خداوند در سوره هود می فرماید: «الر کتاب أحکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر* ألا تعبدوا إلا الله إننی لکم منه نذیر و بشیر* و أن استغفروا ربکم ثم توبوا إلیه یمتعکم متاعا حسنا إلى أجل مسمى و یؤت کل ذی فضل فضله و إن تولوا فإنی أخاف علیکم عذاب یوم کبیر؛ الر این کتابى است که آیاتش استحکام یافته سپس تشریح شده، از نزد خداوند حکیم و آگاه (نازل گردیده است)* (دعوت من این است) که جز الله را نپرستید، من از سوى او براى شما بیم دهنده و بشارت دهنده ام* و اینکه از پروردگار خویش آمرزش بطلبید، سپس به سوى او باز گردید تا بطرز نیکویى شما را تا مدت معین (از مواهب زندگى این جهان) بهره مند سازد، و به هر صاحب فضیلتى به مقدار فضیلتش ببخشد، و اگر (از این فرمان) روى گردان شوید من بر شما از عذاب روز بزرگى بیمناکم» (هود/ 1-3).
چهار اصل مهم در دعوت انبیا
خداوند در این سوره به دنبال حروف مقطعه یکى از ویژگیهاى قرآن مجید را با دو جمله بیان میکند، نخست اینکه کتابى است که تمام آیاتش متقن و مستحکم است: «کتاب أحکمت آیاته». و سپس شرح و تفصیل و بیان تمام نیازمندیهاى انسان در زمینه زندگى فردى و اجتماعى و مادى و معنوى، در آن بیان شده است: «ثم فصلت». این کتاب بزرگ با این ویژگى از سوى چه کسى نازل شده است؟ از نزد خدایى که هم حکیم است و هم آگاه: «من لدن حکیم خبیر». به مقتضاى حکیم بودنش آیات قرآن را محکم، و به مقتضاى خبیر و آگاه بودنش آیات قرآن را در بخشهاى گوناگون، طبق نیازهاى انسان بیان داشته است، چرا که تا کسى از تمام جزئیات نیازهاى روحى و جسمى انسان باخبر نباشد نمیتواند دستورات شایسته تکامل آفرینى صادر کند. در واقع هر یک از صفات قرآن که در این آیه آمده، از یکى از صفات خداوند سرچشمه میگیرد، استحکام قرآن از حکمتش، و شرح و تفصیل آن از خبیر بودنش.
در جمله اول این واقعیت بیان شده است که قرآن مجموعه واحد به هم پیوسته اى است، که همچون یک بناى محکم و استوار برجا است و نشان میدهد که از سوى خداوند واحد یکتا نازل شده، و به همین دلیل هیچگونه تضاد و اختلاف در میان آیاتش دیده نمیشود. اما جمله دوم اشاره به این حقیقت است که این کتاب در عین وحدت، آن چنان شاخه ها و شعب فراوان دارد که تمام نیازهاى روحى و جسمى انسانها را در زیر پوشش خود قرار میدهد، بنابراین در عین وحدت، کثیر است و در عین کثرت، واحد. از آیه بعد مهمترین و اساسى ترین محتواى قرآن یعنى توحید و مبارزه با شرک را به این صورت بیان مىکند: نخستین دعوت من این است که جز خداوند یگانه یکتا را نپرستید: «ألا تعبدوا إلا الله» و این نخستین تفصیل از دستورات این کتاب بزرگ است. و دومین برنامه دعوتم این است که من براى شما از سوى او نذیر و بشیرم: در برابر نافرمانیها و ظلم و فساد و شرک و کفر، شما را بیم میدهم، و از عکس العمل کارهایتان و مجازات الهى بر حذر میدارم، و در برابر اطاعت و پاکى و تقوا شما را بشارت به سرنوشتى سعادت بخش میدهم: «إننی لکم منه نذیر و بشیر». سومین دعوتم این است که از گناهان خویش استغفار کنید، و از آلودگیها خود را شستشو دهید: «و أن استغفروا ربکم» و چهارمین دعوتم این است که به سوى او باز گردید و پس از شستشوى از گناه و پاک شدن در سایه استغفار، خود را به صفات الهى بیارائید که بازگشت به سوى او چیزى جز اقتباس از صفات او نیست: «ثم توبوا إلیه».
