باید جمعی از اهل بصیرت و تحقیق پس از تتبعی در خور کتابی (چه بسا در چند جلد)، فراهم آورند، شامل احول و آثار فقهای بزرگی، که خود فلسفه دان و فلسفه شناس و فلسفه نویس و فیلسوف بوده اند، لیکن به فلسفه اعتقادی نداشته اند، و به حسب مناط تفکیکی بوده اند، و فلسفه (همه، یا بخش هایی مهم از آن)، را کاملا غیر منطبق با داده های وحیانی و تعالیم قرآنی می دانسته اند.
یک نمونه بارز از اینگونه فقها، آیت الله العظمی بروجردی است، چنانکه استاد دکتر مهدی حائری یزدی (م: 1378ش) می گوید:
آیت الله بروجردی، هم فقیه و اصولی و هم فیلسوف بود. و خود به ما می فرمود، که نزد دو فیلسوف عالی مقام، در اصفهان، فلسفه آموخته بود. یکی جهانگیرخان بختیاری، و دیگری آخوند کاشی، که هر دو از شخصیت های علمی معروف، و از فلاسفه اصفهان در قرن گذشته بودند. مرحوم آیت الله بروجردی (ره) آن طور که می گفت، «اسفار» را نزد جهانگیرخان، و «شوارق» را نزد آخوند کاشانی خوانده بود.
آقای سید جلال الدین آشتیانی نیز می نویسد:
استاد علامه، آیت الله العظمی، حاج آقا حسین بروجردی (استاد حقیر در علوم نقلی)، در فنون حکمیه از تلامیذ معروف آخوند کاشانی و جهانگیرخان قشقائی است.
آیت الله، حاج شیخ جعفر سبحانی می گوید:
در علم اصول، که گاهی سخن به مناسبتی به مسائل عقلی کشیده می شد، به صورت استادانه در آن باره سخن می گفت. به خاطر دارم، به هنگام بحث از «امکان تعبد به ظن»، درباره اقسام امکان، از قبیل امکان ماهوی، امکان استعدادی و غیره به تفصیل سخن گفت، و ابیاتی از منظومه را با همان لهجه شیرین خود از حفظ خواند.
آیت الله، شیخ علی صافی گلپایگانی می گوید:
در فلسفه تبحر کامل داشتند. از شاگردان ممتاز جهانگیرخان در اصفهان بوده اند. گفته می شد، در فلسفه، بعد از مرحوم سبزواری، تا آن زمان، کسی مانند مرحوم کمپانی و آیت الله بروجردی نیامده است. شعرهای منظومه را به خوبی حفظ داشتند.