وقتی سخن از: «و أما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی، فان الجنه هی الماوی؛ و اما کسی که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید، و نفس خود را از هوس بازداشت پس جایگاه او همان بهشت است.» (نازعات/ 40 -41) می باشد، منظور خوف عقلی است نه خوف نفسی. خوف عقلی آن است که انسان وقتی در جایگاه ارجمندی قرار گرفت حریم می گیرد، همچنانکه وقتی وارد حرم معصومین علیهم السلام می شود احساس ترس می کند، این ترس، ترس عقلی است یعنی حریم می گیرد، احساس حقارت و کوچکی می کند. یک وقت انسان در بیابانی به تنهایی سفر می کند و از راهزن دزد و درنده می ترسد این ترس، ترس نفسی است ولی یک وقت وارد حرم مطهر ثامن الحجج (ع) می شود و حریم می گیرد، یعنی احساس کوچکی می کند. خوف عقلی عین محبت است، در دعای ابوحمزه ثمالی می خوانیم که خدایا قلب مرا پر از محبت بکن، بعد دارد که پر از ترس بکن.
«اللهم انی أسالک أن تملا قلبی حبا لک و خشیه منک» اگر قلبی پر از محبت است، پر از ترس نیز هست، همان طوری که صفات ذات اقدس اله عین هم عین ذات اوست، صفات عبد کامل هم که مظهر اوست عین هم و عین ذات اوست، منتها با این فرق که در عبد کامل، صفات، ممکن و عینیت آنها، امکانی است و در ذات اقدس واجب، صفاتش واجب، و عینیت آنها نیز وجوبی است، عینیت صفات با ذات، یا عینیت صفات با یکدیگر، مخصوص خداوند نیست، بلکه ضرورت و وجوب، مخصوص حق است و امکان و فقر، خاص بندگان است اما عینیت صفات و ذات مشترک است، لذا در این دعا آمده است که: خدایا تمام قلب مرا پر از محبت بکن، و بعد می گوید تمام دلم را پر از ترس بکن، که این خشیت محبانه است نه خشیت خصمانه، گاهی انسان از دشمن و گاهی از دوست می ترسد، در این جا محبت، عین خشیت و خشیت، عین محبت است.