یکی از غنائم این جنگ گنج آل ابی الحقیق بود. در توصیف محتویات این گنج گفته شده: حاوی مقدار زیادى دستبند، خلخال، بازوبند و گردنبند طلا و چند رشته زمرد و گوهر و انگشترى از سنگهاى یمنى طلا کارى شده بود. گردنبندى از مروارید نیز در آن وجود داشت که پیامبر (ص) آن را به یکى از خویشاوندان خود همسر یا دختر گرامی اش هدیه داد. پیامبر (ص) پس از جنگ فقط غنیمت مرسومی را که پس از فتح جنگ ها از آذوقه و اسلحه و لباس برمی گیرند از یهودیان گرفت و حتی یک تن از آنان را مجبور به اسلام نکرد. مسئول نگهداری غنائم فروة بن عمرو بیاضى بود، و همه غنایمى که مسلمانان از حصارهاى شق و نطاة و کتیبه جمع کرده بودند به او سپرده شد. در حصار کتیبه براى هر کس از یهودیان از مرد و زن و بچه فقط یک دست لباس گذاشته شده بود، همچنین مقدار زیادى اثاثیه و قماش و قطیفه و سلاح و خوراکى و خورش هاى گوناگون و گاو و گوسفند به دست آورده بودند. از خوراکی ها و علوفه دام ها خمس گرفته نمى شد و مسلمانان به اندازه احتیاج خود از آن بر مى داشتند. هر کس به اسلحه اى احتیاج داشت آن را از خزانه دار مى گرفت و مى جنگید و پس از فتح و پیروزى آن را بر مى گرداند. چون همه غنایم جمع شد، پیامبر (ص) دستور فرمودند تا آن را به پنج قسمت تقسیم کنند. در یک سهم نام «الله» نوشته شده بود و بقیه را یک سو نهادند. نخستین بخشى که بعدا کنار گذاشتند سهم رسول خدا (ص) بود و آن حضرت چیز اختصاصى براى خمس بر نگزیدند. آنگاه پیامبر (ص) دستور فرمود اگر کسى بخواهد مى تواند از بقیه کالاها چیزى خریدارى کند، و فروه شروع به فروش آنها کرد. پیامبر (ص) براى برکت در فروش آنها دعا فرمود و گفت: خدایا، بازارش را رایج کن!
فروة بن عمرو گوید: مردم براى خرید هجوم آوردند به طورى که در دو روز همه آنها فروخته شد. و اثاثیه آن قدر زیاد بود که فکر نمى کردم بزودى از فروش آن خلاص شویم. پیامبر (ص) از خمس غنایمى که سهم خودش بود، مقدارى سلاح و لباس فراهم نمود و به اهل بیت خود مقدارى اثاثیه و لباس و مهره هاى قیمتى لطف فرمود. مقدارى از غنائم را نیز به زنان و مردان خاندان عبد المطلب و مقداری به یتیمان و فقرا بخشید.
بازگرداندن بخشهایی از تورات به یهودیان
در بین غنائم، دفاتری از تورات نیز وجود داشت که به دست مسلمانان افتاده بود. یهودیان به سراغ آن آمدند و با رسول خدا (ص) مذاکره کردند تا آن را به ایشان مسترد فرماید، این غنیمتی مباح و مشروع بود که طبق عهدی که داشتند نمی توانستند پس بگیرند. اما یهودیان نزد پیامبر (ص) آمده و خواستار استرداد آن شدند. پیامبر (ص) با آن که صحف ابراهیم و موسی را بسیار گرامی می داشت و داشتن بخش هایی تحریف ناشده از آن را چونان گنجینه ای عزیز می داشت، با این همه دستور داد کتابشان را به آنان مسترد دارند و مسلمانان چنین کردند.
چند ماجرا به هنگام تقسیم غنائم
1- دستاری از آتش: منادى پیامبر (ص) ندا داد: حتى نخ و تکه هاى پارچه را هم اگر برداشته اید در غنایم منظور کنید که غل و غش مایه بدبختى و سرافکندگى و باعث آتش قیامت خواهد بود، در آن روز که فروه کالاها را مى فروخت دستارى از غنایم به سر خود بسته بود که آفتاب بر سرش نتابد. او بدون توجه به خانه خود رفت و بعد متوجه آن دستار شد و بیرون آمد و آن را میان غنایم انداخت. چون این خبر به رسول خدا (ص) رسید فرمود: دستارى از آتش بود که بر سر خود پیچیدى.
2- و در آن روز مردى پیش از تقسیم غنائم و معلوم شدن سهم هر کس چیزى از غنایم را از پیامبر (ص) خواست. پیامبر (ص) فرمود: حتى یک تار نخ و یک تکه پارچه از آن حلال نیست، من خود تصرف نمى کنم و چیزى هم از آن نمى بخشم. و مردى از آن حضرت پاى بندى براى شترش خواست، فرمود: بگذار غنایم تقسیم شود تا به تو پاى بند بدهم، و اگر ریسمان هم بخواهى مى دهم.
3- مردى سیاه به نام کرکره در جنگ خیبر همراه پیامبر (ص) بود که به هنگام نبرد، مرکوب آن حضرت را نگه مى داشت و کشته شد، به پیامبر (ص) گفتند: آیا کرکره شهید است؟ فرمود: او هم اکنون در آتش مى سوزد به واسطه قطیفه اى که از غنایم دزدیده بود. مردى گفت: اى رسول خدا، من دو بند کفش کهنه برداشته ام. فرمود: دو بند آتشین است.
