در قرآن کریم آمده است: «و لو لا أن یکون الناس أمة واحدة لجعلنا لمن یکفر بالرحمن لبیوتهم سقفا من فضة و معارج علیها یظهرون* و لبیوتهم أبوابا و سررا علیها یتکؤن* و زخرفا و إن کل ذلک لما متاع الحیاة الدنیا و الآخرة عند ربک للمتقین؛ اگر تمکن کفار از مواهب مادى سبب نمیشد که همه مردم امت واحد گمراه شوند ما براى کسانى که کافر میشدند خانه هایى قرار میدادیم با سقفهایى از نقره و نردبانهایى که از آن بالا روند!* و براى خانه هاى آنها درها و تختهایى (زیبا و نقره گون) قرار میدادیم که بر آن تکیه کنند* و انواع وسائل تجملى، ولى تمام اینها متاع زندگى دنیاست و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است» (زخرف/ 33-35).
به راستى تعبیرى رساتر از آنچه در آیات فوق آمده براى درهم شکستن ارزشهاى دروغین پیدا نمى شود، براى دگرگون ساختن جامعه اى که محور سنجش شخصیت افراد در آن تعداد شتران، مقدار درهم و دینار، و تعداد غلامان و کنیزان و خانه ها و وسائل تجملى است، تا آنجا که تعجب میکنند چرا محمد یتیم و از نظر مادى فقیر به نبوت برگزیده شده، اساسىترین کار این است که این چهارچوبهاى غلط ارزشى درهم شکسته شود، و بر ویرانه آن ارزشهاى اصیل انسانى، تقوى و پرهیزگارى، و علم و دانش، ایثار و فداکارى، شهامت و گذشت بنا شود، در غیر این صورت همه اصلاحات، روبنایى و سطحى و ناپایدار خواهد بود. و این همان کارى است که اسلام و قرآن و شخص پیامبر اسلام (ص) به عالیترین وجهى انجام داد، و به همین دلیل جامعه اى که از عقب افتاده ترین و خرافى ترین جوامع بشرى بود در مدتى کوتاه، آن چنان رشد و نمو کرد که در صف اول قرار گرفت جالب اینکه در حدیثى از پیغمبر گرامى (ص) در تکمیل این برنامه میخوانیم: «لو وزنت الدنیا عند الله جناح بعوضة ما سقى الکافر منها شربة ماء؛ اگر دنیا به اندازه بال مگسى نزد خدا وزن داشت خداوند به کافر حتى یک شربت آب نمى نوشانید».
امیر مؤمنان على (ع) نیز در خطبه قاصعه سخن را در این زمینه به اوج رسانده میفرماید: «موسى بن عمران با برادرش وارد بر فرعون شدند در حالى که لباسهاى پشمین در دست داشتند و در دست هر کدام عصاى (چوپانى) بود، با او شرط کردند که اگر تسلیم فرمان خدا شود حکومت و ملکش باقى میماند، و عزت و قدرتش دوام خواهد یافت، اما او گفت: آیا از این دو تعجب نمیکنید که با من شرط میکنند که بقاى ملک و دوام عزتم بستگى به خواسته آنها دارد، در حالى که فقیر و بیچارگى از سر و وضعشان میبارد! (اگر راست میگویند) پس چرا دستبندهایى از طلا به آنها داده نشده است؟ این سخن را فرعون به خاطر بزرگ شمردن طلا، و جمع آورى آن، و تحقیر پشمینه پوشى گفت. اگر خدا میخواست به هنگام بعثت پیامبرانش درهاى گنجها و معادن طلا و باغهاى سبز و خرم را به روى آنان بگشاید میگشود، و اگر اراده میکرد پرندگان آسمان و حیوانات وحشى زمین را همراه آنان گسیل میداشت، ولى اگر این کار را میکرد آزمایش مردم از میان میرفت و پاداش و جزا بى اثر میشد!». و در قسمت دیگرى از همین خطبه میفرماید: «مگر نمی بینید خداوند انسانها را، از زمان آدم تا آخر جهان، با سنگهایى که نه زیانى میرساند و نه سودى، نه می بیند و نه مى شنود، آزمایش نموده، این سنگها را خانه مقدس خود (کعبه) قرار داده، و آن را موجب پایدارى و قوام مردم ساخته است، آن را در پر سنگلاخترین مکانها، و بى گیاهترین نقاط روى زمین، در تنگناى درههایى مستقر ساخته، در میان کوههاى خشن، شنهاى متراکم، چشمه هاى کم آب، آبادیهاى جدا و پر فاصله که هیچ مرکبى به راحتى در آن زندگى نمیکند، و سپس آدم و فرزندانش را فرمان داد که به آن سو توجه کنند و آن را مرکز تجمع خود سازند...».
