به نظر نمی رسد که اندیشه های یهود درباره زندگی پس از مرگ چندان روشن باشد، با وجود این، یهودیت آخرت شناسی خاص خود را دارد و بر اساس آن به نظر نمی رسد که زندگی پس از مرگ جسمانی به پایان می رسد. یهودیت معتقد به رستاخیز مردگان و جهان آخرت است که ارواح برخاسته از گور، در آن سهیم خواهند بود. اما با وجود این عقیده دیگری در یهود وجود دارد که بر طبق آن به نظر می رسد امتیاز برخاستن از گور و زندگی پس از مرگ فقط باید از آن درستکاران باشد و شریران باید برای همیشه با مرگ جسمانی خود نابود شوند (بلاشک این از موارد تحریف یافته آموزه های موسی (ع) است)، همانگونه که موسی بن میمون، متفکر بزرگ یهودی می گوید: «عمل نیکی که برای درستکار ذخیره می شود، زندگی پس از مرگ او را در عالم بعدی تشکیل می دهد، حیاتی که مرگی همراه آن نیست و جهان خیری که شری در آن وجود ندارد... مجازات افراد شریر آن است که آنان شایسته چنین حیاتی نخواهند بود، بلکه کاملا با مرگ خود از بین می روند، کسی که استحقاق چنین حیاتی را نداشته باشد وجود مرده ای است که هرگز زندگی نخواهد کرد بلکه به دلیل شرارت خود همانند حیوانات از حیات دیگر محروم و نابود خواهد شد.»
در این دیدگاه جهان آینده در زندگی پس از مرگ جهانی است که فقط برای نیکان و پرهیزگاران در نظر گرفته شده است که در آنجا آنان اجازه خواهند یافت برای همیشه در قرب خداوند و فرشتگان در شادی و نعمت زندگی کنند که کم و بیش مانند زندگی در بهشت است. بنابراین به نظر نمی رسد که هیچ گونه تصوری از جهنم در این دیدگاه وجود داشته باشد. بدکاران برای همیشه با مرگ خود نابود می شوند. در واقع به نظر نمی رسد که در خود کتاب مقدس هیچ گونه تصور روشنی از جهنم و بهشت وجود داشته باشد، بلکه این تصور مربوط به تحولی است که بعدها رخ داده است. همانطور که «هرتزبرگ» در کتاب خود «یهودیت» می گوید: «در کتاب مقدس پهنه زندگی انسان همین دنیاست. هیچگونه نظریه ای درباره بهشت و دوزخ وجود ندارد و تنها ایده در حال رشدی از رستاخیز نهایی مردگان در آخر زمان در آن وجود دارد. نظریه رستاخیز در دوران بعد از کتاب مقدس مطرح شد و دیدگاه هنجار، به دیدگاهی تبدیل شد که فریسیان به آن اعتقاد داشتند مبنی بر اینکه رستاخیز مردگان تحقق خواهد یافت. در نتیجه اندیشه داوری درباره فرد در زندگی پس از مرگ بعد از برخاستن از قبر، و انتقال به بهشت یا دوزخ نضج گرفت.»
