امام صادق (ع) می فرمایند: «از جدال در دین بپرهیزید که دل را مشغول می دارد و نفاق به جای می گذارد.»
«علم همه مردم را در چهار (چیز) یافتم:
نخست اینکه پروردگات را بشناسی؛
دوم اینکه بدانی درباره تو چه کرده است؛
سوم اینکه بدانی از تو چه می خواهد،
چهارم اینکه بدانی چه چیز تورا از دینت بیرون می برد.
خداوند چیزی همانند نیست و هیچ چیز اورا همانند نیست و هر چه در وهم آید او جز آن است.»
«خدایا مرا به طاعت خود بیارای! و به نافرمانیت خوار مفرمای! خدایا مرا روزی کن تا در گشایشی که از فضل خود نصیبم کرده ای، با آنکه روزی خود را بر او تنگ فرموده ای غمخوار و یار باشم.»
«نه توشه ای بهتر از پرهیزکاری است و نه چیزی نکوتر از خاموشی و نه دشمنی زیانمندتر از نادانی و نه دردی بدتر از دروغ.»
«نه هرکه چیزی خواست بر انجام آن تواناست و نه هر که بر چیزی تواناست، بر آن دست یافت و نه هر که بر چیزی دست یافت و نه هر که بر چیزی دست یافت چنان بود که خواست. پس هرگاه نیک و قدرت و توفیق و اصابت، به هم دست داد سعادت به کمال رسیده است.»
«بخشش آن است که پیش از درخواست داده شود، اما آن را که پس از درخواست بدو بخشش کنی، پاداش آبرویی را که نزد تو ریخته داده ای، شب را ناآرام بیدار مانده، میان امید و نومیدی به سر برده، نمی داند درخواست خود را به کجا برد؛ پس برای برآوردن آن روی به تو می آورد، حالی که دلش تپان است و تنش لرزان و چهراه اش از شرم گلگون، نمی داند اندوهناک برمی گردد یا شادمان.»
«همانا حسرتمندترین مردم در روز قیامت کسی است که از عدالت سخن گوید و به عدالت کار نکند.»
«چون عالم به علم خود عمل نکند پند او در دلها بلغزد (جای نگیرد)، چنانکه باران بر روی سنگ سخت.»
«با پنج کس از مردم میامیز! احمق که خواهد تو را سود دهد و زیان می رساند. و دروغگو که سخن او چون سراب است، دور را به تو نزدیک و نزدیک را به تو می نمایاند، و فاسق که تو را به اندک خوردنی یا نوشیدنی می فروشد و بخیل که آنچه را بدان سخت نیازمندی از تو دریغ می دارد و ترسو که تو را تسلیم می کند و خون بهای تو را می گیرد.»
«آن را که خدایی از خواری معصیت برون آورد و به عزت تقوی درآورد، او را بی مال بی نیاز گردانده، و بی خویشاوند نیرویش بخشیده و هر که از خدا ترسید خدا هر چیز را از او بترساند، و آنکه از خدا نترسید خدا او را از هر چیز بترساند و آنکه به اندک روزی از خدا خرسند بود، از او به اندک کردار راضی شود و آنکه ازخواستن حلال شرم نکند، رنج او اندک بود، و کسانش در نعمت. و آنکه در دنیا زهد ورزد خدا حکمت را در دل او پایدار کند، و زبان او را از (سخن گفتن) در کارهای دنیا، در آن و داروی آن، (اندک یا بسیار آن) برهاند. و او را از دنیا سالم برون برد.»
«خدا به بند] خود نعمتی نداد که آن را به دل شناخت و به زبان سپاس گفت، جز آنکه اگر از او گرفته شود بهتر از آن بدو عطا گردد.»
«دهش (در راه خدا) مرگ بد را مانع شود. صدقه خشم خدا را خاموش سازد و صله رحم عمر را بیفزاید، و فقر را بزاید و «لا حول و لا قوه الا بالله» گفتن گنجی است از گنجهای بهشت.»
«دوخصلت است که هرکس آن را دارا باشد و به بهشت رود.»
پرسیدند: »آن دو خصلت چیست؟«
«چیزی را که خدا دوست دارد و تو را خوش نمی آید بر خود هموار سازی و آنچه دوست داری و خدا آن را ناخوش می دارد واگذاری.»
او گفتند: «چه کسی تواند از چنین خصلت دارا باشد؟»
فرمود: «آنکه از دوزخ به بهشت گریزد.»
«امر به معروف و نهی از منکر مؤمنی را کنند که پند پذیرد یا نادانی که دانا شود. اما آن را که تازیانه و شمشیر دارد، نه.»
«سه خصلت است که در هر که بود، ایمان را کامل کرده است. کسی که چون خشم گیرد، خشم او وی را از حق برون نبرد و چون خشنود شود، خشنودی او وی را به باطل نکشاند و کسی که چون قدرت یابد گذشت کند.»
«سه چیز است که فراموش کردن آن، در هیچ حال، خردمند را نسزد: پایان یافتن دنیا، دگرگونی احوال، آفتهایی که از آن ایمنی نیست.»
از وصیت او به عبدالله پسر جندب:
«همانا شیطان در این جهان، که سرای غرور است دامهای خود را گسترده و او را جز با دوستان ما کاری نیست و همانا آخرت در دیدگان آنان چنان بزرگ مقدار است که نمی خواهند آن را بدهند و چیزی به جای آن بگیرند. آه، آه دلهایی که پر از نور است و دنیا نزدشان چون مار خوش خط و خال است و دشمن بسته زبان لال. با خدا خو گرفتند و از آنچه ناز پروردگان بدان انس گرفته اند، رمیدند. آنان به راستی دوستان منند و هر فتنه به آنان زدوده می شود، و هر بلا برداشته.
پسر جندب بر هر مسلمانان که ما را می شناسد سزاست که هر روز و شب کرده خود را بنگرد و حساب نفس خود را کند. اگر کاری نیک کرده است بدان بیفزاید و اگر کاری زشت از او سرزده، آمرزش خواهد تا در روز رستاخیز خوار نگردد.
خوشا بنده ای که حسرت نعمت دنیای خطاکاران را نخورد. خوشا بنده ای که در طلب آخرت بود و برای آن بکوشد. خوشا کسی که آرزوهای دروغین او را مشغول ندارد.»
سپس گفت: «خدا بیامرزد مردمی را که چراغ و منار بودند. و با کردار خود در حد توان مردمان را به ما راه می نمودند.»