انسان میتواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد؛ عصمت منحصر به پیغمبران و امامان معصوم (ع) نیست بلکه مردم عادی نیز با تهذیب نفس میتوانند به عصمت دست یازند. این عصمت به سه صورت شکل میگیرد:
1. در اثر نزدیک نشدن به گناه، همراه با عدم گرایش قلبی به گناه.
2. در اثر دوری جستن از گناه، همراه با گرایش قلبی شخص به گناه.
3. در اثر دوری جستن از گناه، وقت احساس خطر، همراه با گرایش قلبی شخص به گناه.
اما در مورد همه پیامبران، به ویژه پیامبر اکرم (ص) جهات مثبت صورتهای سه گانه فوق ثابت است، و جهت منفی آنها منتفی می باشد. خداوند سبحان در این خصوص میفرماید: «لولا أن ثبتناک لقد کدت ترکن إلیهم شیئا قلیلا؛ و تو ای پیامبر! نه تنها دخل و تصرف در آیات نکردی، بلکه نزدیک به میل هم نشدی و اگر تثبیت الهی نبود، نزدیک بود که گرایش کمی به آنها پیدا کنی» (اسراء/ 74)، بلکه عصمت الهی مانع از این کار شد. همچنین از آیه «لنصرف عنه السوء و الفحشاء؛ تا بدی و زشتکاری را از او بازگردانیم» (یوسف/ 24) به دست میآید که هرگز تمایل و گرایش به گناه، نزدیک یوسف (ع) نشد و خداوند، زشتی و فحشا را از یوسف بازداشت؛ نه این که خدا او را از بدی و منکر منصرف کرده باشد؛ یعنی در حقیقت، خداوند فحشا را که وسوسه شیطانی است از محدوده حیات نورانی حضرت یوسف و همه پیامبران و پیشوایان دور کرده است؛ بهگونه ای که گناه و گرایش به آن، اجازه ندارند که به جانب این بزرگواران نزدیک شود. غرض آنکه:
1. پیامبر گناه نمیکند.
2. پیامبر نزدیک گناه نمیشود که برخی از مبادی و مقدمات آن را فراهم کند.
3. پیامبر گرایش قلبی به گناه ندارد.
4. پیامبر در فضای روح و صحنه دل، نزدیک گرایش قلبی هم نمیرود.
5. نزدیکی به گرایش قلبی نیز جرأت حضور در صحیفه دل پیامبر را ندارد؛ زیرا قلبی که از معرفت توحید تام، و از محبت خدای سبحان، مملو و متیم است جایی برای میل به گناه و نیز مجالی برای نزدیکی به میل به گناه و همچنین فرصتی برای هجوم میل یا نزدیکی به میل و ورود چنین مهمان ناخوانده ای نیست.
بنابراین، عصمت پیامبران با عصمت دیگران فرق دارد. انبیا آنچه را ادراک کردند حق است، گرچه فتوای ادراکی آنان، از قبیل احساس و تخیل و توهم است و تعلقشان چونان سایر افراد میباشد. خداوند در تأیید این نظر میفرماید: «وإنک لتلقی القران من لدن حکیم علیم؛ تو دقیقا از روی ادراک حق و صحیح، قرآن را از خدای حکیم علیم اخذ میکنی» (نمل/ 6). نیز میفرماید: اوست که فرشته امین وحی را همراه قرآن فرو میفرستد: «نزل به الروح الأمین* علی قلبک لتکون من المنذرین؛ روح الامين آن را بر دلت نازل كرد* تا از [جمله] هشداردهندگان باشى» (شعراء/ 194-193). پس، هیچ راهی برای نفوذ شیطان باقی نیست؛ زیرا فرشتگان در همه مراحل نزول قرآن، همراه و محافظ آن هستند؛ چنانکه خداوند میفرماید: «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أحدا* إلا من ارتضی من رسول فإنه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا* لیعلم أن قد أبلغوا رسالات ربهم و أحاط بما لدیهم و أحصی کل شیء عددا؛ داناى نهان است و كسى را بر غيب خود آگاه نمیكند* جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد كه [در اين صورت] براى او از پيش رو و از پشت سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت* تا معلوم بدارد كه پيامهاى پروردگار خود را رسانيده اند و [خدا] بدانچه نزد ايشان است احاطه دارد و هر چيزى را به عدد شماره كرده است» (جن/ 28-26). پس وقتی وحی نازل شد، پاسداران غیبی از دو طرف، آن را پاس میدارند که شیطان در آن راه نیابد و معصومانه به قلب پیامبر (ص) برسد و سالم به جامعه انسانی ابلاغ شود: «وبالحق أنزلناه وبالحق نزل؛ و آن [قرآن] را به حق فرود آورديم و به حق فرود آمد» (اسراء/ 105).
پس از این مرحله، هرکه خواهد ایمان میآورد و هر که نخواهد، از روی اختیار به کفر میگراید: «و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر؛ حق از پروردگارتان رسیده است، پس هر کسی خواهد بگرود و هر کسی که بخواهد انکار کند و کفر ورزد» (کهف/ 29). حاصل آن که در حرم امن پیامبران الهی، بطلان و گناه، بلکه میل به گناه هرگز راه ندارد و نیز معصومیت آنان جنبه جبری ندارد و بر محور اختیار کامل شکل میگیرد.