در واقع چهار مرحله از مراحل مهم دعوت به سوى حق در ضمن چهار جمله بیان شده است که دو قسمت آن جنبه عقیدتى و زیربنائى دارد، و دو قسمت جنبه عملى و رو بنائى: قبول اصل توحید و مبارزه با شرک و قبول رسالت پیامبر (ص) دو اصل اعتقادى است. و شستشوى از گناه و تخلق به صفات الهى که سازندگى را به تمام معنى از نظر عمل دربر دارد، دو دستور عملى قرآن است، و اگر درست بیندیشیم تمام محتواى قرآن در این چهار بخش خلاصه میشود، این فهرستى است براى همه قرآن و براى تمام محتواى این سوره. و سپس نتیجه هاى عملى موافقت یا مخالفت با این چهار دستور را چنین بیان میکند: هر گاه به این برنامه ها جامه عمل بپوشانید خداوند تا پایان عمر شما را از زندگانى سعادتبخش این دنیا بهره مند و متمتع میسازد: «یمتعکم متاعا حسنا إلى أجل مسمى». و از آن بالاتر اینکه به هر کس به اندازه کارش، بهره میدهد و تفاوت مردم را در چگونگى عمل به این چهار اصل به هیچوجه نادیده نمیگیرد، بلکه به هر صاحب فضیلتى به اندازه فضیلتش عطا میکند: «و یؤت کل ذی فضل فضله». و اما اگر راه مخالفت را پیش گیرید، و در برابر این دستورهاى چهارگانه عقیدتى و عملى سرپیچى کنید، من از عذاب روز بزرگى بر شما بیمناکم همان روز که در دادگاه بزرگ عدل الهى حضور مى یابید: «و إن تولوا فإنی أخاف علیکم عذاب یوم کبیر».
پیوند دین و دنیا
هنوز کم نیستند کسانى که گمان میکنند دیندارى فقط براى آباد ساختن سراى آخرت و راحتى پس از مرگ است و اعمال نیک توشه اى است براى سراى دیگر و به نقش مذهب پاک و اصیل در زندگى این جهان بکلى بى اعتنا هستند، و یا اهمیت کمى براى آن قائلند. در حالى که مذهب پیش از آنکه سراى آخرت را آباد کند، آباد کننده سراى دنیا است، و اصولا تا مذهب در این زندگى اثر نگذارد تاثیرى براى آن زندگى نخواهد داشت! قرآن با صراحت این موضوع را در آیات بسیارى عنوان کرده است و حتى گاه دست روى جزئیات مسائل گذاشته چنان که در سوره نوح از زبان این پیامبر بزرگ خطاب به قومش میخوانیم: «فقلت استغفروا ربکم إنه کان غفارا* یرسل السماء علیکم مدرارا* و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم أنهارا؛ من (نوح) به آنها گفتم از گناهان خود استغفار کنید و با آب توبه آنها را بشوئید که خدا آمرزنده است، تا برکات آسمان را پى در پى بر شما فرو فرستد، و با اموال و فرزندان شما را یارى بخشد و باغهاى سرسبز و نهرهاى آب جارى در اختیارتان قرار دهد» (نوح/ 10-12).
بعضى پیوند این مواهب مادى دنیا را با استغفار و شستشوى از گناه منحصرا یک پیوند معنوى و ناشناخته میدانند، در حالى که دلیل ندارد براى همه اینها تفسیر ناشناخته کنیم. چه کسى نمیداند که دروغ و تقلب و دزدى و فساد شیرازه زندگى اجتماعى را بهم میریزد؟ چه کسى نمیداند که ظلم و ستم و تبعیض و اجحاف آسمان زندگى انسانها را تیره و تار میکند؟ و چه کسى در این حقیقت شک دارد که با قبول اصل توحید و ساختن یک جامعه توحیدى بر اساس قبول رهبرى پیامبران، و پاکسازى محیط از گناه و آراستگى به ارزشهاى انسانى -یعنى همان چهار اصلى که در آیات فوق به آن اشاره شده- جامعه به سوى یک هدف تکاملى پیش میرود و محیطى امن و امان، آکنده از صلح و صفا آباد و آزاد به وجود مى آید. به همین دلیل در آیات فوق پس از ذکر این چهار اصل میخوانیم: «یمتعکم متاعا حسنا إلى أجل مسمى» اگر این اصول را به کار بندید تا پایان عمر به طرز شایسته و نیکویى بهره مند خواهید شد.