حکمة الاشراق سهروردی در هند به سانسکریت ترجمه شد و مخصوصا مورد استقبال اقلیت زرتشتی در آن سامان واقع شد. علاوه بر حکیمان و افراد دانشمندی که به هند رفته بودند، علاقه شدید سلطان محمدبن تغلق به مباحث فلسفی و نظری به گسترش مکتب اشراق کمک کرد. این سلطان، که مبالغ هنگفتی برای ساختن کتابخانه ای تخصیص داد، مخصوصا به آثار ابن سینا علاقه مند بود. سید اطهر عباس رضوی در کتاب خود به نام تاریخ اجتماعی-فکری شیعه اثنی عشری در هند می گوید به احتمال بسیار زیاد آثار خواجه نصیرالدین طوسی و قطب الدین شیرازی جزو متون اشراقی بود که هواداران سهروردی به هند برده بودند. اگر درة التاج، مهم ترین کار شیرازی، چنانکه رضوی اظهار می کند، در هند موجود بوده، پس احتمال دارد که دیگر آثار اشراقی نیز در دسترس بوده است. بنابراین، به نظر می رسد اندیشه های سهروردی از طریق شرحهای موجود بر تعالیم اشراقی، در اختیار و مورد بحث محافل علمی هند بوده است.
نمونه دیگری از انتشار آراء سهروردی را می توان در این امر دید که چند مرکز دینی به همت سند نظام الدین در اوایل سده پانزدهم میلادی تأسیس شد. علاقه وی به این موضوعات، عالم اشراقی معروف، جلال الدین دوانی را بر آن داشت که سفر به هندوستان را وجهه همت قرار دهد: اما، دوانی وقتی بازگشت دو تن از دوستانش را که برای تحقیق بیشتر به منطقه رفته بودند انتظار می کشید، درگذشت. دوانی، که یکی از شارحان مشهور سهروردی بود، لوایح الاشراق فی مکارم الاخلاص و شواکل النور فی شرح هیاکل النور را نوشت، که اثر دوم تفسیری بر هیاکل النور سهروردی است. اگرچه دوانی به هند نرفت، بسیاری از شاگردانش رفتند. شخصیتهائی چون میرمعین، میرشمس الدین، و بالاخص ابوالفضل کازرونی با اشاعه حکمت متعالیه معلم خود، راه او را دنبال کردند.
مکتب سهروردی در هند، همچنان به رشد خود ادامه داد و با قدرت یافتن اکبر، انتشار اندیشه های اشراقی به اوج خود رسید. شور و شوق اکبر و روحیه تساهل او نسبت به اندیشه های نو و ادیان نوع جوی را فراهم آورد که حکما برای تدریس آزادانه تعالیم اشراقی بدان نیاز داشتند، تعالیمی که در حال و هوای فرهنگ هندی، موطن جدیدی یافته بود. به این دلیل بود که شمار زیادی از حکما از ایران به هندوستان نقل مکان کردند، و آنجا در مراکز علمی متعددی رحل اقامت افکندند. بدائونی، در کتاب خود منتخب التواریخ، شرحی از بعضی از این خبرگان به دست می دهد. او در این اثر می گوید: گروهی از پزشکان این ناحیه چنان در طب نظری خبره و در طب عملی ماهر بودند که معجزاتی چون معجزات موسایی می کردند و دم مسیحیایی حضرت عیسی را به یاد می آوردند.
در میان برجسته ترین استادان مکتب اشراق در این دوره اینها بودند: خطیب ابوالفضل کازرونی که در احمدآباد اقامت گزید، شیخ مبارک نگوری و پسرش شیخ فضل، و بالاخره خود بدائونی. سنت اشراقی تا عصر حاضر همچنان به بالندگی خود در هند ادامه داده، حتی در سنتی و محافظه کارانه ترین مراکز. در حقیقت، ثمره سرازیر شدن آن همه حکیم بود که آثار متعددی درباره سهروردی نوشته شد؛ بهترین نمونه این آثار شرح احمدبن هروی، انواریه بود. این شرح که اثری است اصیل درباره سهروردی و به فارسی نوشته شده، گزارش جامعی از حکمة الاشراق سهروردی به دست می دهد. احمدبن هروی که در سده 11/17 در هند می زیست؛ از تفاسیری چون تفسیرهای قطب الدین شیرازی و شهرزوری استفاده کرد، که نشان می دهد این تفسیرها حتما در آن زمان از طریق هواداران سهروردی در هندوستان قابل دستیابی بوده است. نفوذ سهروردی در هند از حلقه شخصیتهای اشراقی مشرب درگذشت و بر طریقه صوفیان چشتی تأثیری عمیق بر جای نهاد. شماری مکاتب عرفانی دیگر بودند که، مانند مکتب خیرآبادی با آن گرایش شدید منطقی-فلسفی خود، تحت تأثیر سهروردی قرار گرفتند. همچنین، استادان بزرگی از قبیل ولی الله و شیخ احمد سرهندی و مکتبهای عرفانی آنان متأثر از اندیشه های اشراقی سهروردی بودند، هرچند که حلقه پیوند آنها با سهروردی تحقیقات بیشتری را می طلبد.