اگر خدا میخواست خانه مقدسش و محل انجام مناسک حج را در میان باغها و نهرها و زمینهاى هموار و پر درخت و آباد که داراى خانه ها و کاخهاى بسیار و آبادیهاى به هم پیوسته، در میان گندمزارها و باغهاى پر گل و گیاه، در میان بستانهاى زیبا و سرسبز و پرآب، در وسط باغستانى بهجتزا با جاده هاى راحت و آباد، قرار دهد، توانایى داشت، ولى در این حالت آزمایش و امتحان ساده تر بود و پاداش و جزا نیز کمتر (و مردم به ارزشهاى فریبنده ظاهرى مشغول میشدند و از ارزشهاى واقعى الهى غافل میگشتند) به هر حال اساس انقلاب اسلامى انقلاب ارزشهاست، و اگر مسلمانان امروز در شرائطى سخت و ناگوار تحت فشار دشمنان بیرحم و خونخوار قرار گرفته اند به خاطر همین است که آن ارزشهاى اصیل را رها ساخته، بار دیگر ارزشهاى جاهلى در میان آنان رونق گرفته است، مقیاس شخصیت مال و مقام دنیا شده، و علم و تقوا و فضیلت را به فراموشى سپرده اند، در زرق و برق مادى فرو رفته، و از اسلام بیگانه شده اند، و تا چنین است باید کفاره این خطاى بزرگ را بپردازند، و تا تحول را از ارزشهاى حاکم بر وجودشان شروع نکنند مشمول الطاف الهى نخواهند شد که: «إن الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم؛ بی تردید خداوند سرنوشت قومى را تغییر نمیدهد تا آنها وضع خود را تغییر دهند» (رعد/ 11).
پاسخ به یک سؤال
با مطالعه آیات فوق پیرامون تحقیر شدید زینتهاى ظاهرى، و ثروت و مقام مادى، این سؤال مطرح مىشود که پس چرا قرآن مجید در جاى دیگر میگوید: «قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی الحیاة الدنیا خالصة یوم القیمة کذلک نفصل الآیات لقوم یعلمون؛ بگو چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده و طیبات را حرام کرده است؟ بگو: اینها در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آورده اند (اگر چه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند ولى) در قیامت خالص براى آنها خواهد بود، اینچنین آیات خود را براى کسانى که میفهمند شرح میدهیم» (اعراف/ 32). یا در جاى دیگر میفرماید: «یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد؛ اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد برگیرید» (اعراف/ 31).
چگونه این دو گروه از آیات با هم سازگار است؟! در پاسخ باید به این نکته توجه داشت که هدف در آیات مورد بحث شکستن ارزشهاى دروغین است، هدف این است که مقیاس شخصیت انسانها را ثروت و زینت آنها نشمارند، نه اینکه امکانات مادى بد چیزى است، مهم این است که به آنها به صورت یک ابزار نگاه شود نه یک هدف متعالى و نهایى. وانگهى اینها در صورتى ارزش دارد که در حد معقول و شایسته و خالى از هر گونه اسراف و تبذیر باشد، نه ساختن کاخهایى از طلا و نقره و گرد آوردن زینتهاى انبوهى از سیم و زر! و از اینجا روشن میشود که نه بهره مند بودن گروهى از کفار و ظالمان از این مواهب مادى دلیل بر شخصیت آنها است، و نه محروم بودن مؤمنان از آن، و نه استفاده از این امور در حد معقول، به صورت یک ابزار، ضررى به ایمان و تقواى انسان میزند، و این است تفکر صحیح اسلامى و قرآنى.