از آنجا که ما قصد داریم تنها آیاتی را بررسی کنیم که در آنها به حوادث تاریخی اشاره شده و در آیات 13 تا آخر سوره مجادله به حادث مهم تاریخی ای اشاره نشده است از این روی تنها به بررسی آیات 7 تا 13 می پردازیم.
ترجمه آیات
مگر نمى دانى که خدا آنچه را که در آسمانها و زمین است مى داند. هیچ نجواى سه نفرى نیست مگر آنکه او چهارمیشان است و هیچ پنج نفرى نیست مگر اینکه او ششمى آنها است و هیچ کمتر و بیشترى نیست مگر اینکه او با ایشان است هر جا که باشند. آن گاه در روز قیامت به ایشان خبر مى دهد که چه کردند، چون خدا به هر چیزى دانا است، آیا ندیدى کسانى را که از نجوى نهى شدند و باز بدانچه نهى شدند برگشتند و به گناه و دشمنى و نافرمانى رسول نجوى کردند و چون نزدت مى آیند تحیتى به تو مى دهند که خداى تعالى آن طور تحیتى به تو نداده و در دل خود و یا نزد همفکران خود اظهار دلواپسى مى کنند که نکند خدا به جرم آنچه مى گوییم عذابمان کند، ایشان را مگر همان جهنم چاره کند و در آن خواهند افتاد و چه بد محل بازگشتى است، هان! اى کسانى که ایمان آورده اید وقتى با یکدیگر نجوى مى کنید به گناه و دشمنى و نافرمانى رسول نجوى مکنید بلکه به احسان و تقوا نجوى کنید و از خدایى که به سویش محشور مى شوید بترسید، نجوى تنها و تنها از ناحیه شیطان است تا کسانى که ایمان آورده اند اندوهگین شوند ولى هیچ ضررى به ایشان نمى زند مگر به اذن خدا و مؤمنین باید بر خدا توکل کنند، هان! اى کسانى که ایمان آورده اید وقتى به شما گفته مى شود در مجالس به یکدیگر جا بدهید جا دهید تا خدا هم جاى شما را در بهشت وسعت دهد، و وقتى هم گفته مى شود برخیزید تا شخص محترمى بنشیند برخیزید خداى تعالى مؤمنین را به یک درجه، و علم داده شدگان را به چند درجه برترى داده و خدا بدانچه مى کنید با خبر است، اى کسانى که ایمان آورده اید وقتى با رسول نجوى مى کنید قبلا صدقه بدهید این براى شما بهتر و به پاکى نزدیکتر است، حال اگر نداشتید خدا آمرزگار رحیم است، گویا از دادن صدقه قبل از هر نوبت نجوى دریغ داشتید حال که صدقه نمى دهید و خدا هم از نافرمانیتان گذشت پس به نماز و زکات و اطاعت خدا و رسول بپردازید و خدا از آنچه مى کنید با خبر است.
محتوای آیات:
1- نجوى و انواع آن و اینکه خداوند از نجوای انسانها مطلع است 2- طریقه سلام گفتن 3- پاره اى آداب مجالست 4- امتحان الهی در مورد کسانی که می خواستند با رسول خدا نجوا کنند.
حوادث تاریخی ای که در این سوره به آنها اشاره شده است:
الف) آنچه در آیه 8 بدان اشاره شده: در بین جمعى از منافقین و بیماردلان از مؤمنین نجوى کردن علیه رسول خدا (ص) و مؤمنین حقیقى شایع شده بوده، و سخنان بیخ گوشیشان پیرامون گناه و دشمنى و نافرمانى از آن جناب بوده تا به این وسیله مؤمنین واقعى را آزار دهند، و آنها را محزون کنند، و گویا بر این عمل اصرار هم مى ورزیدند، حتى از نهى خدا هم متنبه نشدند، لذا این آیات نازل شد. بنا بر این، آیه مورد بحث مذمت و توبیخ غیابى از ایشان است، و در آن روى سخن را متوجه رسول خدا (ص) کرد، و مستقیما با خود آنان سخن نگفت، تا بیشتر تحقیرشان کرده باشد و بفهماند اهل نجوى لیاقت آن را ندارند که به شرف خطاب خدا مشرف شوند، و امرشان هم آن قدر اهمیت ندارد که خداى تعالى به خاطر آن روى سخن با ایشان کند.
در الدر المنثور است که احمد، عبد بن حمید، بزار، ابن منذر، طبرانى، ابن مردویه، و بیهقى در کتاب شعب الایمان به سندى خوب از ابن عمر روایت آورده اند که گفت: یهودیان همواره به رسول خدا (ص) مى گفتند: "سام علیک" و کلمه "سام" به معناى مرگ است و منظورشان ناسزاگویى به آن جناب بود، آن گاه در دل و در بین خودشان اظهار نگرانى مى کردند که نکند خدا به خاطر اینگونه سلام کردن عذابمان کند. در این زمینه بود که آیه شریفه «و إذا جاؤک حیوک بما لم یحیک به الله» (مجادله/ 8)؛ «و چون نزدت مى آیند تحیتى به تو مى دهند که خداى تعالى آن طور تحیتى به تو نداده»، نازل شد «الدر المنثور، ج 6، ص 184». و در همان کتاب است که عبدالرزاق، ابن ابى حاتم، و ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده که درباره آیه مذکور گفته است: منافقین وقتى به رسول خدا مى رسیدند، مى گفتند "سام علیک" و بدین جهت آیه نازل شد «الدر المنثور، ج 6، ص 184».