تعالیم اشراقی مکتب اصفهان در هند
عرصه فکری فرهنگ هندی طی دو دوره جداگانه با سهروردی آشنائی حاصل کرد. نخست، همان گونه که بحث شد، اولین دو سده پس از مرگ سهروردی بود. دومین مواجهه هند با اندیشه های اشراقی سهروردی از طریق حکیمان عصر صفوی که به مکتب اصفهان تعلق داشتند، بود. در این دوره بسیاری از مشایخ سنت اشراقی به هند رفتند. جزو کسانی که آثار مهمی درباره سهروردی و نظریه اشراق نوشتند یکی قاضی نورالله شوشتری است که دو کتاب مهم در حکمت اشراق نوشت، مجالس المؤمنین و احقاق الحق و دیگری محمد دهار شیرازی، نویسنده اشراق النیرین است. به علاوه، دانشمندان برجسته ای از قبیل میرفندرسکی و بهاءالدین اصفهانی نیز معروف به فاضل هندی، بودند که نه تنها فلسفه مشائی، به ویژه شفا، را تدریس می کردند بلکه آثار دیگر شارحان سنت اشراقی را نیز می دانستند. رفته رفته تعالیم ملاصدرا و استادش میرداماد بسیار تداول یافت، حتی کتابهای سهروردی را تحت الشعاع قرار داد. مثلا کتاب ملاصدرا، شرح النهایه، در مدارس قدیمه متن رسمی شد. مکتب اشراق و متونی که به تعالیم اشراقی می پردازند حتی امروز هم در مراکز علمی سنتی در شبه قاره هند و پاکستان تدریس می شود. خارج از ایران، شبه قاره تنها منطقه ای است که تا به امروز پذیرای تعالیم سهروردی بوده است.
سهروردی در سوریه و آسیای صغیر
وجود شمار بسیاری نسخ خطی اشراقی در کتابخانه های ترکیه نشانی است از اینکه سهروردی مورد مطالعه دانشمندان ترک بوده است. در واقع، در کتابخانه های ترکیه آن قدر متون اشراقی ابن عربی و دیگران فراوان است که محققان سرشناسی چون آنماری شیمل و هانری کربن به منظور تکمیل تحقیقات خود درباره عرفای اسلامی و دیگر شخصیتهای اشراقی، سالها در ترکیه به سر بردند. تا آنجا که به گسترش اندیشه های سهروردی در سوریه مربوط می شود، حضور او در آن دیار و شاگردان و مصاحبان متعددش می تواند عامل نشر اندیشه های او بوده باشد. سهروردی ذکری از اسامی این مصاحبان نمی کند اما، مخصوصا در حکمة الاشراق، اشارتا از آنان به عنوان کسانی یاد می کند که تقاضا داشتند سهروردی برایشان رسالات مختلفی بنویسد.
فی الواقع، اواخر این کتاب سهروردی به حلقه یارانش وصیت می کند که مراقب مندرجات آن باشند. این خبر از وجود حلقه ای از اشراقیونی می دهد که از تعالیم رمزی سهروردی بهره می گرفتند. فرض منطقی این است که حلقه مذکور کار سهروردی را پس از مرگ او باید ادامه داده باشند. شخصیتی که شاید در زمره یاران سهروردی بوده، شهرزوری است. گرچه تاریخ زندگیش این امکان را می دهد که محتملا او خود سهروردی را می شناخته است، احتمال دارد که وی شاگرد یکی از شاگردان سهروردی بوده است. مسلم است که شرح شهرزوری بر حکمة الاشراق و تلویحات از جمله متون رایج در میان حلقه اشراقیون سوریه بوده است. بحثها و نزاعهای سهروردی با علمای زمان خود در سوریه، انبوه تألیفات او که در سوریه به اتمام رسید، و حلقه دوستان وی همه می تواند دلیل بر این باشد که اندیشه های او احتمالا مورد مطالعه جماعت متفکر در سوریه بوده است، گرچه این اندیشه ها به دلایل سیاسی سرکوب می شد.
هندوستان سهروردی فلسفه مکتب اشراق فلاسفه اسلامی جهان شرق تفکر