مطلب پیش به خوبی نشان می دهد که تصور بهشت یا دوزخ در دین یهودی تا حدی مربوط به تحولی متأخر می شود. به هر حال دین یهود آنگونه که آن را می شناسیم به نظر می رسد که باورهای قاطع به اموری مانند روز داوری نهایی، رستاخیز مردگان و بهشت و جهنم دارد و به نظر می رسد که اینها ایمان کلی همه یهودیان باشد. «سعدیا» در قرن نهم میلادی اظهار داشت که اصل اعتقادی رستاخیز را تمام یهودیان باور دارند و بیشتر آنان آن حادثه را، با آخرالزمان یکی می دانند. او در کتاب «الامانات و الاعتقادات» می نویسد: «نویسنده این کتاب اعلام می کند که تا آنجا که به اصل اعتقادی رستاخیز مردگان مربوط می شود (که سرور ما از وقوعش در آن دنیا به ما خبر داده تا اعمال مجازات را میسر گرداند) موضوعی است که امت ما درباره آن کاملا اتفاق نظر دارند. در نتیجه ما هیچ یهودی را نمی شناسیم که با این عقیده مخالف باشد.» نویسنده در همان کتاب در جای دیگر می گوید: «خداوند همچنین ما را مطلع کرده که در طول اقامت موقت ما در این عالم عمل، گزارشی از اعمال هر کس را نگاه می دارد. لیکن او جزای آن اعمال را برای عالم دیگر نگاه داشته که عالم جزاست، آن عالم دیگر او را به وجود خواهد آورد؛ زمانی که تمام موجودات ذی شعور که حکمت او آفرینش آنها را مقدر فرموده به کمال خود برسند. در آنجا او از همه انسانها بر طبق اعمالشان بازخواست خواهد کرد.»
این نقل قول به خوبی نشان می دهد که دین یهود به روز داوری نهایی اعتقاد دارد، روزی که خداوند به اعمال نیک و بد همه رسیدگی خواهد کرد و همه بر طبق آن مجازات و کیفر خواهند یافت. اشاره روشنی از عقیده به بهشت و دوزخ در کلمات «ربی یوحنان بن زکائی» خطاب به ملاقات کنندگانش به هنگام بیماری، وجود دارد. وقتی آنان به ملاقات ربی بیمار آمدند، او شروع به گریه کرد، در آن وقت ملاقات کنندگان پرسیدند چرا مرد حکیمی مانند او گریه می کند؟
او جواب داد: «اگر در مقابل پادشاهی از نوع انسان حاضر می شدم می گریستم، حتی اگر خشم او، در صورتی که از من خشمگین بود، دائمی نبود؛ اگرچه زندان او (در صورتی که مرا زندانی می کرد) تا ابد مرا در خود نگاه نمی داشت؛ اگرچه نمی توانست مرا به مرگ ابدی محکوم کند و اگرچه می توانستم با سخنان خود و دادن رشوه به او خشم او را فرو نشانم؛ و حالا در پیشگاه شاه شاهان حاضر می شوم، آن قدوس سبوح که حیات و بقا ابدی دارد. اگر او از من عصبانی است، خشم او ابدی است. اگر مرا زندانی کند، زندانش ابدی است. او می تواند مرا به مرگ ابدی محکوم کند و من نمی توانم خشم او را نه با سخنان خود و نه با رشوه دادن به او فرو نشانم. به علاوه، دو راه پیش پای من است، یک راه به باغ عدن و یک راه به جهنم. و نمی دانم به کدامین راه هدایت می شوم. در این صورت آیا نباید بگریم؟»
اما نظری در دین یهود وجود دارد که طبق آن دوره ای که افراد شریر در جهنم می مانند تنها دوازده ماه طول می کشد. بنابراین ایمان دین یهود به موضوعات آخرت شناسی خیلی روشن و واضح نیست، با این همه از آنچه تاکنون مشاهده کردیم، می توان استنباط کرد که دست کم در دوره بعد از کتاب مقدس، آخرت شناسی یهود معمولا ایمان به روز داوری، رستاخیز مردگان، سنجش اعمال انسانها به دست خداوند و فرستادن آنان به بهشت یا جهنم بر طبق میزان یا ترازوی اعمال نیک یا بد آنها بوده است.
اما افزون بر این به نظر می رسد که دیدگاه دیگری نیز در دین یهود درباره زندگی پس از مرگ وجود دارد و آن این است که پس از زنده کردن تمام مردگان در روز جزاء خدا همه آنها را جز شمار اندکی که به دیگران صدمه زده اند، شفا می بخشد. با وجود این روشن نیست که منظور از شفا در اینجا چیست؟ شاید منظور از آن برطرف کردن نقص ها، کاستیها یا امراضی است که فرد در طول زندگی اش داشته است. انسانی که با تمام نقص ها و بیماریهایی که در این عالم داشته، به فرمان خدا عمل کرده، هنگامی که پس از مرگ، حیات دوباره می یابد، بلافاصله پس از رستاخیز، خداوند بیماریهایش را شفا می دهد. فقط گروه اندکی که بسیار ناصالح بوده اند از این لطف و رحمت محروم می مانند.