همچنین نقل شده که: گروهى از یهود خدمت پیامبر (ص) آمدند و به جاى «السلام علیک» گفتند: «السام علیک یا ابالقاسم» (که مفهومش مرگ بر تو یا ملالت و خستگى بر تو باد، است). پیامبر (ص) در جواب آنها فرمود: «و علیکم همین بر شما باد». عایشه مى گوید: من متوجه این مطلب شدم و گفتم: «علیکم السام و لعنکم الله و غضب علیکم مرگ بر شما، خدا لعنت کند شما را، و غضب کند»! پیامبر به من فرمود: مدارا کن و از خشونت و بدگوئى بپرهیز. گفتم: مگر نمى شنوى مى گویند: «مرگ بر تو»! فرمود: مگر تو هم نشنیدى که من در جواب «علیکم» گفتم! اینجا بود که خداوند آیه نازل کرد که هنگامى که این گروه نزد شما مى آیند تحیتى مى گویند که خدا چنان تحیتى به شما نگفته است.
ب) آنچه در آیه 11 بدان اشاره شده است: نقل کرده اند که: پیامبر (ص) در یکى از روزهاى جمعه در «صفه» (سکوى بزرگى که در کنار مسجد پیامبر (ص) قرار داشت) نشسته بود و گروهى نزد حضرت حاضر بودند، و جا تنگ بود، پیامبر (ص) عادتش این بود که مجاهدان بدر را اعم از مهاجر و انصار احترام فراوان مى کرد، در این هنگام گروهى از بدریون وارد شدند، در حالى که دیگران قبل از آنها اطراف پیامبر (ص) را پر کرده بودند، هنگامى که مقابل پیامبر (ص) رسیدند سلام کردند، پیامبر (ص) پاسخ فرمود سپس به حاضران سلام کردند آنها نیز پاسخ گفتند، آنها روى پاى خود ایستاده بودند، و منتظر بودند حاضران به آنها جا دهند ولى هیچ کس تکان نخورد! این امر بر پیامبر (ص) سخت آمد، رو به بعضى از کسانى که اطراف او نشسته بودند کرد و فرمود: فلان و فلانى برخیزید، چند نفر را از جا بلند کرد تا واردین بنشینند (و این در حقیقت نوعى ادب آموزى و درس احترام گذاردن به پیش کسوتان در ایمان و جهاد بود.) ولى این مطلب بر آن چند نفر که از جا برخاستند ناگوار آمد، منافقان گفتند: پیامبر (ص) رسم عدالت را رعایت نکرد! در اینجا آیه نازل شد و قسمتى از آداب نشستن در مجالس را براى آنها شرح داد.
ج) آنچه در آیه 12 و 13 بدان اشاره شده است: نقل کرده اند: جمعى از اغنیاء خدمت پیامبر (ص) مى آمدند و با او نجوا مى کردند (این کار علاوه بر این که وقت گرانبهاى پیغمبر (ص) را مى گرفت مایه نگرانى مستضعفین و موجب امتیازى براى اغنیاء بود) در اینجا این آیه نازل شد و به آنها دستور داد که قبل از نجوا کردن با پیامبر (ص) صدقه اى به مستمندان بپردازند، اغنیاء وقتى چنین دیدند از نجوا خوددارى کردند. آیه بعد نازل شد (و آنها را ملامت کرد و حکم آیه اول را نسخ نمود) و اجازه نجوا به همگان داد ولى نجوا در مورد کار خیر و اطاعت پروردگار. در الدرالمنثور است که سعید بن منصور، ابن راهویه، ابن ابى شیبه، عبد بن حمید، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابن مردویه، و حاکم وى حدیث را صحیح دانسته از على بن ابى طالب روایت کرده اند که گفت: در کتاب خدا آیه اى است که احدى قبل از من و بعد از من به آن آیه عمل نکرده، و نمى کند، و آن آیه «یا أیها الذین آمنوا إذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدی نجواکم صدقة» است، که من یک دینار داشتم، آن را به ده درهم فروختم، هر بار که با رسول خدا (ص) نجوى کردم قبل از نجوى یک درهم صدقه دادم، و بعد از آن آیه نسخ شد، پس احدى به جز من به آن عمل نکرد، و آیه شریفه «أشفقتم أن تقدموا بین یدی نجواکم صدقات ...» نازل شد، و حکم صدقه را نسخ کرد.