عالم کون و فساد که همان منطقه تحت القمر است ناحیه ای است که در آن صورت و ماده به نحو انفکاک ناپذیری با یکدیگر ترکیب یافته است. برعکس عالم علوی که عالم مجردات است در جهان کون و فساد هیچ صورتی بدون ماده و هیچ ماده ای بدون صورت وجود ندارد و همین لزوم ترکیب صورت و ماده است که باعث تحولات دائمی می شود. ماده یک صورت را رها می کند و صورت دیگری می پذیرد و این جریان بی انتها و پایان است (دانشنامه علائی، ص 134-135). عالم تحت القمر همچنین در داشتن حرکات از افلاک که فقط حرکت مستدیر دارند ممتاز است.
عناصر اربعه در عالم تحت القمر
وانگهی همه موجودات عالم کون و فساد از چهار عنصر آتش و هوا و آب و خاک که هر یک دارای دو طبع است ترکیب یافته است (ابن سینا از تعالیم مشائی پیروی کرده و عالم را به دو منطقه افلاک و تحت القمر تقسیم کرده است در حالی که در مکتب هرمسی عالم واحدی بیش نیست که دارای کیفیات و خصوصیات اصلی متشابه). آتش گرم است و خشک، هوا گرم و تر، آب سرد و تر و خاک سرد و خشک: «بدانکه آن جسم که بطبع بغایت گرم است، آتش است، و آنچه بطبع بغایت سرد است، آب است، و آنچه بغایت رونده است، هواست، و آنچه بغایت فسرده است، زمین است...» (اشارات، ص 46). کیفیات دیگر اشیا از این طبایع سرچشمه می گیرد چنانکه نرمی از رطوبت است و سفتی از یبوست.
چهار عنصر که اساس مرکبات این عالم است از یک ماده که صور گوناگون می پذیرد و ترکیب شده است و به این دلیل عناصر دائما به یکدیگر مبدل می شود. این تبدیل با طرد یک صورت و پذیرفتن صورت نوینی انجام می پذیرد.
نقش عقل دهم در تحولات عالم تحت القمر
البته این تحولات مستقلا انجام نمی گیرد بلکه بستگی با عقل دهم یا واهب الصور دارد که موالید عالم کون و فساد را اداره می کند. شیخ چنین می نگارد:
«واجب است که هیولی عالم عنصری لازم از عقل آخر باشد و ممتنع نیست که اجرام آسمانی را ضربی از معاونت و یاری دادن باشد اندر آن و آن پسنده نیست در استقرار لزوم آن هیولی، تا صورت با وی مقترن نشود و صور آن هیولی هم فیض این عقل است، اما به حسب استعدادهای مختلف که از هیولی اوفتد صورت مختلف می شود و مبدأ اختلاف این استعداد مختلف اجرام آسمانی است، که از حرکات و هیئات ازیندگر اجرام را از آنچه اندر جهت مرکز است و آنچه نزدیک محیط است، اختلافها پدید می آید اندر استعداد و از آن جهت اختلاف حاصل می شود، زیرا که چون اختلاف نه از جهت فاعل بود لابد از جهت قابل باشد و علی الجمله به سبب احوالی چند، که از دقیقی آن، اوهام تفاصیل آن را اندر نتواند یافت، و اگر چه مقبله، باشد مر جمله را، و صور عناصر این چنین که گفتیم بدید آید، و اندرین عناصر واج آید، از جهت نسبتی که آنها را افتد با اجرام آسمانی، و آن چیزها که منبعث شود از آن اجرام، که اندران، امتزاجات مختلف پدید آید و ساخته و شایسته شود مر پذیرفتن قوتهای دیگر را، پس آنگه نفس نباتی و حیوانی و نفس ناطقه از آن جوهر عقلی که گفتیم یعنی عقل فعال فایض شود و چون نفس ناطقه پدید آمد ترتب وجود جواهر عقلی بار ایستاد و نفس ناطقه اگرچه جوهر عقلی است، اما محتاج به استکمال به آلات بدنی باشد، تا مستعد فیض شود از جهت مبادی...» (دانشنامه علائی، ص 137-138).
ارتباط حرکت و حیز طبیعی
ابن سینا مانند ارسطو معتقد به حیز طبیعی است و به نظر او حرکت در عالم کون و فساد در اثر میل هر عنصر است به بازگشت به حیز طبیعی آن عنصر (طبیعیات شفا، ص 145 و فن سماع طبیعی، ص 384). حیز طبیعی آب مافوق خاک است، و هوا که از دو طبقه کلی تشکیل شده است مافوق آب و آتش بین هوا و فلک قمر. تغییرات و تحولات در کره زمین به علت از بین رفتن اعتدال اولیه است بین عناصر و بوجود آمدن اجسامی که هر یک کوشش می کند به مکان اصلی خود بازگردد.