اما روشن نیست که آیا شفا دادن، آمرزش را هم شامل می شود یا نه؟ اگر این طور باشد آن گاه مهم اینکه کیفر و مجازات، در ایمان یهود به چه معناست، دشوار خواهد شد و اگر نه، در این صورت انسان قادر نخواهد بود مدلول های کامل مفهوم شفابخشی خداوند را دریابد.
سرنوشت بشر
در مجموع از تصویر کلی آخرت شناسی یهود می توان استنباط کرد که سرنوشت نهایی بشر این است که در بهشت سکونت گزیند که در آنجا تا ابد در شادی و سرور کامل با خداوند و فرشتگانش به سر خواهد برد. در این زندگانی نهایی که درستکاران به آن دست می یابند، نه جسم انسانی وجود دارد و نه هیچ کارکرد جسمانی. موجودات انسانی در آنجا به صورت های روحانی محض خود در صلح و آرامش و آسودگی کامل زندگی می کنند. خداوند، وجودی روحانی است و هر انسانی، بارقه ای الهی در کنه روح خود دارد و در زندگیش در بهشت تا ابد به شکل روحانی محض زندگی می کند. بهشت تنها شامل جمعی از ارواح است. این ارواح در آنجا به صورت ابدی و مداوم در جوار خداوند به سر می برند.
ابن میمون در این باره می گوید: «در دنیای آینده هیچ چیزی که به ابدان مربوط باشد مانند نشستن، ایستادن، خوابیدن، مرگ، غم و شادی، و غیره اتفاق نمی افتد. از این روی حکیمان اولیه می گفتند: نه خوردن و نه آشامیدن در جهان آینده وجود دارد و نه آمیزش جنسی، اما انسانهای پرهیزگار با تاجهایی بر سر نشسته اند و از درخشندگی «شخینا» (نوری که از یهوه در بهشت تجلی می کند) لذت می برند. روشن است که در آنجا هیچ بدنی وجود ندارد، زیرا در آنجا نه خوردن وجود دارد و نه نوشیدن؛ و گفته حکیمان که «درستکاران در آنجا می نشینند» تمثیل است، درستکاران در آنجا نه کار می کنند و نه استراحت. این گفته که تاج هایشان بر سرشان است به این معنی است که دانشی را که آنان دارا بودند و به واسطه آن به دیدار جهان آخرت نایل شدند در آنجا با آنان همراه است و این دانش همان تاج آنها است.»
اما گناهکاران در زندگی زمینی خود مستوجب تحمل عذاب الهی می گردند، آنانی که احکام تورات و فرمانها را رعایت نکرده اند به دوزخ فرستاده می شوند. اما باز هم، همان طور که قبلا بیان شد، روشن نیست که آیا عذاب جهنم ابدی یا موقت؟ گاهی به نظر می رسد که مانند دین زرتشتی، دین یهود نیز به زندگی نهایی توأم با سعادت برای همه معتقد است؛ این نظر گاه در این باور یهود تأیید می شود که می گویند روزی مسیح (ع) به زمین خواهد آمد که عالم به عالم واحدی تبدیل خواهد شد که در آن فقط درستکاری و خیر وجود خواهد داشت. مسیحیان، عیسی را همان مسیحای نجات بخش می خوانند اما یهودیان چنین باوری ندارند و هنوز منتظر ظهور مسیحای نجات بخش هستند که قوم بنی اسرائیل را از تمام محدودیت ها و مشکلات و آلامش نجات می دهد.