4- و در آن هنگام مردى از قبیله اشجع درگذشت و مرگ او را به اطلاع پیامبر (ص) رساندند. حضرت فرمود: بر دوست خود نماز بگزارید و بابت کاری که کرده است استغفار نمایید. چهره مردم درهم شد و از این گفته پیامبر (ص) تعجب نمودند. پیامبر (ص) فرمود: این دوست شما در راه خدا غل و غش کرده است. کالاهاى او را جستجو کردند و چند مهره بى ارزش از مهره هاى یهودیان در آن یافتند که دو درهم هم نمى ارزید.
5- تنى چند از مسلمانان که رفیق یکدیگر بودند نیز چند مهره برداشتند. پس از اینکه غنیمت ها تقسیم شد، آن مهره ها را به حضور پیامبر (ص) آوردند و گفتند: ما فراموش کرده بودیم اینها را به حساب بیاوریم و پیش ما مانده است. پیامبر (ص) فرمود: همه شما سوگند مى خورید که فراموش کرده اید؟ گفتند: آرى و همگى سوگند خوردند که فراموش کرده بودند. پیامبر (ص) اگر هم چیزى درباره اشخاص مى دید که به طور نهانى و تقلبى برداشته اند، آنها را خیلى معاقبه نمى فرمود، و شنیده نشده است که مثلا رسول خدا بار کسى را که اشیاء دزدى در آن پیدا شده است بسوزاند، بلکه او را نصیحت مى فرمود و آن شخص به مردم هم معرفى مى شد
سرزنش ربا خواران
پس از تقسیم غنائم برخی مسلمانان سهم خود را به دینار که از طلا بود یا ... فروختند. در این میان برخی به علت ندانستن احکام دچار ربا شدند. فضالة بن عبید یکی از کسانی است که سهم خود را به دینار فروخت. او می گوید: سهم من از غنائم در آن روز قلاده زرینى شد که آن را به هشت دینار فروختم، و چون این مطلب را به رسول خدا (ص) گفتم، فرمود: طلا را با هم وزن آن از طلا مبادله کنید. و چون در آن قلاده طلا و فلزهاى دیگر به کار رفته بود، آن معامله را برهم زدم. دو نفر که نامشان سعد بود نیز شمش طلایى را با طلا خریده بودند که وزن یکى از دیگرى بیشتر بود، پیامبر (ص) فرمود ربا خورده اید و این معامله را بر هم بزنید.
چند حکم فقهی
شنیدند که در آن روز رسول خدا (ص) مى فرمود: هر کس به خدا و روز قیامت مؤمن است نباید با آب خود زراعت دیگرى را آبیارى کند یعنى با زنان اسیرى که باردارند نزدیکى کند، و هیچ چیز از غنایم را پیش از آنکه مشخص نشده است نفروشد، و اگر بر مرکوبى از غنائم هم سوار شده است، آن را رد کند، و اگر لباسى از غنایم پوشیده است، پیش از آنکه کهنه شود آن را رد کند، و با زنان اسیر نزدیکى نکند تا آنکه یک مرتبه عادت ماهیانه ببیند، و اگر زنى حامله باشد تا وضع حمل نکرده است با او نزدیکى نکنند.
پیامبر (ص) آن روز از کنار زنى از اسیران که آبستن بود عبور فرمود که وضع حمل او نزدیک بود، پرسید: این زن در سهم چه کسى قرار گرفته است؟ گفتند: در سهم فلانى. فرمود: آیا با او نزدیکى هم کرده است؟ گفتند: آرى. فرمود: چگونه این کار را کرده است آخر این فرزندى که در شکم این زن است که فرزند او نیست و از او ارث نمى برد. و چگونه این بچه را به بردگى مى گیرد در حالى که او جلوى چشمش مى دود و بازى مى کند یعنى مانند بچه خودش است، من این مرد را لعنت مى کنم، لعنت و نفرینى که در گور او هم همراهش خواهد بود.
چگونگی تقسیم سهام:
گویند، خمسى که به پیامبر (ص) پرداخت مى شد عبارت از یک پنجم هر غنیمتى بود که مسلمانان به دست مى آوردند، اعم از اینکه رسول خدا در آن حضور داشته یا نداشته باشند. و معمولا براى کسى که در جنگ حضور نداشته، سهمى از غنیمت منظور نمى شده است. البته در جنگ بدر پیامبر (ص) براى هشت نفر که در جنگ حضور نداشتند، سهمى از غنایم مانند سهم دیگران پرداخت فرمود و همه آنها به نحوى شایسته مستحق بودند. غنایم خیبر میان کسانى تقسیم شد که در جنگ حدیبیه شرکت داشتند. اعم از اینکه در جنگ خیبر شرکت کرده اند یا نه. خداوند فرموده است: «وعدکم الله مغانم کثیرة تأخذونها فعجل لکم هذه»؛ «وعده فرموده است خداوند شما را غنیمتهاى بسیار که خواهید گرفت و این را فعلا براى شما فراهم فرموده است»، (فتح/ 20). مفسران مى گویند منظور از آیه جنگ خیبر است. برخى از کسانى که در حدیبیه شرکت نکرده بودند در جنگ خیبر شرکت کردند، مانند: مرى بن سنان، أیمن بن عبید و کسان دیگر. دو نفر از شرکت کنندگان در حدیبیه نیز مرده بودند، و پیامبر (ص) سهم همه آنها را منظور فرمود. همچنین به کسانى که فقط در خیبر شرکت کرده و در حدیبیه حضور نداشتند، نیز سهم پرداخت شد. و نیز براى رابطینى که به فدک رفت و آمد مى کردند، و برای چند نفر دیگر به منظور خدمات و...ای که داشتند سهم در نظر گرفته شد.