- آنکه به نام «ابن قادوس» شهرت دارد، محمود، شاعر مورد بحث ما است، نه أسعد، چه او به عنوان قاضی نفیس بن قادوس، معروف بوده، نه ابن قادوس. 3- قاضی نفیس، به شعر و ادب معروف نیست، در هیچ فرهنگی یاد نشده که شعر گفته باشد، آنکه در تمام فرهنگهای رجال و شعرا یاد شده، همان ابوالفتح ابن قادوس است. و خدا به حال همگان داناست.»