بلوغ عقلی و علمی بشر و طلوع دوره توانایی وی بر دریافت حقایق کلیه معارف و قوانین الهی و بر حفظ مواریث دینی و مبارزه با تحریفها و بدعتها، دعوت و تبلیغ و اشاعه دین، زمینه اصلی پایان یافتن پیامبری است. قسمت عمده وظایفی که در دوره کودکی بشر اجبارا وحی انجام میداده است در دوره رشد و بلوغ عقل و علم نیروی علمی و عقلی انجام میدهد و علما وارث انبیاء میگردند. با اینکه اسلام برخلاف سنت رایج مذهب، هیچ گونه امتیازی برای علمای امت که منجر به نوعی امتیاز طبقاتی بشود قائل نشده است، ایفای بزرگترین نقشهای دینی را بر عهده آنان گذاشته است. در هیچ دینی به اندازه اسلام علمای امت نقش اصیل و موثری نداشته اند و این، از خصیصه خاتمیت این دین ناشی میشود. اولین پستی که در دوره خاتمیت از پیامبران به عالمان انتقال مییابد پست دعوت و تبلیغ و ارشاد و مبارزه با تحریفها و بدعتهاست. توده بشر در همه دوره ها نیازمند به دعوت و ارشاد است.
قرآن کریم با کمال صراحت این وظیفه را بر عهده گروهی از خود امت میگذارد: «ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر؛ باید گروهی از شما باشند که دعوت به خیر کنند، به نیکی فرمان دهند و از زشتی باز دارند» (آل عمران/ 104). همچنین عللی که منجر به تحریف و بدعت میشود همه وقت بوده است و خواهد بود، و باز علمای امت هستند که وظیفه دار مبارزه با تحریفها و بدعتها میباشند. رسول اکرم فرمود: «اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه و من لم یفعل فعلیه لعنه الله؛ آنگاه که بدعتها پدید می آیند بر عهده دانشمند است که دانش خویش را آشکار کند و آن که نکند لعنت خدا بر او باد» (اصول کافی، ج 1 ص 54). آن چیزی که این مبارزه را ممکن و کار آن را آسان میکند محفوظ ماندن معیار و مقیاس اصلی یعنی قرآن است.
رسول اکرم مخصوصا تاکید کرده است که برای صحت و سقم چیزهایی که از زبان او نقل میشود از مقیاس قرآن استفاده کنند. نگهداری متون اصلی از دستبرد حوادث، استنباط فروع از اصول و تطبیق کلیات بر جزئیات، طرح و اکتشاف مسائل جدید که هر عصری با خود می آورد، جلوگیری از گرایشهای یک جانبه، مبارزه با جمود بر شکلها و ظاهرها و عادتها، تفکیک احکام اصلی و ثابت و مادر از مقررات فرعی و نتیجه، تشخیص اهم و مهم و ترجیح اهم، تعیین حدود اختیارات حکومت در وضع قوانین موقت، و بالاخره تنظیم برنامه های متناسب با احتیاجات روز از اهم وظایف علمای امت در دوره خاتمیت است. علمای امت اسلامیه بر حسب وظیفه و مسئولیتی که دارند عالمترین مردم به زمان خویش خواهند بود، زیرا تشخیص مقتضیات واقعی زمان از مقتضیات انحرافات اخلاقی و انحطاطات روحی انسانها، بدون آشنایی با روح زمان و عوامل دست اندر کار ساختمان زمان و جهت سیر آن عوامل، امکان پذیر نمیباشد.
مىدانیم در مسیحیت کنونى دایره اختیارات رؤساى مذهبى به طرز مضحکى توسعه یافته تا آنجا که آنها براى خود حق بخشیدن گناه قائل هستند، و به همین جهت میتوانند کسانى را با کوچکترین چیزى طرد و تکفیر کنند، و یا بپذیرند. قرآن در آیات دیگر صریحا یادآور میشود که نه تنها علماى مذهبى حتى شخص پیامبر نیز حق طرد کسى را که اظهار ایمان میکند و کارى که موجب خروج از اسلام بشود، انجام نداده ندارند. آمرزش گناه و حساب و کتاب بندگان تنها به دست خدا است، و هیچ کس جز او حق دخالت در چنین کارى ندارد.