اصل غنا و کمال ذات حق
خدای متعال به حکم اینکه واجب الوجود علی الاطلاق است و فاقد هیچ کمالی و فعلیتی نیست، هیچ کاری را برای رسیدن خودش به هدفی و کمالی و برای جبران کمبودی در خودش نمی کند، کار او به معنی حرکت از نقص به کمال نیست. از این رو مفهوم حکمت درباره او این نیست که او در کارهای خود بهترین هدفها را برای خود و بهترین وسیله ها را برای رسیدن به هدفهای خود انتخاب می کند. حکمت با این مفهوم درباره انسان صادق است نه درباره خدا.
حکمت الهی به معنی این است که کار او رسانیدن موجودات است به کمالات و غایات وجودشان. کار او ایجاد است که خود به کمال وجود (از عدم) رساندن است و یا تدبیر و تکمیل و سوق دادن اشیاء به سوی کمالات و خیرات آنهاست که نوعی دیگر از افاضه و تکمیل است. معنی حکمت الهی این است که فعلش غایت دارد نه خودش، و حکمت هر مخلوقی غایتی است نهفته در نهاد خود آن مخلوق و خداوند او را به سوی غایت ذاتی خودش می راند.
اصل ترتیب
فیض الهی یعنی فیض هستی -که سراسر جهان را دربر گرفته- نظام خاص دارد. نوعی تقدم و تاخر و علیت و معلولیت و سببیت و مسببیت میان موجودات و مخلوقات حکمفرماست که غیرقابل تخلف است، یعنی هیچ موجودی نمی تواند از مرتبه خاص خود تجاوز و تجافی کند و مرتبه موجودی دیگر را اشغال نماید. لازمه درجات و مقامات داشتن مراتب هستی این است که میان آنها نوعی اختلاف از نظر نقص و کمال و شدت و ضعف حکمفرما باشد. اختلاف و تفاوت به این معنی که لازمه مراتب هستی است، تبعیض نیست که ضد حکمت و ضد عدل شمرده شود، آنگاه تبعیض است که دو موجود قابلیت یک درجه معین از کمال را داشته باشند و به یکی داده شود و از دیگری دریغ گردد. اما آنجا که اختلافها و تفاوتها به قصورهای ذاتی برمی گردد، تبعیض نیست.