یکی از شاگردان شیخ محمدجواد بلاغی، میرزا محمدعلی اردوباری نجفی است. اردوباری از عالمان و فاضلان و ادیبان و مؤلفان و شاعران این روزگار بود و یکی از نمونه های ارجمند فرهنگ شیعی نجف، صاحب زهد و تقوی و ادب و فضیلت و سلامت نفس.
اردوباری زاده ی تبریز است، لیکن از چهار سالگی به همراه پدر و خانواده به نجف می رود و در همان شهر تربیت می شود و نزد ادیبان و فقیهان و متکلمان بزرگ تحصیل می کند. او بر زبان و ادبیات عرب تسلطی ژرف می یابد و شهر را به زبان عربی بس نیکو و استادانه می سراید.
میرزا ابوالقاسم اردوباری (م: 1333هـ.ق)، پدر عالم یاد شده نیز «در اصل از شهر اوردوباد روسیه بوده و در تبریز زاییده شده و در نجف اقامت گزیده، عالمی بوده است فاضل، فقیه، اصولی، رجالی، از اکابر فقهای اثناعشریه ی اوایل قرن چهاردهم.»
چنانکه یاد کردیم،، میرزا محمدعلی اردوباری، از شاگردان مبرز بلاغی بوده است و خود صاحب آثار منثور و منظوم فراوان است. از جمله تألیفات وی این سه کتاب است، به نام های «الحدیقه المبهجه» و «زهر الریاض» و «زهر الربی» که در شرح حال رجال و عالمان دین است، و کتابی درباره ی «میلاد امیرالمؤمنین در کعبه» و کتابی در احوالات مختار ثقفی و...
اردوباری از جمله درباره ی استاد خود علامه ی مجاهد، شیخ محمدجواد بلاغی چنین می گوید:
«العلم الفرد، العلامه المجاهد، آیة الله، وجه فلاسفه الشرق، و صدر من صدور علماء الاسلام، فقیه، اصولی، حکیم، متکلم، محدث، محقق، فیلسوف، بارع. و کتبة الدینیه هی التی ابهجت الشرق، و زلزلت الغرب، و اقامت عمدالدین الحنیف. فهو حامیه الاسلام و داعیه القرآن. رجل البحث و التنقیب، و البطل المناضل الشهم الحکیم. و اما اخلاقه الکریمه فلیس فی وسع البلیع وصفها، فما عسی ان یقول المتشدق فی وصف خلقه غیران یقول: انه دمث، سجح، حسن، حمید، مرضی، لکنالرجل فوق ذلک کله؛ یگانه درفش افراشته، بسیاردان درگیر، نشانه ی خدا، چهره ی درخشان فیلسوفان خاور زمین، سرآمدی از عالمان اسلام، فقه دان، اصول دان، حکمت دان، عقاید شناس، حدیث دان، پژوهشگر، فیلسوف، بی همتا. کتابهایی که او درباره ی دین نوشت چهره ی شرق را بیاراست و فرهنگ ضد دینی غرب را بلرزاند و پایه های دین راستین را استوار ساخت. بدینگونه او بود نگهبان اسلام و فریادگر قرآن، مرد کنجکاوی و پژوهیدن و پهلوان نبرد آور دانا دل و فرزانه. اما خوی و آزادگیهای او سخندان وصف آنها را نیارد کرد و زبان آور چیره گزارش آنها را نتواند داد، مگر همین اندازه بگوید: او نرمخوی بود، و خوش خلق و نیک رفتار و ستوده و پسندیده. لیکن مرد بالاتر از همه ی اینها بود.»
و از اشعار اردوباری است، این سه بیت که در ثنای استاد خویش، بلاغی، سروده است:
ما ان یقم دین الهدی ماثلا *** الا و هذا عرفه النابض
فلیهن شرع المصطفی ان منـ- *** ـه فی فناه اسد رابض
فان ونوا عنه فمستلئما *** یصول هذا البطل الناهض
تا آیین رستگاری، برپای ایستاده باشد استوار، این مرد خونی است که در رگهای آن می رود.
باید دین خواجه ی کائنات شادمان باشد، که در آستانه آن، پاسبانی را، چونان این مرد، شیری نشسته است.
اگر به دین اسلام پشت کنند و آن را سبک گیرند، ای پهلوان برپای خاسته در میدان، و فرو رفته ی در سلاح (علم و تقوی و منطق)، بر آنان تاختنها خواهد آورد...
ادیب محقق و نویسنده ی فاضل عراقی، دکتر توفیق الفکیکی که خود صاحب آثار و تألیفات چندی است، در مقدمه ی فاضلانه ی خویش بر کتاب معروف بلاغی «الهدی الی دین المصطفی» چنین می گوید:
«بلاغی بر شالوده ی والای تربیت اسلامی پرورش یافت، و تعالیم و اخلاق نمونه ی اسلامی را به کار بست. از این رو یک مسلمان قرآنی نمونه و درست ایمان و راست اعتقاد گشت که خود مثالی بود از یک انسان کامل. محبوبترین چیزها نزد او کار خیر و کوشش در راه خیر بوده، و بدترین چیزها، بلکه زشت ترین همه ی زشتها، در نظر او، تسلط قوای اهریمنی غلبه ی اشرار بود بر جامعه ی انسانی. از این رو بلاغی یکی از داعیان فضیلت بود و پایه گذار مدرسه ی سیار، برای هدایت افکار و روشن ساختن اذهان از راه بیان اصول علم و حکمت و فلسفه ی وجود حیات... بلاغی با دانش وسیع و و حکمت زلالی که داشت پناگاهی بود برای مردم سرگردانی که عوامل انحراف آنان را به این سوی و آن سوی کشانیده بود، و مطالب گمراه کننده ی دهریها و مادیها آنان را فریب داده بود، چنانکه مرجع مطمئنی بود برای آن دسته از خاور شناسان که بواقع درصدد فهم حقیقت بودند و کشف اسرار حکمت شرق و معارف محمدی. زیرا در وجود او به نبوغ عقلی کم مانندی پی برده بودند و ملکات نفسانی والایی و نیروی فکری شگرفی و چشمه ساران جوشان گوارایی که از دل بزرگ او می جوشید و بر زبان و قلم او جاری می گشت.»